مهدی شپشِ خمار و شاه کلید معروف/ دختر عمه دزدی که اعتراف کرد

    کد خبر :677471

خمار است؛ آنقدر که نمی‌تواند روی پاهایش بند شود.می‌گوید داشتم راه می‌رفتم که پلیس مرا گرفت! از پشت سر افسر پرونده می‌گوید حال زارش را نبین.«مهدی شپش» است؛ با شاه‌کلید دستگیرش کردیم.

باز هم طرح رعد؛ قرارمان ساعت 9 صبح در مقر پلیس پیشگیری پایتخت در میدان انقلاب است.

مثل همیشه وارد محوطه پلیس پیشگیری که می‌شویم دور تا دور حیاط را میز چیده‌اند و انواع و اقسام کشفیات را به صف کرده‌اند؛ از موادمخدر گرفته و تنباکوهای فاسد تا اسلحه، تیزی و طاقه پارچه و حقه وافور.

اولین متهمی که توجهم را جلب می‌کند جوانی است که لباس زندانی آبی با راه راه‌های افقی سرمه‌ای بر تن دارد؛ همان لباس معروف زندانی‌ها را.

دستبند بر دست مشغول خوردن کیک و شیری است که پلیس به آنها داده. تا سوالم را می‌پرسم یقه لباس زیریش را بالا می‌کشد تا صورتش معلوم نباشد. می‌‌گوید: راننده‌ام. سه نفر مسافر سوار کردم و ‌آنها را به مسیری که گفته بودند رساندم و منتظر بودم تا برگردند؛ نگو در همان زمان یکسری کابل دزدیده و انگار در گونی جاسازی کرده و با خود آورده بودند.

می‌پرسم کابل‌ها را در صندوق‌ عقب گذاشتند؟‌ خیالش که از نبودن دوربین راحت می‌شود یقه لباسش را پایین می‌کشد و می‌گوید: من چیزی ندیدم. از من هم نخواستند که در صندوق عقب را باز کنم. آنها را سوار کرده و به مقصدی که گفته بودند رساندم اما دیشب پلیس مرا به جرم سرقت گرفت. چون شماره پلاک خودرویم به عنوان خودرویی که در سرقت حضور داشت قلمداد شده بود در حالی که من حتی نمی‌دانستم که آنها سارق‌اند.

حمزه که روی صورتش یک زخم قدیمی جوش‌خورده دارد، می‌گوید: من بیگناهم. سابقه‌دار نیستم البته 15 سال پیش یک سابقه درگیری داشتم که گذشت. از رد بخیه روی صورتش می پرسم که می‌گوید: صورتم در تصادف آسیب دید و بخیه شد؛ من به کسی کار ندارم.باور کنید شب گذشته اشتباهی دستگیر شدم ؛ به خود مأموران پلیس هم گفته‌ام که بیگناهم.

***

کمی جلوتر سه نفر را با دستبند و پابند به هم بسته‌اند. قیافه دو نفرشان تابلوست که معتادند اما آن یکی که سرحال‌تر است می‌گوید: من آسفالت‌کار خیابانم. سابقه هم ندارم. خودروی دوستم را امانت گرفته بودم و خوابم برد که ببرم و تحویل دهم، او هم اعلام سرقت کرد و پلیس مرا گرفت و حالا اینجایم.

ابوذر خودش را به موش‌مردگی زده، این را افسر پرونده می‌گوید. سرهنگ سهراب مهدوی‌پور رئیس کلانتری 144 جوادیه، می‌گوید: سارق سابقه‌دار خودروست، 3 بامداد بعد از عملیات تعقیب و گریز در یک کوچه بن‌بست در محدوده خیابان 196 شرقی گیر افتاد و دستگیرش کردیم، سرقت لوازم خودرو و خود خودرو از جمله سوابق ابوذر است.

سرهنگ مهدوی‌پور به دو نفر دیگر که در ردیف ابوذر ایستاده‌اند، اشاره می‌کند و می‌گوید: این دو نفر هم از سارقین حرفه‌ای خودرو هستند یکی از آنها معروف به مهدی شپش است؛ سارق سابقه‌دار خودرو و لوازم خودرو.

می‌پرسم چگونه دستگیرشان کردید؟‌ می‌گوید: ساعت 2 ـ 3 نیمه شب بود. در خیابان راه می‌رفتند، ماشینی را زیر نظر داشتند برای سرقت؛ خب معتادند، به خاطر اعتیاد سرقت هم می‌کنند، تبحر کافی در این زمینه دارند. قبل از اینکه خودرو را سرقت کنند، آنها را دستگیر کردیم؛ جالب است شاه‌کلید هم همراهشان بود.

… جالب است وقتی از متهمان درباره دستگیری‌شان می‌پرسم می‌گویند: معتادیم و متادون مصرف می‌کنیم ؛کاری که نکردیم سابقه‌دار هم نیستیم. داشتیم توی خیابان راه می‌رفتیم که پلیس ریخت و ما را گرفت!

***

کمی آن طرف‌تر تعدادی دریچه فاضلاب را روی زمین چیده‌اند؛ جلوی دو خودروی پراید یکی هاچ‌بک و دیگری پراید 132.دو متهم نیز جلوی خودروها ایستاده‌اند. آن یکی که قد بلندتر است و ژولیده و پولیده؛ می‌گوید: ضایعات می‌فروختم به این آقا. مالخر به من گفت که اگر دریچه هم بیاوری می‌خرم. من هم دریچه‌ها را در می‌آوردم و برای فروش به او می‌دادم. می‌پرسم دریچه‌ها را چند می‌فروختی؟‌ می‌گوید 70، 80، 90 و نهایت 100 هزار تومان.

کِی این کارها را می‌کردی؟ می‌گوید اول صبح توی روز روشن. می‌پرسم نترسیدی که کسی ببیند؟ می‌گوید: خوشحال می‌شدم ببینند تا لااقل کسی داخل چاه فاضلاب نیفتد. از این همه وجدان و همنوع‌ دوستی‌اش حالم بد می‌شود!

علیرضا 30 ساله مالخر دریچه‌های آب و فاضلاب است. می‌گوید: اول نمی‌دانستم که سرقتی است اما بعدها فهمیدم. آخرین بار همین شب گذشته 20 کیلو آهن برایم آورد. هر کدام از این درها حداقل 2 تا 3 کیلو است البته سایز مستطیل کوچکش. دیروز دو تا از این در کوچک‌ها را آورده بود که پلیس ریخت و ما را گرفت.

استوار یکم مسلم لطیفی افسر پرونده به خبرنگار فارس می‌گوید: 20 روز پیش در فضای مجازی فیلمی پخش شد مبنی بر اینکه با خودروی پراید هاچ‌بک به شماره 118 ج 17 فردی اقدام به سرقت دریچه‌های آب و فاضلاب می‌کند. از آن لحظه به بعد کار اطلاعاتی ما شروع شد. بر اساس مستندات و شماره پلاک مالک را احضار کردیم اما مشخص شد که شماره پلاک متعلق به خودروی سایپا 131 صندوق‌دار است.با این اوضاع مشخص شد که پلاک دستکاری شده چرا که خودروی موجود در فیلم‌ها هاچ‌بک بود. بعد از آن با قطعیت از اینکه تغییر اصالت پلاک صورت گرفته کار خود را ادامه دادیم و در نهایت متهم را دستگیر کردیم. یک قرار صوری با سارق گذاشتیم و او را به دام انداختیم. پلاک خودروی سارق ج 27 بود که با کاغذ 2 را به یک تبدیل کرده بود.

استوار لطیفی می‌گوید: متهم در حوالی زعفرانیه و پاسداران دریچه‌های فاضلاب را به سرقت می‌برد و به مالخرش در خیابان هنگام می‌فروخت. مالخر در اعترافاتش گفته که متهم خود را کارمند شرکت آب و فاضلاب معرفی کرده است…صحبت که به اینجا می‌رسد مصطفی خطاب به مالخر می‌گوید: چرا دروغ می‌گویی من که به تو نگفتم؛ خودت می‌دانستی که این‌ها سرقتی است.

افسر آرامشان می‌کند. مصطفی با ناراحتی می‌گوید: دو سال است که معتادم. قبلاً نسخه‌پیچ داروخانه بودم و بعد از اعتیاد ضایعاتی فروش شده ام. فوق‌دیپلم دارد اما باور کنید همیشه عذاب وجدان داشتم تا نکند که کسی داخل چاه‌ها نیفتد.

***

رنگ لباس‌شان طوری است که از دور انگار توجه آدم را جلب می‌کند، سویی‌شرت زرشکی و سویی‌شرت مشکی که ستاره‌های سفید دارد. کلاه سویشرت را تا آنجایی که می‌شده جلو کشیده‌اند. از سرما روی پای خود بند نیستند.

میلاد و مهرداد را می‌گویم 23 و 21 ساله‌اند. با هم دوست هستند و شب گذشته دستگیر شده‌اند. میلاد که سویی‌شرت زرشکی بر تن دارد می‌‌گوید، یک اتاق از خانه‌مان را پاتوق کرده بودم با رفیق‌هایم دور هم جمع می‌شدیم نگو رفقا سرقت کرده بودند و پلیس رد آنها را زد و مرا گرفت.

می‌پرسم مگر نمی‌گویی در پاتوق‌ات دوست‌‌های صمیمی‌ات بودند پس چطور از سرقت آنها خبر نداشتی؟

سرش را بالا می‌آورد و می‌گوید خب دوست بودیم اما کارهایمان را به هم نمی‌گفتیم. دست‌هایش را که با دستبند به هم بسته شده می‌فشارد تا اندکی گرم شود. روی دست راستش یک گل تتو شده می‌پرسم تتو کرده‌ای؟ می‌گوید برای الان نیست سال 87، 88 بود که پیش از یکی از دوستام رفتم که بدنم را تتو کند. می‌پرسم تتو برای شما مشخصه و معروفیت خاصی می‌آورد؟ سربالا جواب می‌دهد و می‌گوید نه، الان همه تتو می‌کنند فوتبالیست‌ها و هنرمندان… مگر عیبی دارد؟

میلاد سابقه‌دار است. می‌گوید سابقه درگیری و نزاع دارد. سه بار هم زندان رفته. دو بار هر بار سه ماه و بار دیگر 6 ماه. اما می‌گوید سر به راه شده و در پمپ بنزین کار می‌کند. از شب دستگیری می‌گوید. به مهرداد گفتم داری می‌آیی تخم‌مرغ و نان بخر، قبل از اینکه مهرداد بیاید پلیس ریخته بود. مهرداد هم که آمد پلیس او را گرفت و گوشی موبایلش را جست‌وجو کرد. یکی از بچه‌ها به مهرداد اس‌ام‌اس داده بود که ماشین مزدا در بن‌بست نهم است. همین پیامک باعث شد که پلیس ما را دستگیر کند؛‌ انگار بچه‌ها این ماشین را دزدیده بودند و آنجا گذاشته بودند؛‌ ما خبر نداشتیم که آنها سرقت کردند اما پلیس ما دو نفر را هم گرفت.

مهرداد کم حرف است می‌پرسم تو هم سابقه‌داری؟ می‌گوید فقط یک سابقه. می‌پرسم چه؟ سرش را پایین می‌اندازد. اما میلاد می‌گوید راحت بگو. بگو که آدم‌ربایی کردی! از تعجب چشمانم گرد می‌شود می‌پرسم کِی؟ چه کسی را ؟‌

میلاد می‌گوید: غریبه نبود دخترعمه‌اش بود. همدیگر را می‌خواستند ندادند. بعد با هم فرار کردند. به اینجای صحبت که می‌رسیم به مهرداد می‌گویم خودت جریان را تعریف کن. می‌گوید: پارسال بود دخترعمه‌ام آن موقع 18 ساله بود. با هم رفتیم. بعد خودمان هم برگشتیم. اما شوهرعمه‌ام شکایت کرد؛ 6، 7 ماه زندان بودم که رضایت دادند و آمدم بیرون. می‌پرسم با دخترعمه‌ات ازدواج کردی؛ نه غلیظی می‌گوید و باز هم سرش را پایین می‌اندازد.

افسر پرونده که می‌آید در خصوص مهرداد و میلاد می‌پرسم. ستوان یکم بلال یوسفی است می‌گوید: این دو نفر از اعضای باند سرقت خودرو هستند. سابقه‌دارند. از اراذل و اوباش سطح 3، یک باند6 نفره بودند که سرقت خودرو می‌کردند. یک نفر دیگرشان به اضافه مالخر را دستگیر کرده‌ایم؛ الان در کلانتری هستند اما دو نفر دیگر متواری هستند.

ستوان یوسفی با دست به مهرداد و میلاد اشاره می‌کند و می‌گوید: این دو نفر اعضای اصلی باند سرقت هستند. سابقه سه تا چهار بار زندان به دلیل شرارت، سرقت و زورگویی را دارند. مهرداد دو بار به دلیل سرقت خودرو و زورگیری به زندان رفته و میلاد هم که ملقب به میلاد قوطی از اراذل سطح 3 منطقه است.

افسر پرونده به جزئیات دستگیری این دو نفر می‌پردازد و می‌گوید: از طریق گوشی موبایل رد باند سارقان خودرو را زدیم و بعد هم شناسایی و دستگیرشان کردیم. خودروهای سرقتی را هم کشف کردیم یک وانت مزدا با یک پراید که در کوچه پس‌کوچه‌های کیانشهر پارک کرده بودند تا سر فرصت آبشان کنند.

با توضیحات افسر پرونده برق از سرم می‌پرد به مهرداد و میلاد می‌گویم مسؤول پرونده‌تان می‌گوید که سابقه‌دار هستید و از اراذل و اوباش؟‌ مهرداد با آن چشمان آبی‌اش فقط به افسر نگاه می‌کند و هیچ نمی‌گوید. اما میلاد با پرورویی می‌گوید من که گفتم سابقه‌دارم.

***

طاقه‌های پارچه را روی زمین ریخته‌اند از پارچه‌های پولکی زنانه گرفته تا پارچه‌های ملحفه‌ای در انواع و اقسام رنگ‌ها و طرح‌ها، کشفیات سرکلانتری هفتم پلیس پیشگیری است. سرهنگ دوستعلی جلیلیان سرکلانتر هفتم پلیس تهران به خبرنگار فارس می‌گوید: این بارها را از استان‌های غربی کشور به صورت قاچاق با وانت به بازار می‌فرستادند تا تخلیه کرده و به فروش برسانند. علاوه بر آنها لوازم برقی، داروهای قاچاق و حتی ترقه شب عید هم در این طرح کشف و ضبط کردیم.

سرهنگ جلیلیان به موتوری که خرد شده و ماموران دوباره به صورت موتور بر روی زمین چیده‌اند اشاره می‌کند و می‌گوید: در رعد 23 سارقان موتورسیکلت را هم شناسایی و دستگیر کردیم در جاده خاوران .موتورهای هوندایی که قفل و زنجیر مناسبی نداشته را به سرقت می‌بردند و بعد از خرد کردن به فروش می‌رساندند. کشفیات سرکلانتری هفتم پلیس پیشگیری حداقل 3، 4 میز مقر ستاد پیشگیری را به خود اختصاص داده است.

سرهنگ جلیلیان به تریاک‌های کشف شده اشاره می‌کند و می‌گوید: یک فرد افغانی را که در حال خرید و فروش مواد بود شناسایی و دستگیر کردیم البته بعد از عملیات تعقیب و گریز؛ سوار بر یک موتور بود. 20 کیلو تریاک داشت که دستگیرش کردیم.

روی میز آلات و ادوات استعمال موادمخدر کنار هم با فرم خاصی چیده شده. سرهنگ جلیلیان می‌گوید 90 حقه وافور است از یک پیرمرد سمسار گرفتیم. در مغازه‌اش خرید و فروش می‌کرد.

پایین میز روی چند جعبه کارتنی طرح‌ها و عکس‌های مختلفی به چشم می‌خورد طرح‌هایی که منقش به علایم شیطان‌پرستی هستند. سرکلانتر هفتم پلیس پیشگیری می‌گوید: این علایم شیطان‌پرستی و تتو را از دو جوان 26، 27 ساله در زیرزمین یک خانه در خزانه کشف کردیم. در محیط غیربهداشتی اقدام به تتوی این علایم بر روی بدن افراد می‌کردند.

بیت‌کوین یا همان دستگاه‌های رمزیاب از جمله دیگر کشفیات این کلانتری است، 13 دستگاه در رعد 23 در پایانه جنوب قبل از آنکه به اصفهان برود کشف و ضبط شد. می‌پرسم با این دستگاه‌ها چه می‌کنند؟ سرهنگ جلیلیان می‌گوید: این دستگاه‌ها را که متصل به برق کنی بعد از یک ساعت یک شماره رمز می‌دهد که با این شماره رمز حساب قابل جابه‌جایی است.

***

وسط مقر پلیس پیشگیری یک دستگاه خاور خودنمایی می‌کند. بارش فقط یک دستگاه موتورسیکلت است؛ البته نه موتور معمولی. موتور سوزوکی 1400 سی‌سی که توسط مأموران کلانتری 164 قائم توقیف شده. می‌گویند ارزشش 500 میلیون تومان است.

این طرف تر جوانی 23 ساله ایستاده.کاپشن مشکی با خط‌های قرمز به تن دارد می‌گویند پیک موتوری بوده اما موادمخدر پخش می‌کرده.کامران را با دو کیلو تریاک دستگیرکرده‌اند، سابقه‌دار است، زندان نرفته اما به خاطر حمل 120 گرم مواد دستگیر شده است.می‌پرسم 2 کیلو مواد را برای چه کسی می‌خواستی؟ جواب می‌دهد برای مأموران. می‌پرسم یعنی چه؟‌ قرار صوری داشتی؟ می‌گوید با من قرار گذاشته بودند که مواد برایشان ببرم نگو پلیس بودندو دستگیر شدم.

افسر پرونده نزدیک می‌آید و با خنده می‌گوید: واقعاً راستش را می‌گوید ما از او مواد خواسته بودیم، آن هم دو کیلو که او هم برایمان آورد. این آقا به صورت خانوادگی در کار خرید و فروش مواد هستند. بیش از 10 بار خودش، دایی‌هایش و فک و فامیلش را به جرم فروش موادمخدر گرفته‌ایم. پاتوق‌شان در مجیدیه و هروی است. اما پخش مواد در همه جای تهران دارند به خصوص در ولنجک، با موتور هوندای معمولی مواد را توزیع می‌کرد، اما پریروز در یک تاکسی در ولنجک دستگیرش کردیم دو کیلو مواد به همراه داشت.

***

دو اسلحه را در قاب چوبی‌ پایین میز گذاشته‌اند. در کنارش چند شمشیر و دو سه تا چاقو و 7، 8 دانه از این چهارپرهای آهنی که عملیات تعقیب و گریز می‌ریزند تا پلیس به گردشان نرسند از کشفیات پایگاه دوم پلیس امنیت است.

افسر پرونده می‌گوید: از دو نفر از اراذل و اوباش سطح دو اسلحه‌ها گرفتیم، پاتوق‌شان را شناسایی کرده و در مخفیگاه دستگیرشان کردیم، دو نفر بودند یکی فروشنده و دیگر خریدار، خریدار از اراذل و اوباش سطح دو بود. قرارشان جنت‌آباد بود سر قرار رسیدیم. یکی از این اسلحه‌ها برتای خشاب‌خور است 120 میلیون قیمت دارد. هر دو نفر را گرفته و روانه زندان کردیم.

سرهنگ فرزاد تاجره سرکلانتر دوم پلیس پیشگیری در این باره به فارس می‌گوید: در رعد 32 با 23 فقره حکم قضایی 18 فقره آن را به مرحله اجرا گذاشتیم 96 نفر را دستگیر کرده و 8 باند سرقت را متلاشی کردیم. 36 نفر سارق که 19 نفرشان سابقه‌دار اند از جمله دستگیری‌های سرکلانتری دوم پلیس پیشگیری پایتخت است.

19 دستگاه خودرو، 4 دستگاه موتور و یک کیلو و 230 گرم موادمخدر و دستگیری 4 قاچاقچی مواد از جمله توفیقات دیگر این سرکلانتری است.سرهنگ تاجره به اسلحه‌ها اشاره می‌کند و می‌گوید: اسلحه‌های فاقد مجوزند با 7 قبضه شمشیر از اراذل و اوباش به دست آوردیم.

***

صدای سوت می‌آید، افسران پرونده به جنب و جوش می‌افتند، محوطه از بی‌نظمی خارج می‌شود. افسران کنار میزها می‌ایستند و متهمانی که تا به حال نشسته یا ایستاده بودند به صف می‌شوند، عکاسان هم به سمت در ورودی می‌روند تا از ورود سردار عکس بگیرند. سردار رحیمی می‌آید و بعد از بازدید از کشفیات مأموران پلیس پیشگیری و گفت‌وگو با برخی از متهمان به جمع خبرنگاران می‌آید و از دستگیری 649 سارق، مالخر، زورگیر، خفت‌گیر و … خبر می‌دهد.

رئیس پلیس پایتخت از عزم جدی پلیس برای برخورد با ناامن‌کنندگان نظم و امنیت عمومی پایتخت خبر داده و می‌گوید: اجازه نمی‌دهیم اراذل، اوباش، سارقان، قاچاقچیان و مزاحمین نوامیس نظم و آرامش و امنیت پایتخت را به خطر بیندازند و با تمام قدرت درصددیم تا تهران را از لوث وجود آنها پاکسازی کنیم.

سردار که می‌رود، محوطه پلیس پیشگیری پر می‌شود از انواع و اقسام خودروها از خودروی حمل متهم گرفته تا نیسان و وانت‌بار برای جابه‌جایی اقلام مسروقه مکشوفه، باز هم مثل همیشه در اندک ساعتی محوطه خالی می‌شود از هر آنچه که بوده؛ از میلاد قوطی و مهدی شپش گرفته تا سارق با وجدان دریچه‌های فاضلاب.

0
نظرات
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد نظرات حاوی الفاظ و ادبیات نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد

دیدگاهتان را بنویسید