غروب فرشچیان گریه می‌کند

    کد خبر :81478

رقیه ملاحسنی- تا زمانی که قهرمانانی جان‌برکف چون شهید «محسن حججی» به‌مانند ستاره‌های پرفروغ در آسمان سرزمینم در حال درخشیدن هستند، نیازی به ستاره‌های پرحاشیه و سلبریتی‌ها نیست.

خبر آن‌قدر شوک‌آور و ‌حجیم بود که هنوز هم‌فکرش مردمان آزاده جهان را دیوانه می‌کند.خبر کوتاه بود: پاسدار جان‌برکف ۲۵ ساله وطن،در آن‌سوی مرزها در دفاع از آرمان‌ها و حریم اهل‌بیت علیهم‌السلام عاشقانه و مظلومانه در راه عزت و شرف ایران و اسلام، اسیر خولی‌مسلکان و شمران کربلای امروز شد و به‌مانند مولای خود، بی‌سر به کاروان عاشورائیان پیوست.

شاید شما هم تلاش داشته‌اید صحنه عاشورا و ماجرای حسین(ع) شهید و شمر لعین را در ذهن خود بازسازی کنید اما امروز با غوغای نگاه آخر محسن که تداعی صحنه‌های ظهر عاشورا و اسرایش است، فهمیدیم که عاشقان را سر شوریده به پیکر عجب است؛آنجا که خیمه‌های سوزان، شعله‌هایی که تا آسمان بالا رفته‌اند، این اسیر دست‌بسته، آن جلاد خنجر به دست،این نگاه مطمئن و قلب آرام؛ آن چشم‌های وحشی و قلب بی‌رحم! یک‌تکه کوچک جدا افتاده از عصر عاشورا را برایمان تکرار کرد و روضه‌خوان قتلگاه شد گویی «دارد غروب فرشچیان گریه می‌کند».

لحظه‌به‌لحظه زندگانی شهید حججی نشان می‌دهد که سبک زندگی و اخلاق این شیرمرد ایرانی می‌تواند به نماد و الگویی برای همه ما تبدیل شود از حضور دغدغه مندش در اردوهای جهادی و اقدامات فرهنگی تا بوسه‌ای که لحظه وداع با عشق بر پای پدر و مادرش زد و این آخری که بعد از دفاعی جانانه در دستان داعشیان به اسارت درآمد اما اسارتش هم‌درس‌ها برای همه ما داشت، اینکه با وجود دستان بسته و آنچه می‌دانست تا چند دقیقه دیگر بر سرش خواهند آورد اما از هیبت پوشالین داعشیان نترسید، چهره‌اش چنان مستحکم به دوربین چشم دوخته‌ که گویی او آن‌ها را به اسارت گرفته است و اگر دستانش بسته نبود، چهره پلشت آن داعشی بدسیرت، بیشتر به یک اسیر ترسیده و مستأصل می‌مانست تا اویی که انگار فرماندهی یک سپاه فاتح در صبح نبرد را بر عهده دارد.

عکس و فیلم‌های منتشر شده از اسارت و لحظات قبل از شهادت شهید حججی چنان است که می‌توان ساعت‌ها، روزها، ماه‌ها، سال‌ها و شاید عمری با آن سخن گفت، نگاهش کرد و با او گریست؛ عکسی که پر است از نگاه همتی وار و پر از صلابت، وقار، اقتدار، آرامش و حرف‌هایی که باید برای شنیدنش گوش دل‌باز کرد و عمق آن را از پس نگاه معنی‌دار شهید جستجو کرد، نگاهی که در مقابل اضطراب چشمان قاتل به‌وضوح بیانگر مرز روشن حق و باطل برای جهانیان است.

آرزوی شهادت در سر داشتن را باید در محسن‌های سرزمینم به تماشا نشینیم که حتی در سر سفره عقد هم در گوش همسر جوان پر از آرزوهای قشنگ برای زندگی مشترکش چنین زمزمه عشق می‌کند: «الآن فقط من و تو، توی این آینه مشخص هستیم، از تو می‌خواهم که کمک کنی من به سعادت و شهادت برسم». به‌راستی شهادت و نگاه آخر شهید محسن مهر تأییدی بر صداقت گفتار و عمل شهید در آخرین دست‌نوشته‌اش است آنجا که نوشت: «ان‌شاءالله شهادتم صدق گفتارم را گواهی می‌دهد، شک نکنید و مطمئن باشید راه ولایت همان راه علی ست، رهبر برحق سید علی ست».

ایثار و از علایق خود گذشتن محدود به شهدای زمان انقلاب اسلامی و دفاع مقدس نیست و نسل‌های سوم و چهارم نیز با حضور در دفاع از حریم اهل‌بیت و حریم زینبی نشان دادند که در این راه از هیچ‌چیزی مضایقه نخواهند کرد و حاضرند حتی از کودک 2 ساله خود نیز بگذرند. آنجا که شهید محسن بعد از تولد پسرک شیرین و ‌دلبندش می‌گوید: «زهرا جان در عشق من به خودت و پسرمان علی شک نکن ولی وقتی‌که پای حضرت زینب(س) وسط بیاید، من شماها را می‌گذارم و می‌روم» و چنین شد که همسر و همراه همیشگی‌اش، آرزومند آرزوهای مرد زندگی‌اش شد.

همسری همپا که بعد از شهادت مرد دهه هفتادی زندگی‌اش به همه تأکید کرد: همسرم رفت که بگوید هنوز هم مردان خدایی هستند لذا اگر کسی خواست اشکی برای همسرم بریزد به اشکش هدف بدهد و برای حضرت زینب(س) و امام حسین(ع) گریه کند: امان از دل زینب(س) وَفَدَیْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِیمٍ..

بی‌شک شهید «محسن حججی ها»‌ را تنها مشق شهادت آرام می‌کند،چرا که در مکتب حسین(ع) آموخته‌اند «پس به کجا بَرَد سری را که فدای اربابش نکرده باشد». ازاین‌رو شاید در آن لحظات آخر و غریب، در حلقه پُر سروصدای وحوش داعشی به‌مانند مولای خود زیر لب زمزمه می‌کرد: «الهی رِضاً بِرِضِاکَ، صَبراً عَلی قَضائِک».

ولایت‌پذیری محسن‌های کشورم از نسل‌های مختلف چنان پررنگ است که هدفی می‌شود برای حرکت در مسیری که به شهادت می‌انجامد چنانچه همسر شهید حججی بیان می‌کند «همسرم رفت که بگوید امام خامنه‌ای تنها نیست».

پیام واضح شهید محسن از درس‌هایی که در اردوی جهادی گرفته نیز پر از تلنگر است برای زندگی همه ما به‌خصوص نسل جوان امروز؛ آنجا که می‌گوید: «ما اینجا از شهر دوریم ولی به خدا نزدیکیم، اگر در شهر خودمان خدایمان را داشته باشیم بیشترین جهاد را کرده‌ایم».

آنچه در پیام سردار بزرگ انقلاب قاسم سلیمانی در پی شهادت «محسن حججی» به‌عنوان دهمین شهید لشکر زرهی ۸ نجف اشرف که طی جنگ در خاک سوریه به شهادت رسید، عیان و قابل‌مشاهده است این است که به‌زودی فرزندان دلیر ایران اسلامی انتقام اقدام ددمنشانه داعش را خواهند گرفت آنجا که سردار در پیامی کم‌سابقه نوشت: «به حلقوم بریده این شهید عزیز راه اباعبدالله(ع) سوگند یاد می‌کنیم که از تعقیب این شجره ملعونه و نابودی این غده خطرناک برآمده در پیکر جهان اسلام تا آخرین نفرشان از پای نخواهیم نشست». به‌ طور حتم این هشدار در آینده‌ای نه‌چندان دور به عمل تبدیل خواهد شد.

اما وظیفه سنگین من و شما در این میان این است که امروز تراژدی غم‌بار شهادت «محسن حججی» و دیگر نخل‌های بی‌سر سرزمین شهامت و استقامت که جان خود را فدای امنیت و آرامش مسلمانان مظلوم و مبارزه با جنایت و شقاوت تروریست‌های تکفیری و حامیانشان کردند را به قصه شبانه و لالایی پرافتخار مادران برای دلبندانشان تبدیل کرده تا کودکان کشور و جهان اسطوره‌های واقعی را از نزدیک لمس ‌کنند.

امروز قهرمان زندگی من و ‌شما رویش‌هایی چون شهید محسن حججی و محسن‌هاست نه آنان که دل در گرو چیز دیگر دارند و گاه به نام‌هایی چون سوپراستار و خواننده و ورزشکار و سلبریتی‌ها دل خوش کرده‌اند.

تا زمانی که قهرمانانی جان‌برکف چون شهید «محسن حججی» به‌مانند ستاره‌های پرفروغ در آسمان سرزمینم در حال درخشیدن هستند، نیازی به ستاره‌های پرحاشیه و سلبریتی‌ها نیست.

0
نظرات
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد نظرات حاوی الفاظ و ادبیات نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد

دیدگاهتان را بنویسید