ترامپ مانند «کارتر» ‌بخاطر ایران یک دوره‌ای می‌شود؟

    کد خبر :613094

بعید نیست که مقاومت ایران برای مذاکره نکردن تا آخر دولت ترامپ نیز ادامه یابد. در این شرایط باید دید مسیر آینده به چه سو می‌رود. و در عین حال این سوال مطرح است که آیا موضوع ایران تا به‌این حد در سیاست خارجی و انتخابات آمریکا سهم دارد؟ کارشناسان در این زمینه پاسخ می‌دهند؛
جیمی کارتر از برخی جهات شبیه دونالد ترامپ است. تفاوت‌هایی مانند دموکرات بودن کارتر و تمایلات حقوق بشری او، شاید باعث شود که تمایزی روشن میان ترامپ و کارتر باشد، چه اینکه کارتر تنها رئیس جمهور تاریخ آمریکاست که به قصد حمله به درون خاک ایران نیرو اعزام کرده و واقعه طبس را رقم زده است. اما ماجرا از این قرار است که هم ترامپ و هم کارتر با مسائل و مشکلاتی مواجه هستند که نمی‌توان آن دو را دارای سرنوشتی کاملا متفاوت درنظر گرفت. افزایش سطح عمومی قیمت‌ها در زمان کارتر، دقیقا چیزی است که در زمان ترامپ با افزایش سطح تعرفه گمرکی کالاهای ارزان وارداتی (به نام حمایت از تولید ملی) درحال تکرار شدن است. همچنین برخی گرفتاری‌ها و قفل شدن سیاست خارجی ایالات متحده در چندین کشور متعارض با آن (از جمله ایران) دردسری بود که که کارتر نیز با آن دست و پنجه نرم کرده و از دلایل یک دوره‌ای شدن و شکست دولتش قلمداد می‌شود. در این راستا با دو تن از کارشناسان حوزه سیاست خارجی «حبیب الله ابوالحسن شیرازی» و «مهدی مطهرنیا» از اساتید دانشگاه و مولفان این حوزه نیز گفتگو کردیم.
شباهت‌های دو سازه‌ی سیاسی‌ ناسازه

این سنت سیاسی که اغلب رئیس جمهورهای جهان حق دارند تنها دو دوره متوالی رئیس جمهور باشند، باعث شده تا اغلب منابع مالی و سیاسی به صورتی صرف گردد که روسای جمهور معمولا دو دوره‌ای شوند. این سنت در آمریکا بیشتر از سایر کشورها وجود داشته و افرادی چون کارتر استثنا بوده‌اند.(البته او هم دیروز خواهان یک دوره‌ای شدن ترامپ شد!)

اما وقوع چند بحران برای کارتر مثل از دست رفتن مهمترین پایگاهش در منطقه در جریان انقلاب ایران، بحران گروگانگیری دیپلمات‌ها و کارمندان سفارت آمریکا در تهران، شکست عملیات طبس، انقلاب نیکاراگوئه و لشگرکشی شوروی به افغانستان باعث شد تا هم نخبگان و هم بخشی از جامعه آمریکا به این نتیجه برسند که کارتر در بعد سیاست خارجی توان مدیریتی ندارد. از بعد سیاست داخلی نیز برخی ایده‌های اقتصادی کارتر به نام حمایت از اقتصاد ملی آمریکا به افزایش عمومی سطح قیمت‌ها در این کشور انجامیده و تورم به بار آورد.

روندهای کنونی نشان می‌دهد که ترامپ نیز مسیر مشابه را در هر دو حوزه دنبال می‌کند. ادامه تنش با اروپا، روسیه و چین در حوزه اقتصادی از یکسو و افزایش سیاست‌های مداخله‌جویانه به نفع صاحبان سرمایه ملی و صنعتی در آمریکا موجب شده تا قیمت زندگی برای فرودستان این کشور افزایش یابد. همچنین فشار بر مهاجران که بخش قابل ملاحظه‌ای از همین فرودستان آمریکایی هستند، در بعد داخلی مزید بر علت شده تا هم مشاغل سطح پایین با درآمد پایین‌تر در دسترس باشد و هم کالاهای ارزان خارجی برای مصرف آن طبقه نیز گران‌تر به دست مشتری برسد.

در بعد سیاست خارجی وضع از این هم بدتر است. ترامپ به هیچ کدام از هدف‌گذاری‌ها در رابطه با کره‌شمالی، روسیه، چین، ترکیه، سوریه، عراق، ونزوئلا وصول کامل نداشته است. در این رابطه هنوز هم پا در هوا مانده و ماجرای ایران نیز در این رابطه به‌گونه‌ای متفاوت ترامپ را دچار چالش کرده است. این مشکل به حدی جدی است که ترامپ بیشترین وقت خود در سیاست خارجی و بیشترین توییت‌های خود را به ایران اختصاص داده است. تلاش برای فشار حداکثری و تهدید و تحریم، هنوز دروازه مذاکره با ایران را نگشوده و ایران نیز مانند آمریکای دوره کارتر، درب را بر روی هرنوع مذاکره‌ای بسته است. اینکه بعدها امکان مذاکره در دولت بعدی -با توجه به صحبت‌هایی که مطرح است و مقامات ارشد ایران گفته‌اند با دولت فعلی مذاکره نمی‌کنند- بیشتر محتمل است، بعید نیست که مقاومت ایران برای مذاکره نکردن تا آخر دولت ترامپ نیز ادامه یابد. در این شرایط باید دید مسیر آینده به چه سو می‌رود. و در عین حال این سوال مطرح است که آیا موضوع ایران تا به‌این حد در سیاست خارجی و انتخابات آمریکا سهم دارد؟ کارشناسان در این زمینه پاسخ می‌دهند؛
حبیب الله ابوالحسن شیرازی:


*ایران تاثیری برمعادلات داخلی آمریکا نداشت این میزان فشار هم وجود نداشت
*نقش لابی‌های پشت پرده در انتخابات آمریکا و تقاضای آنها از دولت‌ها برای فشار به ایران را نباید نادیده گرفت

حبیب الله ابوالحسن شیرازی استاد دانشگاه و کارشناس مسائل بین‌الملل با تاکید بر این نکته در ماجرای کشمکش ایران و آمریکا که «ترامپ وقار کارتر را ندارد» گفت: قطعا مانند زمان کارتر، اگر ماجرای تنش آمریکا با ایران در انتخابات این کشور تاثیر نداشت، این میزان فشار و تمرکز بر بحث ایران وجود نداشت.

این تحلیل‌گر سیاسی در ادامه با تشریح ساختار انتخاباتی آمریکا از منظر روانشناسی سیاسی افزود: هر طرف انتخابات بیشتر سعی دارد عوام فریبی کند تا آرای بیشتری را برای خود در صندوق داشته باشد. در این راستا باید سعی کنند تا نشان دهند سیاست‌های موفقی را در حوزه خارجی پیش بردند و مالیات‌های مردم را در حوزه سیاست خارجی در راستای برآورده کردن منافع ملی آمریکا خرج کرده‌اند.

شیرازی با بیان اینکه «گاهی اتفاقا شاهد تاثیر بیشتر سیاست خارجی به نسبت سیاست داخلی هستیم زیرا مردم در کشورهای توسعه یافته نسبت به مصارف پول خود بخصوص در خارج مرزها سوال می‌کنند و مقامات باید بیلان کاری بدهند» ، به نامه نیوز گفت: باتوجه به مواضعی که رهبر انقلاب و دولت فعلی اتخاذ کرده است، ما به هیچ وجه حاضر به مذاکره با آمریکا نیستیم زیرا به برجام که تعهد قبلی آن‌ها بود احترامی نگذاشته و یک طرفه آن را نقض کردند. تلاش ما این است که در چهارچوب قوانین بین‌الملل رفتار کشورها را با خود متعارف کنیم.

وی با اشاره به اینکه «آمریکا فکر می‌کند می‌تواند همان‌کاری که با کره شمالی کرد با ایران بکند و بدون ذره‌ای امتیاز تنها چند عکس تبلیغاتی بگیرد» افزود: آمریکا نمی‌داند که دولت ما محکم پای منافع ملی ایستاده زیرا برخلاف کره شمالی این خواسته مردم از دولت است که مقامات بر حقوق ملت پافشاری کنند. هرچند نباید ناگفته بماند که بخشی از دلایلی که باعث شده تا فشار آمریکا به ایران برای موفقیت در اهداف سیاست خارجی این کشور در آستانه انتخابات بیشتر دیده شود، نقش لابی‌های پشت‌پرده در انتخابات آمریکاست.

این مولف آثار مختلف سیاسی در پایان به نامه نیوز گفت: واقعیت این است که باوجود توجه نسبی مردم آمریکا به سیاست خارجی، اما هنوز مشکلات داخلی برای مردم این کشور اولویت دارد و هنوز هم تضادهایی مانند فشارهای اقتصادی در لایه‌های پایین‌دستی جامعه آمریکا موضوعیت دارد. اما در انتخابات آمریکا نقش لابی‌های پشت پرده و گروه‌های فشار که اغلب حامی اسرائیل هستند نیز اهمیت دارد و آن‌ها هم به‌طور نسبی در این انتخابات‌ها نقش دارند. لذا حل مسئله ایران یکی از کلیدهای پیروزی ترامپ در انتخابات آتی است که به طور نسبی تاثیر می‌گذارند.

مهدی مطهرنیا:

*تاثیر ایران بر انتخابات آمریکا مطلق نیست و اثر نسبی دارد
*آمریکا در خاورمیانه و سایر پروژه‌های سیاست خارجی خود شکست نخورده است
*مردم آمریکا و افکار عمومی این کشور خود دخالت نظامی بدون دلیل را نمی‌پذیرند
*اگر ایران شرایط «نه جنگ نه صلح» را ادامه دهد، باید منتظر واکنش تند ترامپ برای پیروزی در انتخابات باشیم!

مهدی مطهرنیا استاد دانشگاه و نظریه پرداز روابط بین‌الملل در پاسخ به سوالی مبنی بر میزان اثرگذاری ایران بر انتخابات آمریکا مانند دوره جیمی کارتر، با بیان اینکه «در سیاست هیچ امر غیر موثری وجود ندارد. بسیاری از چیزها به بسیاری از چیزها ربط دارند» گفت: اینکه بگوییم ایران اثر و ربطی در انتخابات آمریکا ندارد، یک گزاره غیرموجه است. البته اینکه بگوییم ایران و سرنوشت ماجرای آن برای تیم انتخاباتی ترامپ اثر سرنوشت‌ساز و قطعی دارد نیز چندان قابل اعتنا نیست. ایرانیان به تعبیر گراهام فولر (نظریه پرداز روابط بین‌الملل) خود را مرکز جهان می‌پندارند و خیال می‌کنند که همه تغییرات حول آنان رخ می‌دهد. اما واقع امر این است که نه آن دیدگاه درست است و نه این دیدگاه و در یک نگاه واقع‌گرایانه ایران دارای نقشی معین و مشخص در سیاست خارجی و در نتیجه فضای سیاسی آمریکا است.

این نویسنده و تحلیلگر سیاسی با اشاره به این نکته که «این یک واقعیت غیرقابل انکار است که ایران از نظر ژئوپلتیک یا جغرافیای سیاسی و همچنین از نظر ژنوم و سرشت جغرافیای راهبردی (ژئواستراتژیک) جایگاه ویژه‌ای دارد» گفت: در قرن بیستم میلادی پل پیروزی شمال به جنوب بوده و اکنون تونل پیروزی بین شرق و غرب است. جهان در آستانه شکل دادن به نظم نوین جهانی است و جایگاه ایران دارای اهمیت زیادی در این شکل‌دهی برای کشورهای مختلف است. ایالات متحده آمریکا نیز جایگاه ایران را قبول کرده است و براساس این واقعیت عمل می‌کند. البته این به آن معنا نیست که آمریکا می‌ترسد ایران کاخ سفید را حسینیه کند!

مطهرنیا با بیان این مسئله که «ایران اثر گذار است و آنچه درباره ایران می‌گذرد می‌تواند در انتخابات آمریکا اثر بگذارد، ولی این اثر مطلق نیست» در ارتباط با سوالی درباره ادعای شکست آمریکا در منطقه و کاهش شانس انتخاباتی ترامپ توضیح داد: این سوال انحرافی است. شکست و پیروزی در دنیای سیاست امروز چندان ساده تعریف نمی‌شود. شکست یعنی چه؟ پیروزی یعنی چه؟ باید تعریف این مفاهیم روشن شود. مثلا گفته می‌شود آمریکا در حوزه سیاست خارجی خود در ونزوئلا و کره شمالی و ایران و روسیه شکست خورده است. اما باید دید آمریکا چه هزینه‌ای داده و چه گرفته است. ونزوئلا اکنون در وضعیت وخیم اقتصادی و تورمی به‌سر می‌برد و نوعی قدرت دوگانه بر آن حاکم است. کره شمالی نیز بدون اخذ امتیازی مذاکره نمادین و تبلیغاتی با آمریکا انجام داده و موجب شده تا حضور آمریکا در شرق آسیا تشدید شود. چین نیز در هنگ‌کنگ و ایران نیز در حوزه اقتصادی تحت فشار است، پس عدم موفقیت نسبی در برخی اهداف را نباید به حساب شکست مطلق آمریکا گذاشت.

وی با اذعان به این نکته که «آمریکایی که نیازی به نفت خاورمیانه نداشته و خود تولیدکننده نفت است، اکنون بیشترین نیروی نظامی را در خاورمیانه را دارد» در رابطه با بازی ایالات متحده در خاورمیانه توضیح داد: آمریکا باکی ندارد از اینکه تنگه هرمز بسته شود زیرا با این اقدام گلوی رقبای اقتصادی خود که وابسته به نفت خاورمیانه هستند (چین و اتحادیه اروپا) فشرده می‌شود. آمریکا در منطقه حضور دارد تا بر این گلوگاه (تنگه هرمز) نظارت کند. آنچه من در نظریه هارتلند بزرگ خود (از باب المندب تا هرمز) گفتم، مورد هدف آمریکاست تا بتواند بر رقبای راهبردی خود غلبه بیشتری داشته باشد. آمریکا اهداف خود را دارد و ایران نیز یکی از پازل‌هاست.

این مدرس روابط بین‌الملل و علوم سیاسی در دانشگاه با بیان اینکه «دنیای سیاست دنیای موفقیت‌ها و شکست‌های نسبی است و هیچ امری مطلق رخ نمی‌دهد» به برخی نظرات فرعی در زمینه پیش‌بینی سیاسی رویدادها پرداخته و ضمن نقد آنها بیان کرد: قرار نیست آمریکا در سوریه پمپئو را رئیس جمهور کند یا ایران را جزء خاک خود ضمیمه کند تا مردم آمریکا در انتخابات متوجه پیروزی ترامپ شوند و این بر تصمیماتشان اثر بگذارد. حتی مردم آمریکا دیگر به‌سادگی نمی‌پذیرند که ارتش این کشور بدون بهانه در کشوری نیروی نظامی پیاده کند یا وارد جنگ شود. رئیس جمهور آمریکا با آن همه قدرت نمی‌تواند بدون اتکا به نظرسنجی محکمی که در آن حداقل سه چهارم مردم آمریکا موافقت کرده باشند، نسبت به اقدام نظامی علیه یک کشور دیگر مبادرت ورزد.

او ضمن تاکید بر این نکته که «ترامپ محیطی را آماده کرده که بتواند اهداف آمریکا را در آن محیط خاص طراحی شده محقق کند» گذشته تاریخی سیاست خارجی آمریکا در قرن بیست و یکم و پس از حملات یازدهم سپتامبر را یادآور شد و گفت: بوش وضعیت جدید را در خاورمیانه تاسیس، اوباما این وضعیت را تثبیت و ترامپ قرار است از این وضعیت که به‌دست آمده منافع آمریکا را استخراج و محقق کند. ظاهر امر این است که این سه نفر با هم اختلاف دارند، اما هرسه رئیس جمهور در چهارچوب نقشه تثبیت هژمونی آمریکا بر منطقه حرکت می‌کنند.

وی در پاسخ درباره سوالی درباره نتیجه نهایی احتمالی سرنوشت تنش میان آمریکا و ایران و اثر آن بر انتخابات آتی این کشور با بیان اینکه «موضوع ایران در انتخابات آینده آمریکا اثر قابل ملاحظه خواهد گذاشت» تصریح کرد: اگر آمریکا در اثر جنگ محدود یا تحریم‌های نامحدود ایران را پای میز مذاکره بکشاند، می‌تواند با این دستاورد به‌عنوان کارت روی میز بازی انتخابات آینده بازی کند و شانس بیشتری داشته باشد. ترامپ اهل معامله است و در مذاکره با هر کشوری سعی می‌کند امتیازاتی را برای تثبیت قدرت خود در آمریکا بگیرد و امتیازات محدودی را فورا به ایران بدهد. امتیازات آمریکا به ایران در انتخابات آینده محدود خواهد بود زیرا آمریکا دنبال تثبیت وضع منطقه است و مهمترین برهم زننده آرایش منطقه ایران است، پس باید آمریکا مشکل خود را با ایران یکبار برای همیشه حل کند.

این تحلیل‌گر سیاسی در پایان با بیان حالت دیگری از بازی که ناظر بر انتخاب گزینه «مقاومت» از سوی ایران است، به درنظر گرفتن این حالت پرداخت و با برشمردن شرایط آن گفت: «از طرفی ایران اگر بخواهد وضع نه جنگ و نه صلح را ادامه دهد، ممکن است روند واگرایی در درون آمریکا نسبت به دولت افزایش یابد. هرچه این واگرایی نسبت به ترامپ افزایش یابد، می‌تواند به‌عنوان یک امتیاز منفی در کارنامه ترامپ ثبت شود و شانس او را برای پیروزی به شدت کاهش دهد. اگر ترامپ نسبت به چنین چیزی در انتخابات آینده خود احساس خطر کند، ممکن است ریسک کرده و برای کسب پیروزی و تثبیت هژمونی آمریکا با ایران وارد درگیری نظامی شود. به‌خصوص که با گذاشتن مردم و سیاست‌مداران آمریکایی در درون عمل انجام شده یعنی جنگ، می‌تواند شرایطی اضطراری را نمایش دهد که در آن شرایط اضطراری ترامپ به‌عنوان «رئیس جمهور دولت درحال جنگ» شناخته شود و به‌این ترتیب حمایت عمومی مردم و نخبگان سیاسی آمریکا را به خود جلب کند. در این حالت بازی اندکی پیچیده خواهد شد. لذا ایران در شرایط حفظ موقعیت «نه جنگ و نه صلح» با آمریکا، باید به شدت مراقب گذار تنش از حالت جنگ اقتصادی به (جنگ میدانی) باشد.»

0
نظرات
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد نظرات حاوی الفاظ و ادبیات نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد

دیدگاهتان را بنویسید