صبح نو: آلبوم همایون شجریان کلاهبرداری است

    کد خبر :402703

این چند خط برای کسانی که از مناقشات چندسال اخیر بین بعضی اهالی موسیقی و زوج شجریان پورناظری در جریان است معنایی بیش از مجموع کلماتش دارد.

قطعه ایران من که نام آلبوم هم از این قطعه گرفته‌شده فضایی چندپاره دارد. با نوا شروع می‌کنیم و ناگاه به شور می‌پیوندیم. شعر می‌گوید پرچم ایران کفن من است و همایون با اجرایش ما را به صحت این ادعا مطمئن می‌کند. اما با انتقالی نابهنگام به دستگاه ماهور و تصنیف مرغ سحر می‌رسیم. شکستن ریتم و تغییر دستگاه در میانه آواز الزماً مضموم و ناپسند نیست .

اجرای مرغ سحر آنچنان محمدرضا شجریان اجرا می‌کند با همان مختصات آشنا نحوی کلاهبرداری احساسی از مخاطب است. شعر ایران من هم سهم مؤثری در گسیختگی و عدم انسجام قطعه دارد. شعری که با تقدیس پرچم ایران آغاز می‌شود با ستایش محکومان به حصر پایان می‌یابد. اوج شعر آنجایی است که پس از ستایش در حصر نشستگان قید می‌زند که تنها تو ایران منی و از او دعوت می‌کند بار دیگر ظلم ظالم را فریاد کند .

همایون شجریان در تصنیف قلاب از قول استاد سخن فریاد می‌زند: «ای بی‌بصر من می‌روم؟ او می‌کشد قلاب را». در ادبیات عرفانی فارسی این «او» اشاره به جایگاه ربوبی حضرت حق دارد. اما وقتی شعر از زمینه اشعار فارسی جدا شده و در آلبوم ایران من قرار گرفته است دیگر نمی‌توان به راحتی همان معنی را از آن برداشت‌کرد .

این استفاده افراطی از نوستالژی‌های شنیداری معاصر از مناجات‌خوانی استاد کریم‌خوانی گرفته تا تصنیف مرغ سحر ملک الشعرای بهار که توسط محمدرضا شجریان اجرا شده است گویای یک واقعیت است: «او» نه جذبه حضرت حق که دست پنهان آدام‌اسمیت است .

این منطق بازار است که این همه نوستالژی بازی را حکم می‌کند و مانع یکپارچگی می‌شود.طعنه‌آمیز این که برای ساخت قطعه‌ای حماسی درباره ایران از نوازندگان و سازهای ترکی استفاده شده است. استعاره‌ای که به خوبی به ما نشان می‌دهد ایرانی که پورناظری از آن سخن می‌گوید کدام ایران است؟

ایرانی که تعطیلات آخر هفته‌اش را در سواحل آنتالیا می‌گذراند و صندلی‌های کنسرت گران قیمت آقای پورناظری را در آخرین کاخ بازمانده از آخرین سلسله پادشاهی ایران پر می‌کند.

0
نظرات
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد نظرات حاوی الفاظ و ادبیات نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد

دیدگاهتان را بنویسید