افزایش قاچاق کودکان‌ افغانستان از مسیر ایران

    کد خبر :592735

طبق آمار بیش از ۸۰درصد کودکان کار و خیابانی در شهر تهران را کودکان اتباع خارجی و با فراوانی افغان‌ها تشکیل می‌دهند و این موضوع می‌تواند در آینده‌ای نه‌چندان دور هزینه‌های بسیار زیادی را روی دست دولت‌ بگذارد.

به گزارش بازتاب به نقل از آرمان، به‌طور متوسط روزانه حدود دوهزار تا دوهزار و ۵۰۰نفر به صورت قاچاق از مرزهای شرقی وارد کشور می‌شوند که بخشی از آنها کودکان هستند. کودکانی که به امید رویای کار و زندگی بهتر با طی صدها کیلومتر راه طاقت‌فرسا و در شرایط بسیار سخت وارد کلانشهرها و پایتخت می‌شوند، ولی سرنوشتی بهتر از سوءاستفاده توسط قاچاقچیان و مافیای کودکان کار و خیابان در انتظارشان نیست. در این بین انجمن حامی، به‌عنوان یکی از انجمن‌های غیردولتی برای شناسایی و ساماندهی کودکان کار به کمک دولت آمده و در این راه سعی دارد تا در کنار سایر خدمات و فعالیت‌هایی که برای کودکان پناهنده و مهاجر در ایران انجام می‌دهد برای کاهش و حمایت از کودکان مهاجری که به کار گرفته شده‌اند، کاری کند. به این بهانه با فاطمه اشرفی، رئیس هیات‌مدیره انجمن حمایت از زنان و کودکان پناهنده (حامی) گفت‌وگویی انجام داده ایم که در ادامه می‌خوانید.

برخی مدعی‌اند در سال‌های گذشته طرح ساماندهی کودکان کار و خیابان شکست خورده و دولت نتوانسته اقدام موثری انجام دهد. چرا یک برنامه منسجم و عزم ملی در این رابطه به وجود نمی‌آید؟

ساماندهی کودکان کار نیاز به یک پروسه زمان‌بر و با برنامه‌ریزی منسجم در سطح ملی دارد و تنها نمی‌توان از یک سازمان یا دستگاه اجرایی یا سازمان‌های غیردولتی انتظار داشت و در این رابطه حضور حداکثری سازمان‌های دولتی و غیردولتی نیاز است. هرچند سند ساماندهی کودکان کار و خیابان در سال 84 به تصویب هیات وزیران رسید و دولت موظف است که به کنترل و کاهش آسیب‌های اجتماعی ناشی از کودکان کار ورود پیدا کند، اما هنوز برنامه منسجمی در این رابطه دیده نمی‌شود. البته طی چندسال اخیر دولت برای اولین‌بار در ساماندهی کودکان کار و خیابان با سه رویکرد مهم وارد شد؛ رویکرد اول مشارکتی است و سازمان‌های غیردولتی درگیر این موضوع شده‌اند. رویکرد دوم حمایت اجتماعی بوده و آنها در تلاش هستند کودکان را از چرخه کار خارج و به چرخه حیات طبیعی از جمله چرخه آموزش وارد کنند و موضوع سوم رویکرد مساله‌محوری است که جامعه هدف را شناسایی نمایند و با شناخت کافی از مختصات جامعه هدف در این راه گام بردارند.

بیش از 14سال از تصویب آیین‌نامه حمایت از کودکان کار می‌گذرد، اما اقدام عملی در این رابطه مشاهد نمی‌شود. از دید شما دلیل این امر چیست؟

امروزه موضوع کودکان خیابان و کار به یک پدیده اجتماعی پیچیده تبدیل شده که طبیعتا چندبعدی است. از سوی دیگر علت‌های مختلفی در این رابطه وجود دارد و معلول یک‌سری جریانات و چالش‌های اجتماعی است که جدی‌ترین قربانیان آن کودکان مظلومی هستند که خواسته یا اجباری در مسیر کار و تکدی‌گری قرار می‌گیرند و نتیجه حداقلی این است که ما به‌زودی با نسلی روبه‌رو خواهیم بود که کودکی‌شان را از دست داده‌اند و به‌واسطه آسیب‌های فراوانی که در خیابان یا حین کار دیده و می‌بینند، خودشان در آینده تبدیل به یک آسیب جدی برای جامعه می‌شوند. البته این پدیده در همه کشورها از جمله کشورهای توسعه‌یافته و جهان سوم با طیف‌های مختلف نیز وجود دارد و مختص ایران نیست، اما تجربه‌های جهانی نشان می‌دهد که در بهترین شرایط تنها می‌توان به کاهش یا کنترل این پدیده کمک کرد یا در صورت مداخله به‌موقع و مناسب‌، عوارض آسیب‌ها را برای کودکان کم یا تا حدی آن را کنترل کرد اما به‌واقع نمی‌توان از حذف یا ریشه‌کنی آن صحبت کرد. متاسفانه در پایشی که اخیرا از وضعیت کودکان کار و خیابان داشتیم ، بیش از 80درصد کودکان کاری که تنها در تهران شناسایی شده‌اند اتباع خارجی با فراوانی اتباع افغانستان هستند و این نشان می‌دهد مساله و پدیده کار کودک در خیابان‌های ما هم از جهت گروه هدف و هم از جهت علل و عوامل تغییریافته و باید به آن به‌عنوان یک پدیده منطقه‌ای نگاه کنیم که لاجرم ابزارها و رویکردهای مداخله‌ای متفاوتی را نیز می‌طلبد. متاسفانه منطقه در شرایطی است که در داخل افغانستان ریسک امنیت هر روز بالاتر می‌رود، برنامه‌های اقتصادی در آنجا با شکست مواجه شده و سرمایه‌گذاران خارجی به دلیل شرایط امنیتی، از افغانستان می‌روند و رفاه اجتماعی مانند آموزش، خدمات بهداشتی و… روزبه‌روز کاهش پیدا می‌کند.

مشکلات داخلی را در افزایش کودکان کار چطور ارزیابی می‌کنید؟

نبود سیاست‌ها و برنامه‌های دقیق رفاه اجتماعی برای گروه‌های آسیب‌پذیر به‌خصوص گروه‌های ساکن در مناطق حاشیه‌ای شهرهای بزرگ یا روستاهای محروم و مرزی کشور، در عمل موجب بازتولید کودکان کار شده است. اولین حق کودکان آموزش است و متاسفانه امروزه با آمار بسیار بالایی از کودک بازمانده از تحصیل در کشور در بدو ورود به مدرسه یا ریزش‌های زودهنگام به دلیل فقر خانواده‌ها و نبود چتر حمایت اجتماعی روبه‌رو هستیم. متاسفانه ما در اینجا برنامه رفاه اجتماعی کودک‌محور نداریم که بتوان آسیب را در نطفه شناسایی کنیم. در بحث آموزش نیز اوضاع به همین شکل است، مثلا مناطق تاریک ما برای خروج کودک از چرخه تحصیل مثل روستاهای مرزی و دورافتاده کاملا شناسایی شده است، خانواده‌ای که امکان شهریه حداقلی برای رفت‌وآمد فرزندان‌شان از یک روستا به روستای دیگر برای ادامه تحصیل ندارند، آنها را مجبور به ترک تحصیل می‌کنند. امروزه با اقدامات پراکنده یا جزیره‌ای از سوی دستگاه‌ها روبه‌رو هستیم که هر کدام از آنها یک دیوار بلند جلوی‌شان کشیده‌اند و خیلی وقت‌ها نمی‌دانند دستگاه دیگر چه اقداماتی در این رابطه انجام می‌دهد و گاهی موازی‌کاری صورت می‌گیرد و گاهی نیز در مقابل یکدیگر قرار می‌گیرند.

گفته‌شده بیشتر کودکان کار در تهران افاغنه هستند، آماری دارید که روزانه چند کودک از مرز‌های کشور عبور می‌کنند و وارد چرخه کار در تهران و کلانشهرها می‌شوند؟

متاسفانه تعداد زیادی از کودکان به صورت غیرقانونی و قاچاق از مرزهای شرقی وارد کشور می‌شوند و به همین دلیل آمار رسمی وجود ندارد. اما با توجه به آمار مراجع ذی‌ربط، به‌طور متوسط روزانه دوهزار تا دوهزار و 500 نفر از مسیرهای قاچاق وارد کشور می‌شوند و بخشی از آنها کودکانی هستند که یا به‌همراه خانواده یا تنهایی به شهرهای ما می‌رسند. آن چیزی که باعث نگرانی ما می‌شود، فراوانی قربانیان قاچاق کودک در مسیر افغانستان است. در چندسال اخیر فراوانی قاچاق کودکان به امری نگران‌کننده تبدیل شده است.

درباره خطرات این قاچاق انسان بیشتر توضیح می‌دهید.

من به‌واسطه فعالیت‌ها و حوزه‌های کاری معمولا به افغانستان و مناطق مختلف آن زیاد سفر کرده‌ام و مسیرها و جاده‌ها آنجا را می‌شناسم. برای من غیرقابل تصور است که بچه 8 تا 10ساله مسیرهای سخت و کوهستانی از روستاهای بدخشان، قندوز یا بلخ در منتهی‌الیه شمال و شمال‌شرقی افغانستان را تا مرز افغانستان و پاکستان و بعد از عبور از پاکستان تا زمانی که وارد مرزهای ایران می‌شوند چگونه طی می‌کنند. بچه‌هایی هستند که در این مسیرها اتفاقات ناخوشایندی برای آنها روی می‌دهد. مشکل اصلی اینجاست که وقتی یک بچه وارد تهران می‌شود بازهم در داخل شبکه‌های سازمان‌یافته پیمانکاری‌های کار قرار می‌گیرد و این جای نگرانی دارد. افرادی که مسئولیت هدایت‌، اداره و کنترل همه‌جانبه این کودکان را برعهده دارند و می‌دانند باید در کدام خیابان‌ و مناطق شهر آنها را مستقر کنند. آنها متعهد یا مجبور می‌شوند که بخش قابل توجهی از درآمدی که در طول روز به‌واسطه کار در خیابان یا زباله‌گردی به دست آورده‌اند تحویل آن افراد دهند. ما بچه‌هایی را دیده‌ایم که اسم فامیل خودشان را بلد نیستند و نمی‌دانند اهل کدام محله حاشیه‌ای تهران هستند و کاملا مشخص است که یکی آنها را به خیابان و کارگاه‌های خاص می‌آورد و به خانه یا محل اقامت‌شان برمی‌گرداند. متاسفانه پدیده کودکان کار و به‌خصوص نرخ کودکان قربانی قاچاق در حال افزایش است و باید یک اراده ملی در تمام سطوح برای کنترل و پیشگیری از این آسیب نگران‌کننده که نوک تیز آن متوجه کودکی کودکان است، ایجاد شود .

شرایط کودکان پاکستانی چطور است؟

تعداد کودکان کار پاکستانی بسیار کمتر است و جمعیت آنها فقط سه‌درصد از کل جمعیت مورد مطالعه در تهران است. مشکل کودکان پاکستانی با مشکل کودکان افغان تفاوت ماهوی دارد. پاکستانی‌هایی که به ایران وارد می‌شوند مهاجران کوچ‌داده‌شده‌ای هستند که به لحاظ فرهنگی و اجتماعی قابل مقایسه با سایر گروه‌های مهاجر خارجی نیستند. سطح سوادشان، آگاهی‌های فرهنگی و اجتماعی‌ نوعا پایین است و نگاه‌شان به کودکان، نگاه صد درصدی کار است. آنها به فرزندانشان به‌عنوان ابزار کار نگاه می‌کنند.

بازار کار ایران برای مهاجران بسیار مناسب است که آنها این خطرات را به جان می‌خرند.

بله، ما در عین حال که با برخی مشکلات اقتصادی در داخل برای خودمان روبه‌رو هستیم اما بازار کار بسیار خوبی برای گروه‌های دیگر داریم که غالبا از میان مهاجران خارجی هستند . در مصاحبه‌هایی که با کودکان کار خارجی داشتیم بسیاری از آنها در داخل کشورشان نیز کودک کار بودند و می‌گفتند ما روزانه تا سه‌برابر درآمد شهرهایمان را اینجا داریم. در این رابطه متاسفانه ما با جامعه‌ای درگیر هستیم که پدر، مادر و برادران بزرگتر در سلامت کامل جسمانی هستند، اما دختر یا پسربچه 9ساله را به خیابان می‌فرستند چون درآمد آن بچه‌ها به دلیل جلب احساسات و عواطف اجتماعی بیشتر است. اینجاست که متاسفانه با بی‌مسئولیتی خانواده‌ها برای بهره‌جویی از کودکانشان بدون در نظر گرفتن چالش‌ها و مشکلاتی که برای کودک در طول روز می‌افتد روبه‌رو می‌شویم.

کودکی‌نکردن این کودکان می‌تواند بسیار خطرناک باشد، آنها می‌توانند در آینده به‌واسطه کودکی‌نکردن و آسیب‌هایی که خورده‌اند برای جامعه خطرآفرین باشند.

دقیقا همین‌طور است، کسانی که امروز کودک‌آزار و عنصر ضداجتماعی می‌شوند، معمولا کسانی هستند که کودکی‌هایشان به‌نوعی آسیب‌دیده یا نابود شده است.

ازدواج زنان ایرانی با اتباع غیرقانونی سال‌هاست که مشکل‌ساز شده است؛ چقدر این کودکان ثمره این ازدواج‌ها هستند؟

آمار این موضوع بسیار پایین است. در حاشیه‌های تهران که طیف‌های گسترده‌ای از اقوام و اتباع خارجی را دربرمی‌گیرد، قبلا این نگرانی را داشتیم که با آمار بالایی از بچه‌هایی که مادرشان ایرانی و پدرشان اتباع غیرمجاز است مواجه شویم ولی فقط دودرصد از کل جمعیت را آنها شامل می‌شود. این فرض غلطی است که کودک به‌خاطر بی‌هویتی به خیابان می‌آید. درست است که مادرش ایرانی است اما به‌خاطر هویت و تابعیت پدرش، هم هویت دارد و هم تابعیت و تنها در دریافت یک‌سری خدمات اجتماعی به دلیل مادرش با بقیه کودکان تفاوت دارد.

0
نظرات
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد نظرات حاوی الفاظ و ادبیات نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد

دیدگاهتان را بنویسید