محسن رهامی: احمدی‌نژاد بنیان اقتصاد کشور را نابود کرد

  • سیاسی
  • سه شنبه ۱۶ بهمن ۱۳۹۷ ۱۸:۲۶
    کد خبر :483200
محسن رهامی

محسن رهامی معتقد است برخی از کژروی ها نتیجه به حاشیه راندن نسل اول انقلابیون است و شواهد نشان می دهد به مرور کسانی که یاران نزدیک امام(ره) بودند و پا به پای امام آمدند، فراموش می شوند.

عضو شورای عالی سیاست گذاری اصلاح طلبان با قاطعیت می گوید اگرچه به دولت فعلی انتقاد داریم، اما از روحانی حمایت کردیم و همچنان هم حمایت خواهیم کرد چرا که برعکس عده ای می دانیم اگر دولت صدمه ببیند، به حاکمیت نیز آسیب وارد خواهد شد.

این چهره اصلاح طلب عملکرد دولت های بعد از انقلاب را نیز مورد بررسی قرار داد؛ و به منتقدان دولت دفاع مقدس سخن امام(ره) را یادآور شد که فرموده بودند: مخالفان مهندس موسوی یک نانوایی نمی توانند اداره کنند، از دولت ایراد می گیرند!

رهامی در ادامه علاوه بر اینکه در مورد عملکرد دولت سازندگی نکاتی را بیان کرد، در مورد انتقادی که اخیراً چهره ی برجسته ی اصلاح طلب به مرحوم هاشمی داشت، اظهار می کند: مشخص نیست که آیا این انتقادات چراغ سبز به حکومت است یا خیر؟! چون برخی از سران نظام از آقای هاشمی رنجیده بودند. یا اینکه منتقدین هاشمی، می خواهند دولت روحانی را که آقای هاشمی حامی آن بود از اصلاحات جدا بدانند؟!

رهامی وکیل پرونده حادثه کوی دانشگاه نیز بوده و در این گفت وگو ارزیابی کلی از مناظره اخیر تاجزاده و زاکانی درخصوص حادثه کوی دانشگاه دارد و یادآوری می کند که در ماجرای کوی دانشگاه گزارش منتشر شده توسط شورای امنیت، افراد را با نام لباس شخصی ها مشخص کرد و نامی منتشر نشده بود ما به عنوان وکیل هرچه تلاش کردیم، زورمان نرسید که نام افراد را به دست بیاوریم. در مورد کوی دانشگاه زخم هایی جدی در نهان وجود دارد که باز کردن آنها مسائلی را به دنبال خواهد داشت.

متن گفت وگوی شفقنا با حجت الاسلام و المسلمین دکتر محسن رهامی را می خوانید:

* چهل سال از پیروزی انقلاب اسلامی می گذرد و بررسی عملکرد دولت های این انقلاب که به سن بلوغ رسیده می تواند تجربه ای برای دولت های بعد باشد. بعد از انقلاب و از زمان جنگ تحمیلی تا به امروز چهار دولت بر سرکار آمدند؛ اگر بخواهید نقاط قوت و ضعف هر یک از دولت ها را بیان کنید، و بخواهیم از عملکرد دولت دفاع مقدس آغاز کنیم، با توجه به اداره دشوار کشور در شرایط جنگ، مهم ترین نقطه قوت و ضعف آن دولت را در چه مسایلی می دانید؟

در اوایل انقلاب تا زمانی که مجلس تشکیل شود و دولت رسماً از مجلس رأی بگیرد آقای بنی صدر مسئول اداره کشور بود و بعد از عزل او دولت کوتاه مدتی توسط آقای رجایی و باهنر پا گرفت، اما به دلیل کوتاه بودن آن دولت ها نمی توان ارزیابی چندانی داشت. پس از آن دولت آقای مهندس موسوی بر سر کار آمد، من در آن زمان نماینده مجلس در کمیسیون برنامه و بودجه بودم به همین دلیل از نزدیک با مسایل اقتصادی و مالی دولت درگیر و آشنا بودم.

دولت مهندس موسوی تا زمانی که قانون اساسی اصلاح شود یعنی تا سال ۶۸ دوام آورد و کار کرد و طبیعی است که از یک طرف با بحران عظیم جنگ تحمیلی روبرو بودیم و در واقع بسیاری از منابع اقتصادی ما در جنگ تحمیلی از بین رفت و آسیب دید و در جنگ مصرف شد. ما در توزیع بودجه تلاش داشتیم جنگ را در اولویت قرار بدهیم. در آن ایام میزان فروش نفت ما به ۵۰۰ هزار بشکه و حتی کمتر می رسید و هر بشکه با ۵-۶ دلار فروخته می شد و میزان درآمد کشور پایین بود. به دلیل بمباران هایی که از طرف دولت عراق صورت می گرفت. کشتی ها جرات نمی کردند وارد خلیج فارس شوند. دولت کشتی های بزرگی را کرایه می کرد و آنها نفت ما را بار می زدند و وسط اقیانوس به صورت تک محموله و آزاد می فروختند و بعد از میزانی که دلال ها بر می داشتند گاهی بشکه ای پنج شش دلار فروخته می شد و این دست ما نبود و ما به سختی می توانستیم بودجه را جمع و جور کنیم. به عنوان کشوری که درگیر جنگ بود و از جنگ آسیب دیده بود سر جمع اگر بخواهیم به دولت ایشان را معدل دهیم، این دولت از نظر من نمره قبولی می گیرد. ما به غیر از جلسات عمومی مجلس نشست های مجزایی با آنها داشتیم. حتی در منازلی از جمله منزل خود ما که دعوت می کردیم و نمایندگان محترم می آمدند و راجع به مسائل جنگ و مسائل اقتصادی و مشکلاتی که دولت داشت و وزارتخانه ها نشست هایی دوره ای داشتیم و از نزدیک در جریان تلاش دولت بودیم. دولت توانست ارزاق عمومی را به خوبی توزیع کند. معمولا در کشورهایی که درگیر جنگ هستند قحطی و گرسنگی دیده می شود و صف های طولانی در نانوایی ها و محل های توزیع غذا وجود دارد، ولی ما چنین چیزهایی نداشتیم و یا به ندرت این چنین مواردی دیده می شد.

صدها هزار و بلکه میلیون ها نفر جنگ زده از مناطق جنوبی کشور به سایر شهرها سرازیر شدند و مشکلات جدیدی ایجاد کردند. مشکلات حمل و نقل کالا و مسافر بر فعالیت دولت سایه افکنده بود. ولی اگر آمار اقداماتی که در همان دوره هفت هشت ساله جنگ انجام شد را مرور کنید متوجه فعالیت های مثبت دولت می شوید. در منطقه خودِ من در زنجان و حوزه وسیعی از روستاهای این استان از مجموع ۳۵۰-۳۶۰ روستای حوزه انتخابی من حتی یک روستا هم برق کشی نشده بود که در آن سال ها دولت به موازات اداره جنگ و جبهه توانست کارهای عمرانی و اشتغالی و توزیع عادلانه کالا و ارزاق عمومی را انجام دهد.

در آن شرایط هم مخالفت هایی نسبت به دولت به وجود آمده بود که منجر به نامه طولانی شد که ما به خدمت امام نوشتیم تا آقای موسوی مجدداً معرفی شوند، ولی رییس جمهور وقت مقام معظم رهبری نظر دیگری داشتند و بین مجلس و رییس جمهور اختلاف نظر پیش آمد و ۱۲۳ نفر از نمایندگان مجلس به امام نامه نوشتند و کسب تکلیف کردند تا ایشان برای حل اختلافات راهنمایی کنند و ایشان در همان نامه در عین اینکه حق انتخاب را به مجلس و رییس جمهور دادند و گفتند ما به طور مستقیم دخالت نمی کنیم در همان نامه از تلاش های دولت تقدیر کردند و گفتند دولت آقای موسوی در مجموع شرایط جنگ دولت موفقی است و تغییر آن را به صلاح مملکت نمی دانم و این حمایت بسیار جالب بود.

مخالفت هایی در حوزه می شد و برخی علما ایراد می گرفتند و در بحث سهمیه و… و تفکرات سوسیالیستی، اشکالاتی که می گرفتند و در همان دولت و برخی وزرا هم کارشکنی هایی صورت می گرفت و به نحوی بر برخی از مصوبات دولت مخالفت می کردند که در همان قضایا امام دخالت کردند و فرمودند شما که مدعی شکوفایی کشور هستید اگر کشور به شما واگذار شود شاید خود شما هم نتوانید یک نانوایی را اداره کنید و از دولت ایراد می گیرید درحالی که دولت خوب اداره می کند. چون ما با مسائل جبهه و مسائل مالی درگیر بودیم و مرتباً بازدید داشتیم و با رزمندگان و فرماندهان جنگ دیدار داشتیم و جلساتی بود می توانیم بگوییم دولت با همه این مشکلات در انجام وظایفی که بر دوش او بود سربلند بیرون آمد و توانست کارنامه موفقی از خود به یادگار بگذارد. اگر بمباران و موشک باران و جنگ و مشکلات خارجی را نداشتیم و دولت می توانست سرمایه خارجی جذب کند قطعاً عملکرد دولت غیر از این بود که دیدیم. ما نه تنها نمی توانستیم سرمایه های خارجی را جذب کنیم بلکه سرمایه های داخلی نیز از کشور فرار می کردند. دولت از حمایت به خصوص سرمایه خارجی به شدت در تنگنا بود، ولی در مجموع با نمره قبولی بالا و با سربلندی از این شرایط بیرون آمد.

* منتقدین دولت مهندس موسوی عقیده دارند ایشان مخالف اقتصاد خصوصی بود و به اقتصاد دولتی عقیده داشت و به همین دلیل در آن زمان کشور از نظر اقتصادی رونق چندانی نیافت. شما این نظر را درباره دولت ایشان رد می کنید؟

سیاست های اقتصادی کشور توسط دولت تعیین نمی شود بلکه مجلس تعیین کننده است. اگر مجلس قانون واگذاری برخی موسسات به بخش خصوصی را تصویب می کرد و تضمینی برای سرمایه گذاری خارجی وجود داشت، قطعاً دولت نیز مخالفت نمی کرد. اما غیر از سرمایه گذاری داخلی در داخل هم سرمایه گذاران فعالیت های سنگین نمی کردند. البته عرض کردم که نگاه دولت آقای موسوی و نه فقط دولت بلکه کل نظام نگاهی شبیه به کشورهای غیرسوسیالیستی بود چون روند آنها با تفکر نظام سازگاری نداشت. نوعی توزیع ثروت و امکانات در نظر بود. من نزدیک به ۱۸ سال نماینده ولی فقیه و حاکم شرع امور زمین بودم. حاکم شرعی توسط امام مع الواسطه تعیین می شد. دو استان زنجان و قزوین تمام زمین های بزرگ خود را در ۱۷ -۱۸ سال واگذار کردند، ما آن زمین های بزرگ تصرف شده در زمان انقلاب را شناسایی می کردیم و آنها را قیمت گذاری می کردیم برخی از آنها به این قیمت ها راضی نبودند. و این زمین ها را به کشاورزان کم زمین یا بی زمین و یا درس خوانده های کشاورزی واگذار می کردیم. این مدل با سرمایه گذاری به معنای تمرکز سرمایه مخالفت داشت در مورد کارخانجات هم به همین صورت بود. بسیاری از این کارخانجات ملی شد و این امر توسط تصویب در مجلس انجام شد البته قبل از مجلس در شورای انقلاب تصویب شد. در این شورا علمای بزرگ و اقتصاددان ها حضور داشتند. در آن شرایط شخص آقای موسوی نیز با این تفکرات سازگاری بیشتری داشت و فکر می کرد در این وضعیت نمی توان بهتر از این کشور را اداره کرد. و اگر غیر از این بود کشور به قحطی و بحران کشیده می شد.

در مسائل کلان سیاست ها توسط ایشان تعیین نمی شد بلکه مجلس تعیین کننده سیاست ها بود. مجلس هم در بسیاری از مسائل با شخص امام مشورت می کرد. کمیسیون بودجه به تکرار با بزرگان نظام و سران نظام از جمله خود امام جلسه داشت. این سیاست های کلان در سطوح بالاتری تصمیم گرفته می شد. آن زمان تصور این بود که اگر غیر از این باشد کشور دچار بحران های بزرگتری می شود. برخی از این قوانین که توسط مجلس تصویب می شد به عنوان ضرورت تصویب می شد. به طور مثال قانون زمین و مساله توزیع عادلانه زمین و ثروت و عدم تمرکز سرمایه توسط مجلس تصویب شد و شورای محترم نگهبان مخالفت می کرد به خصوص در زمان آیت الله سبحانی ایشان با دیدگاه های به این شکل که نگاه های سوسیالیسیتی در آن وجود داشت، مخالف بودند. مجلس به شکل یک ضرورت آنها را تصویب کرد. امام فرمودند اگر طرح هایی که شورا به عنوان خلاف شرع تشخیص داده است در مجلس به عنوان ضرورت تصویب شود، از این جهت شورای نگهبان مخالفتی نکند چون این موارد اضطرار است. بعدها همین نکته مبنایی شد برای تاسیس نهاد جدیدی به نام مجمع تشخیص مصلحت نظام که در سال ۶۸ ایجاد شد. در آن شرایط گفته می شد که چرا کشور سرمایه های بزرگ را جذب نمی کند؟! در شرایطی که حتی در تهران امنیت نداشتیم، چطور می توانستیم چنین کاری انجام بدهیم. ما منزلی در نزدیکی مجلس اجاره کرده بودیم به فاصه ۱۰-۲۰ متر از منزل ما در نزدیکی دانشکده افسری موشک خورد. نمایندگان مجلس که در نزدیکی مجلس زندگی می کردند امنیت نداشتند. در سال های اول انقلاب بسیاری از نمایندگان مجلس فرماندهان و پاسداران و بسیاری از سران در ترورها شهید شدند. وقتی در آن شرایط خود ما امنیت نداشتیم کدام سرمایه گذار داخلی یا خارجی برای سرمایه گذاری در چنین شرایطی پیش قدم می شود؟!

من نمی گویم نقدی وارد نیست به هر حال دولت اول انقلاب بود و تجربه چندانی نداشت. ما نیز تجربه چندانی نداشتیم ولی قضاوت باید در ظرف زمانی انجام بگیرد. در ارزیابی مسائل آن زمان توجه به این شرایط بسیار اهمیت دارد. ما به شکل هیاتی عالی رتبه از مجلس رفتیم و برای ساختن پالایشگاه و نیروگاه ها با کمپانی های بزرگ چانه می زدیم، ولی از ما استقبال نمی کردند.

* آقای هاشمی رفسنجانی در دو دوره مسئولیت خود به عنوان رییس جمهور، سازندگی کشور پس از جنگ را هدف اصلی دولت خود عنوان کردند، اما منتقدانی هم دارند که بیان می کنند شکاف طبقاتی در دولت آقای رفسنجانی در جامعه ایران به وجود آمد. این انتقاد را به دولت هاشمی رفسنجانی وارد می دانید؟ دولت سازندگی در چه عرصه ای بسیار موفق بود و در چه زمینه هایی نتوانست به اهداف در نظر گرفته شده، برسد؟

جنگ در سال ۶۷ تمام شد و ایران قطعنامه را پذیرفت و آتش بس اعلام شد. به تدریج به سمت تبادل اسرا پیش می رفتیم. بعد از رحلت امام(ره) و انتخاب آیت الله خامنه ای به عنوان رهبر، آقای هاشمی به عنوان رییس جمهور تعیین شدند. تحولاتی ایجاد شد و پست نخست وزیری به کل حذف گردید و اختیارات نخست وزیری به رییس جمهور منتقل شد. به همین دلیل دولت آقای هاشمی نسبت به دولت جنگ تمرکز بیشتری داشت. آنجا قدرت اجرایی بین رییس جمهور و نخست وزیر تقسیم می شد. در قانون اساسی سال ۵۸ قدرت اجرایی به سه قسمت تقسیم شده بود که بخش عمده ای از مناصب کلیدی قوه مجریه به شخص رهبر داده شده بود. این اختیارات در کشوری مثل آمریکا برای رییس جمهور است. و قبل از انقلاب این اختیارات در دست پادشاه بود. در انگلستان و عراق که مدل پارلمانی است این اختیارات در دست نخست وزیر است. بخشی از اختیارات بر عهده رییس جمهور و بخش دیگر بر عهده دولت بود. اختیارات نخست وزیر از لحاظ اجرایی بیشتر از اختیارات رییس جمهور بود. آقای هاشمی یکی از کسانی بود که مایل به اصلاح قانون اساسی بودند؛ آنها این کار را جلو بردند و قانون اساسی را اصلاح کردند. در قانون اساسی جدید اختیارات رهبری اضافه شد. صدا و سیما که زیر نظر سه قوه بود به رهبری واگذار شد. در مورد قوه قضاییه نیز این اختیار به رهبری داده شد. با انتقال اختیارات نخست وزیر به رییس جمهور اختیارات رییس جمهور افزایش پیدا کرد. در نتیجه آقای هاشمی به لحاظ تمرکز قدرت اختیار بیشتری داشت. به جز آن شخصیت کاریزماتیک ایشان و اشراف وی به بسیاری از نهادها به تمرکز قدرت کمک می کرد.

دید شخص ایشان این بود که دولت باید کارهای اساسی را انجام دهد لذا بحث های قبلی و سهمیه و کوپن و به نوعی نگاه سوسیالیستی کلاً برگشت. حال باید امید ایجاد می کردیم تا خارجی ها باید برای سرمایه گذاری می آمدند چرا که دولت به بازسازی ویرانه های جنگ نیاز دارد. این تفکر باعث جذب سرمایه های خوبی از خارج شد. هرچند که در اواخر ماجرای میکونوس و قتل هایی که در خارج از کشور رخ می داد، به ایران نسبت داده شد، باعث گردید کشورهای خارجی سفرای خود را از ایران فراخواندند و ما مجدداً از حیث سیاست های بین المللی آسیب دیدیم و به دولت لطمه خورد.

تنزل ارتباط سیاسی از این حیث به دولت آقای هاشمی صدمه زد که شاید به نوعی شتاب را کم کرد. کارهایی که در حوزه سازندگی انجام می شد هزاران شغل تولید می کرد و از حیث ارز آوری مفید بود. مسائل امنیتی فروش نفت در خلیج فارس نیز مرتفع شده بود. در شورای امنیت، عراق به عنوان آغاز کننده جنگ معرفی شد و کشورهای عربی با صدام به مشکل برخوردند و ما رابطه بهتری با آنها پیدا کردیم. لذا از حیث رونق اقتصادی و اجتماعی گشایش های خوبی در کشور ایجاد شد. البته نقد هایی در حوزه سیاسی وجود دارد چون فضا بسته بود و ایشان کمتر تحمل مخالفین خود را داشت و با آنها برخورد می کرد. بر کابینه دوم ایشان نقد هایی وارد بود. آن زمان از اصلاح طلب استفاده نمی کردند. ولی نیروهای خط امام حضور کم رنگ تری داشتند. در دولت اول آقای خاتمی وزیر ارشاد بودند ولی در دولت دوم میرسلیم جای ایشان را گرفت. آقای نوری که وزیر کشور بودند جای خود را به آقای بشارتی داد. در وزارت علوم شخصی مثل دکتر نوری جای خود را به وزیر جدید داد که تا آن زمان سابقه ای سیاسی نداشت. در حوزه های مختلف سیاسی محدودیت هایی ایجاد شد، در دانشگاه ها فضا بسته تر شد. انجمن های اسلامی که در دوره مهندس موسوی فعال بودند و ارتباط خوبی با ایشان داشتند. انجمن های دیگری درست شد که انجمن های دولت ساخته و سفارشی بود. برخورد های وزارت اطلاعات با برخی از فعالان سیاسی و برخی از روزنامه ها انتقاداتی است که به دولت آقای هاشمی وارد است. در اواخر دولت ایشان نقد ها زیاد شد. به خصوص در حوزه دانشگاه ها با آمدن آقای هاشمی گلپایگانی فضای دانشگاه ها تغییر کرد و اساتید باسابقه عزل شدند. مسائلی از جمله قتل های زنجیره ای که در دوران آقای خاتمی مطرح شد، به اواخر دولت آقای هاشمی مربوط است. این مسائل بعضاً توسعه اقتصادی آقای هاشمی را تحت الشعاع قرار می داد. در زمان آقای خاتمی روزنامه هایی بر سر کار آمدند که به عنوان دوم خردادی ها مطرح شدند و شروع به نقد دوره آقای هاشمی کردند و کلیت دولت او را زیر سوال بردند و در تخریب چهره هاشمی فعال بودند.

* چندی پیش یکی از چهره های شاخص اصلاح طلب، انتقادات تندی نسبت به عملکرد و مشی آیت الله هاشمی رفسنجانی داشت. این انتقادات را می توان به جریان اصلاح طلب ربط داد یا نظری شخصی بوده؟ ارزیابی شما چیست؟

این انتقادات نسبت به آقای هاشمی رفسنجانی جدید نیست و در همان زمان هم مطرح بود. آقای هاشمی رفسنجانی کمتر برای مخالفین سیاسی خود حوصله می کردند به خصوص برای کسانی که در دولت بودند. در واقع افرادی از اصلاح طلبان همان حرف هایی را می زنند که در آن زمان هم در روزنامه ها مطرح می شد. از جمله اینکه ایشان از قدرت و جایگاه خود برای کنار زدن مخالفین استفاده می کند. اگر به خطبه های نماز جمعه آقای هاشمی توجه کنید خطبه های ایشان از این حیث بعضاً تند بود به خصوص نسبت به مخالفینی که در مسائل فرهنگی کار می کردند و مخالفینی که با مدارس خصوصی موافق نبودند را به تفکر مارکسیستی منتصب می کنند. ایشان از این تریبون برای مقابله با مخالفان خود استفاده می کردند. به نظر من هم بر این کار انتقاد وارد است چون مخالفان ایشان مارکسیست نبودند و تفکرات مارکسیستی نداشتند. افرادی فعال و جبهه دیده بودند و بر اساس نگاهی که در ابتدای انقلاب مطرح بود، عقیده داشتند که ما نباید مدارس غیر انتفاعی داشته باشیم. بعدها فضای خوبی فراهم شد و دولت اصلاحات بر سر کار آمد اوایل انتقاد نسبت به ایشان تند بود ولی به تدریج که دولت اصلاحات جلو آمد و تندروی اولیه را از دست داد و سرعتش کم شد خود آقای هاشمی هم رفته رفته به این جریان نزدیکتر شد، به خصوص بعد از انتخابات ۸۸ ایشان که شخصی وسط بود و معتدل حرکت می کرد کم کم به اصلاحات نزدیک شد.

اصلاح طلبان که در ماجراهای ۸۴ و ۸۸ شکست خورده بودند به ایشان نزدیک شدند. آقای هاشمی در انتخابات ۸۸ به شکلی در خطبه ها از باز شدن فضای نقد و جریان رقیب دولت احمدی نژاد حمایت کرد. خروجی این نزدیکی در انتخابات ۹۲ خود را نشان داد و این نزدیکی باعث شد نقد ها از بین برود ولی بعد از فوت ایشان برخی از جریانات اصلاح طلب عقیده دارند کنار گذاشتن نقدها باعث می شود مردم بین اصلاحات و رقبای اصلاحات فرقی قائل نشوند و اصلاحات باید خود را از مسائلی که به این جریان آمیخته شده و دیدگاه مردم را نسبت به این جریان تغییر داده است پاک کند. البته برخی از این نقد ها به عقبه آقای روحانی وارد است.

مشخص نیست که آیا این انتقادات چراغ سبز به حکومت است یا خیر؟! چون برخی از سران نظام از آقای هاشمی رنجیده بودند. یا اینکه منتقدین هاشمی، می خواهند دولت را که آقای هاشمی حامی آن بود از اصلاحات جدا بدانند؟! باز هم علامت سوال هایی مطرح می شود. می توان تحلیل های متفاوتی داشت شاید این مسائل شخصی باشد. جریان اصلاحات وضعیتی حزبی ندارد که همه اعضا در یک اتاق فکر به یک جمع بندی واحد برسند. گاهی آقای هاشمی در مواجهه هایی تندروی داشتند، ولی در مجموع و در جمع بندی تندروی از ایشان دور است و ایشان یک نیروی وسط بودند. من به خاطر دارم که در مجلس اول که افرادی از جریان های سیاسی متفاوت در آن حضور داشتند، وقتی می خواستیم رییسی انتخاب کنیم که بتواند مجلس را جمع کند، جمع بندی ما به این نتیجه رسید که آقای هاشمی بهترین فرد برای این منظور هستند و نتایج هشت سال نشان داد که این انتخاب درست بود و در سطح ایشان رقیبی جدی وجود نداشت و این به دیدگاه اعتدالی و وسط ایشان بر می گشت. میدان داری و تحمل و مدارا و دیدگاه وسط باعث شد ایشان شخصیتی ممتاز جلوه کند و امروز اگر بخواهیم جای ایشان را پر کنیم نمی توانیم به راحتی کسی را معرفی کنیم.

* منتقدان دولت آقای خاتمی عقیده دارند تمرکز ایشان بیشتر روی توسعه سیاسی بود . از طرفی ساختار فرهنگی کشور در این دوره به طور کلی آسیب دید و تا به امروز اصلاج نشده. آیا این دیدگاه منصفانه است؟ ارزیابی شما چیست؟

دولت ایشان اگر در ظرف زمانی خود بررسی شود، بخشی مغفول مانده دارد. کار ایشان را بیشتر به حوزه های فرهنگی می برند ولی ایشان از نظر اقتصادی کشور را به بهترین وضعیت رساند. در هیچ یک از دوره ها ما رونق اقتصادی و وضعیت بین المللی و سیاست خارجی دوره ایشان را شاهد نبودیم. آقای خاتمی در شرایط بدی کشور را تحویل گرفت. بسیاری از سفرا به دلیل ترور ها کشور را ترک کرده بودند و ایشان رابطه خوبی با دنیا ایجاد کرد. سرمایه گذاری های خوبی جذب کرد و خزانه را با ذخیره ارزی بالایی تحویل آقای احمدی نژاد داد. رونق اقتصادی خوبی داشتیم، آمار اشتغال و توسعه و رونق اقتصادی و توسعه میدان های جدید نفتی و کارهایی که در هشت ساله دولت ایشان انجام شد و تغییر نگاه دنیا به ایران که از کشوری تندرو به نگاهی دیگر تغییر کرد و همه این موارد از دستاوردهای این دولت بود. روسای جمهور و سران بسیاری از کشورهای دنیا مشتاقانه به استقبال آقای خاتمی می رفتند. طرح گفت وگوی تمدن ها ایران را در فضای خوب میانه قرار داد. به لحاظ فرهنگی نگاه ایشان با نگاه آقای هاشمی متفاوت بود. تفکر اصلاحات یعنی حرف زدن و شعار ایشان «زنده باد مخالف من» بود. دستگاه امنیتی کشور به حذف مخالفین متهم بود. ایشان فضای بازی ایجاد کرد و به نظر من ایشان مسبب آشوب نبودند بلکه آشوب توسط کسانی که مخالف توسعه فرهنگی و توسعه سیاسی بودند، ایجاد شد.

مخالفان تحمل سخنرانانی کسانی مثل آقای سروش را نداشتند. حال آقای سروش در سطح جهانی سخنرانی می کند و حرف های خوبی می زند، چرا نباید در کشور خودمان حرف بزند؟! به برخی از حرف های ایشان نقد وارد بود و باید به این نقد جواب داده می شد. توجه داشته باشیم ایجاد فضا در دانشگاه برای سخنرانی افرادی مثل آقای سروش ایجاد آشوب نیست. ایشان طیف بی تجربه ای را از خارج وارد نکردند برخی از وزرای دولت ایشان در دولت های قبلی نیز کار می کردند. ایشان به افراد با سابقه میدان دادند، دانشگاه ها را به خوبی توسعه دادند. استقبال دانشگاه های دنیا و نخبگان بین المللی از ایشان کم نظیر است و ما سابقه چنین استقبالی را از هیچ رییس جمهوری نداریم. آنها بی صبرانه پای صحبت یک روحانی می نشستند که از ایران آمده است و دیدگاه های خود را در رابطه با توسعه جهانی و گفتگوی تمدن ها مطرح می کند. در آن زمان ایده برخورد تمدن ها در جنگ جهانی سوم مطرح بود و ایشان ایده های جدیدی را در چنین فضایی مطرح کردند. افرادی که تحمل این فضا را نداشتند با ایجاد بحران و شلوغ کردن سخنرانی ها و آتش زدن سینما و کتابخانه و ماجرای کوی دانشگاه و… فضا را شلوغ می کردند.

یک شبه ۱۵-۲۰ روزنامه بسته شد و کارهای نادرستی بود که در زمان ایشان انجام شد و می خواستند فضای خوب باز شده را ببندند. درحالی که بستن یک روزنامه یا یک سایت مثل اعدام کردن یک شخص حقیقی است. ما دهها نوع جریمه و زندان داریم چرا باید این چنین اعمال می شد؟! در حقیقت دستگاه قضا قصد داشت فضا را محدود کند و صورت مساله را پاک کند طبیعی است که فضا به اغتشاش کشیده می شود.

در ماجرای کوی دانشگاه من وکیل تعداد زیادی از دانشجویان بودم؛ زمان دستگیری، برخی از دانشجویان لباس زیر به تن داشتند و این مشخص می کند که آنها در محوطه نبودند و در اتاق های خود در حال استراحت بودند. تظاهرات تمام شده بود و عده ای از خارج از دانشگاه وارد کوی و خوابگاه ها می شوند و به بچه ها آسیب می زنند و آشوب ایجاد می کنند و این ربطی به دولت آقای خاتمی ندارد. این ها به کسانی مربوط است که نمی خواهند دولت کارنامه موفقی از خود به جا بگذارد. پدر بزرگ من ساکن قم بود و بخشی از جریان خانواده ما در حوزه بودند. آنها می گفتند که در دوره مصدق برای ناتوان نشان دادن دولت و اینکه دولت را بر ضد روحانیت و مرجعیت نشان دهند، حزب توده افرادی را وارد قم کرد که علیه مرجعت شعار دهند و مرگ بر آیت الله بروجردی بگویند و در حوزه اینطور پخش می شود که مسبب این ماجرا دولت مصدق است. درحالی که بعدها مشخص می شود این راهپیمایی توسط سران حزب توده تنظیم شده بود. حضور و تحرکات جریان مخالف ربطی به مصدق نداشت، ولی آنها موفق شدند دولت را شکست دهند و مجموع این حرکت ها باعث شد نگاه مرجعیت از جمله آیت الله کاشانی از دولت مصدق برگردد و دید بدبینانه شود و حمایت خود را قطع کنند. وقتی شاه و حامیان او متوجه شدند دولت عقبه مذهبی و سنتی خود را ندارد، آن ماجرا ایجاد شد. باید رگه های مخالف دولت را از جریان دولت جدا کرد این قضاوت ها باید کاملاً تجزیه شوند و ببینیم این جریان ها با چه نگاهی به چنین حرکاتی دست می زنند. در ماجرای کوی دانشگاه گزارش منتشر شده توسط شورای امنیت افراد را با نام لباس شخصی ها مشخص کرد و نامی منتشر نشده بود ما به عنوان وکیل هرچه تلاش کردیم ولی زورمان نرسید. این افراد سخنرانی ها و مجامع عمومی را به آشوب می کشیدند و به سمت دکتر سروش و سایر سخنرانان حمله می کردند و در نهایت دولت خاتمی را به ناتوانی محکوم می کردند.

* چندی پیش مناظره ای در مورد کوی دانشگاه میان آقایان زاکانی و تاج زاده برگزار شد و در این جلسه مطالبی گفته شد. شما وکیل پرونده کوی دانشگاه بودید و از نزدیک بر این مساله اشراف دارید؛ این مناظره را چطور ارزیابی می کنید و صحبت ها چقدر به واقعیت نزدیک بود؟

اگر بخواهیم مساله را به طور کلی بررسی کنیم نقدی جدی بر آقای زاکانی وارد است. می توان از نظر حقوقی مستقلاً در این باره بحث کرد. آقای زاکانی مسائل را کاملاً یک طرفه مطرح کردند و آقای تاج زاده که در آن زمان پست داشتند با دید سیاسی مسائل را مطرح می کنند. ما نمی خواهیم این مساله را باز کنیم مطرح کردن آنها امروز مثل باز کردن زخم است. زخم هایی جدی در نهان وجود دارد که باز کردن آنها مسائلی را به دنبال دارد. واقعیت این است که دانشجویان نه فتنه گر بودند و نه علیه رهبر قیام کرده بودند و شعارهایی علیه رهبر نمی دادند. مساله کاملاً اعتراضی بود و این حق آنها بود. جریان معترضان هم پراکنده شد و به خوابگاه ها رفته بودند. آن جریانی که به کوی دانشگاه حمله کرد از خارج از دانشگاه بود و هیچ کدام از کسانی که به خوابگاه حمله کردند و پنجره ها را شکستند و آتش زدند و تخریب کردند و دانشجویان را مورد ضرب و شتم قرار دادند، دانشجو نبودند. ما تلاش زیادی کردیم که دادگاهی تشکیل شود. سازمان قضایی نیروهای مسلح دادسرای نظامی پرونده تشکیل دادند و تا آخر هم نتوانستند وارد این بخش شوند. آنها بیشتر به سراغ فرمانده نیروی انتظامی استان تهران رفتند. و برای معاون ایشان و سربازانی که نیروی انتظامی برای آرام کردن آنجا با خود همراه برده بود، کیفر خواست تهیه کردند. درحالیکه دانشجویان بارها گفتند که ما از آنها هیچ شکایتی نداریم. ولی دادگاه می گفت در کیفر خواستی که ما تهیه کرده ایم آنها متهم هستند. بعد رییس دادگاه مجبور شد به سمت لباس شخصی ها و عقبه این ماجرا که مسبب اصلی ماجرا بودند برود و دادگاه نظامی وارد شد ولی آنها ظاهرا نظامی نبودند.

سپس دادگاه انقلاب وارد شد و به قسمت لباس شخصی ها پرداخت و بین دادگاهها اختلاف بر مساله صلاحیت داشتن یا نداشتن دادگاهها به وجود آمد و پرونده به دیوان عالی کشور رفت. و در آن شعبه به نفع دادگاه انقلاب نظر داده شد. از این قسمت به بعد وارد عقبه حمله و لباس شخصی ها شدند و پرونده را از سازمان نیروهای مسلح گرفتند و پرونده آنجا مسکوت شد و مورد رسیدگی واقع نشد. من که به عنوان وکیل کوی دانشگاه در حال پیگیری بودم مشکلاتی برای خود من به وجود آمد و جلوی کار من را گرفتند و با خود من برخورد کردند. و هرگز اجازه ندادند مساله کوی دانشگاه انطور که هست، بیان شود. من سفرهای خارجی زیادی داشتم و خبرنگاران درباره کوی دانشگاه سوال می کنند، ما بنا نداریم این مسائل را بیرون از کشور مطرح کنیم و در هیچ مصاحبه خارجی مطرح نکرده ایم و بنا نداریم در داخل کشور این مسائل پشت صحنه ای را بشکافیم. ما فکر می کنیم این کار بر مصلحت جامعه نیست و بیشتر باید برای ترمیم جامعه تلاش کنیم. ما نمی توانیم کشتی را که درون آن نشسته ایم سوراخ کنیم. آمریکا پایگاه هایی در منطقه زده است، تصمیم آنها بر این است که اجازه ندهند انقلاب چهل سالگی خود را بگذراند. وقتی این شرایط را می بینیم، فکر می کنیم که «گفت و گو آیین درویشی نبود/ ور نه با تو ماجراها داشتیم/ نکته‌ها رفت و شکایت کس نکرد/ جانب حرمت فرونگذاشتیم»

چند سال پیش بنیادی به نام صلح ساختیم تا شکاف ها التیام بخشد. در کلیت ماجرا می گوییم که در این اتفاق دولت آقای خاتمی و دانشگاه و دانشجویان آن مقصر نبودند و کمترین نقش را داشتند. سیاست های آقای خاتمی سیاست های بسیار خوبی بودند؛ ما تقریباً با هیچ کشوری مشکلی نداشتیم. ایران جزیره ثبات در منطقه بود، ولی امروز بسیاری از همسایگان و کشورهای منطقه به رقبای سیاسی و اقتصادی جدی ایران تبدیل شده اند و بعضاً برای ساقط کردن نظام کمر همت بسته اند؛ ندیدن این مسایل ندیدن تاریخ و واقعیت هاست.

* در گفت وگو با شخصیت های دو طیف سیاسی ، انتقاد نسبت به عملکرد دولت احمدی نژاد نقطه مشترک بود. از پوپولیستی خواندن دولت احمدی نژاد تا دولتی بی برنامه؛ این در حالی است که آقای احمدی نژاد معتقد است در دوره او مردم در رفاه بیشتری بودند و مستضعفین جایگاه ویژه ای داشتند. از این تناقض نظرها چه ارزیابی دارید؟

در خصوص دولت آقای احمدی نژاد بحثی مطرح شد که ایشان با وعده هایی آمد و گفته شد برای توده مردم کار خواهد کرد و این وعده ها از جنسی بود که توده مردم آن را می پسندیدند، ولی در عمل دولت ایشان آن چیزی که نشان می داد، نبود و به تدریج تحقیر و کوچک کردن مردم را شروع کرد. در حقیقت خود ایشان مشکلات فراوانی برای مردم ایجاد کرد. در حوزه های اقتصادی بنگاه های بزرگی واگذار شد، اختلاس های کلانی صورت گرفت و هر آنچه که دیده شد آن نبود که در عدالت حضرت علی (ع) آمده است. دولت آقای احمدی نژاد بسیاری از بنیان های اقتصادی کشور را نابود کرد. به خصوص در بُعد جهانی مشکلات بسیار زیادی به وجود آورد. بی اعتبار دانستن قطعنامه های شورای امنیت و شعار نابودی اسرائیل و پرداختن به هولوکاست که هیچ ربطی به ما نداشت، مشکلات فراوانی برای ایران به وجود آورد.

در هیچ کجای هولوکاست نوشته نشده که ایران یهودی ها را سوزانده است و ماجرایی که هیچ ربطی به ما ندارد نیاز به ورود نداشت. ضمن اینکه ایران هیچ طرح نظامی برای نابود کردن اسرائیل ندارد و اگر باشد ربطی به رییس جمهور ندارد و شخص دیگری مسئول آن است. فرمانده کل قوا رهبر است و آقای احمدی نژاد فراتر از قوه مجریه حرف می زد. در برلین قبرستان بزرگی به صورت نمادین ساخته شده است و آنها نام و سن و سال افرادی را نوشته اند و بر اساس سن افراد سنگ قبر ها بلندتر و یا کوتاه تر است. این بنا ها یاد بود کسانی است که در کوره های آدم سوزی هیتلر سوزانده شده اند. دولت آلمان این را پذیرفته است. و بخاطر مساله از بین بردن یهودی ها و آن نسل کشی غرامت می پردازد. ما کاری با تعداد نفرات کشته شده نداریم حتی اگر هیتلر یک نفر را سوزانده باشد ما این عمل را محکوم می کنیم. پس ما در این طرف میز هستیم چون ما مخالف هر گونه نسل کشی هستیم و فرقی ندارد این نسل کشی در میانمار باشد یا در فلسطین و یا در آلمان؛ ما مخالف هستیم. وقتی ما طرف مظلوم هستیم، حق نداریم طرف ظالم را بگیریم. وقتی دولت آلمان هولوکاست را قبول کرده و بابت آن غرامت می دهد، ورود آقای احمدی نژاد به این حوزه ها بدون پشتوانه ناشیانه و هزینه ایجاد کردن برای کشور بود و این رفتار در نهایت باعث صدور قطعنامه هایی شد که ما را با تحریم های جدی روبه رو کرد. با گذشت سالها ما هنوز هم نتوانسته ایم از فشار آن قطعنامه ها بیرون بیاییم.

آقای لاریجانی به عنوان دبیر شورای امنیت ملی به اروپا رفتند، در آن زمان من در فرصت مطالعاتی و در دانشگاه بودم و ماجراها را پیگیری می کردم. شورای امنیت ملی شورای مشورتی رهبر است و تصمیمات آنجا گرفته می شود و ایشان آنجا می گویند ما هیچ نقشه نظامی برای حمله به اسرائیل و هیچ کشور دیگری نداریم. رییس جمهور فرانسه فوراً مصاحبه کرد و گفت ما باید حرف چه کسی را باور کنیم؟! رییس جمهور ایران می گوید باید حمله کنیم! به هر ترتیب احمدی نژاد به حوزه هایی ورود کرد که نباید وارد آنها می شد.

بحث یارانه که توسط ایشان ابتدا به صورت شعار مطرح شد و سپس اجرا شد طبق نظر اکثر اقتصاددانان به کشور صدمه زد. ایشان برای دولت ۸۰ میلیون کارمند درست کرد. این مبلغ نقش چندانی در زندگی مردم بازی نکرد ولی سرجمع آن می توانست ایجاد اشتغال کند و به توسعه اقتصادی کمک کرد. یارانه ارثی بود که به دولت های بعدی رسید و دولت های بعدی نتوانستند آن را جمع کنند. بعضاً بانک ها با استقراض و یا از طریق موجودی مردم یارانه ها را پرداخت می کنند. عدالت این نیست که هم به یک بازاری با درآمد خوب و هم به یک روستایی یک میزان یارانه بدهیم. عدالت یعنی پر کردن چاله چوله ها، این رقم سر جمع رقم بالایی است و اگر هر ماه به یک استان اختصاص پیدا می کرد می شد محرومیت را در آن استان از بین برد. برنامه ایشان کمکی نکرد و اعتماد عمومی را نسبت به دولت کاهش داد و انتظاراتی ایجاد کرد که دولت های بعدی نمی توانند به این انتظارات پاسخ دهند.

ایران باید سالها کار کند تا تعهد خود را به معاهدات بین المللی ثابت کند. ما مسافری در کشتی جهانی هستیم و نمی توانیم هر طور خواستیم تصمیم بگیریم و عمل کنیم. برخورد آقای احمدی نژاد در دنیای امروز جواب نمی دهد. بانک های کشورهای همسایه ما نمی توانند با بازارهای مالی ایران کار کنند. فرودگاه کشور لبنان که دوست ماست، نمی تواند به هواپیماهای ایران بنزین بدهد. دولت هندوستان نمی تواند پول نفت ما را به کشور بپردازد و می گوید از من برنج و سایر محصولان هندی را ببرید. همین مبادله هم شامل محدودیت هایی می شود و شاید تا چند ماه دیگر ایران نتواند همین مقدار مبادله را داشته باشد. ما امروز از واردات برخی اقلام پزشکی مثل نخ بخیه عاجز شده ایم. نمی توان گفت قطعنامه کاغذ پاره است، این دید که دنیا نمی تواند هیچ کاری کند دید مترقی نیست. این دید توأم با شناخت از دنیا نیست و نه امروز بلکه ده ها سال قبل هم جواب نمی داد. در دنیا همیشه کشورها با هم کار می کردند. امروز کوچکترین تصمیم در هر حوزه ای در هر گوشه دنیا با امواج گسترده ارتباطات به همه جای دنیا می رسد، سازمان ملل خانه ای است که ما می توانستیم مثل آقای خاتمی از آن استفاده کنیم و گفتگوی تمدن ها و توسعه صلح را مطرح کنیم. ما باید خود را به عنوان کشوری صلح دوست و حامی مردم نشان بدهیم، ولی در اثر فعالیت های آقای احمدی نژاد به عنوان چهره ای جنگ طلب و کشوری که قوانین دنیا را قبول ندارد شناخته شدیم. امروز نقد های زیادی مطرح است و جمهوری اسلامی نمی تواند به راحتی از زیر بار اتهاماتی که در دوره دولت ۸ ساله آقای احمدی نژاد به کشور وارد شد بیرون بیاید.

* اما ظاهراً آقای احمدی نژاد در تلاش است تا در انتخابات ۱۴۰۰ دوباره وارد صحنه شود.

ایشان می خواهد در صحنه بماند؛ او تلاش می کند بگوید ما هنوز هستیم و عقبه داریم و توده ای از مردم او را انسان خوبی می دانند. بسیاری از مردم نسبت به یارانه ها نقد ندارند برخی از نقدهایی که آقای احمدی نژاد به آقای هاشمی وارد کرد موقعیت ایشان را بهتر کرد. چون می دانست در جامعه انتقادهایی نسبت به روحانیت وجود دارد، تابلو هایی در دست گرفت و می خواهد به این وسیله خود را در صحنه نگه دارد، ولی من احتمال نمی دهم و نزدیک به صفر می دانم. وقتی کسی معاون و یاران و نفرات اول محکوم و در معرض اتهام و زندانی دارد. نمی تواند بار دیگر در صحنه سیاسی کشور حضور جدی پیدا کند. قوه قضاییه با مدارا با اینها برخورد می کند. به قول آقای اژه ای مصالحی وجود دارد که ما ملاحظه می کنیم و حال این مصالح چیست؟! در جوامعی که توسعه سیاسی کمتری دارند و ایران هم جزو این جوامع توسعه نیافته است، روش های پوپولیستی جوابگو است. متاسفانه این جریانات پوپولیستی در کشورهای غربی هم جواب داده است. به طور مثال روی کار آمدن آقای ترامپ بعد از دولت اوباما که حقوقدانی در جهت توسعه دادن صلح بود، در همین جهت بود. بعد از دولت هایی که شعارهای نخبگان را می دهند و دولت نخبگان هستند و بیشتر شعارهای صلح و شعارهای جهانی می دهند، احتمال روی کار آمدن جریان های پوپولیستی و عوام فریبانه زیاد است. این یک خطر است که دولت ها را همیشه تهدید می کند. توده ای که تحلیلی عمیق از مسائل سیاسی ندارند و به سرعت جذب این شعارها می شوند، خطری برای کشورهاست. در آلمان شعارهای نژاد پرستانه جریانی پوپولیسیتی است. و برخی از احزاب ملی گرای افراطی با استفاده از همین مساله زمینه های بالا آمدن و مطرح شدن در عرصه سیاسی را پیدا می کنند. دولت هایی که با شعار صلح و حرکت های اصلاح طلبانه بالا می آیند گاهی نسبت به طبقات پایین غفلت می کنند و طبقات پایین احساس می کنند که مغفول واقع شده اند. اصل این خطر در کشور ما وجود دارد و اینکه آقای احمدی نژاد این جریان را هدایت کند یا نه، مشخص نیست. امروز این خطر احساس می شود چون حرکت های اقتصادی دولت جواب نداده است.

* در شرایط فعلی کشور از نظر اقتصادی وضعیت خوبی ندارد و معیشت مردم سخت شده، شرایط اقتصادی فعلی کشور را حاصل تحریم ها می دانید یا دولت روحانی نتوانست کشور را به درستی مدیریت و اداره کند؟

در خصوص دولت آقای روحانی شعار ها بیشتر بر پایه اعتدال و میانه روی و تدبیر بود. از حیث مواضع به اصلاحات نزدیکی داشتند و به آقای هاشمی نیز نزدیک بودند. حامیان عمده ایشان در انتخابات ۹۲ و ۹۶ اصلاحات و جریان اعتدال بودند. در دوره اول ما جزو شورای حکمیت بین ایشان و آقای عارف بودیم. جمع بندی می شد که در صورت موفقیت ایشان بهتر از بقیه خواهند بود و ما هم تا امروز حمایت کردیم و هنوز هم حمایت می کنیم. ما هم به عنوان حامیان ایشان در آثار موفقیت این دولت سهیم خواهیم بود. مشکلاتی که پیش آمد در بخشی مربوط تحریم ها بود. دولت ترامپ به دلار های عربستان نیاز داشت و تحریم ها با چراغ سبز عربستان به آمریکا همراه شد. آمریکا بر برجام دست گذاشت تا نشان بدهد اجازه نخواهد داد ایران موفق شود و از منافع برجام استفاده کند. بسیاری از شرکت ها و دولت ها امروز نمی توانند با ما کار کنند. چون آن کشورها روابط اقتصادی بیشتری با آمریکا دارند. اگر کسی بگوید هیچ تاثیری نداشته در حقیقت نمی خواهد واقعیت را ببیند. دولت آقای روحانی با این موضوع روبرو شد. و برخی از عوامل داخلی نیز در این مشکلات موثر واقع شدند. وقتی ما با یک دولت قرارداد می بندیم به نظر من می رسد نباید فردای آن روز شعار مرگ بر آن دولت سر بدهیم و یا ضرورتی ندارد همان وقت نمایش موشکی بدهیم. می توانیم دقت ها و تحفظ هایی البته با حفظ اصول و امکاناتمان داشته باشیم. قرارداد الزاماتی دارد. حضرت پیامبر اکرم (ص) در صلح حدیبیه با مشرکان قرارداد بست. پیامبر اکرم (ص) به یاران خود وعده داده بود که امسال برای حج به مکه می رویم ولی مشرکان گفتند شما نمی توانید وارد بشوید و پیامبر (ص) یاران خود را برگرداند برخی گفتند نه باید به داخل مکه برویم. در بند هایی از این پیمان آمده بود که اگر مسلمانی از دست مشرکین گریخت پیامبر باید او را تحویل دهد در همین زمان یکی از مسلمانان در حالی که هنوز بندهای اسارت بر دست و پایش بود، گریخت و به مسلمانان پناه برد. مشرکان گفتند این اولین مورد است و پیامبر دستور داد او را بازگردانند. مسلمانان ناراضی بودند ولی پیامبر گفت ما قرارداد بسته ایم. پیامبر (ص) پیش بینی می کرد که این قرارداد می تواند به پیروزی مسلمانان بینجامد و همین اتفاق رخ داد. بنابراین هر قرارداد داخلی یا بین المللی الزاماتی دارد ما به الزامات برجام عمل نکردیم بلکه تحریکاتی انجام دادیم که به ضرر دولت و کشور تمام شد. ولی در جواب سوال شما باید گفت همه ضعف ها ناشی از تحریم ها نیست. دولت و حکومت در برخی جاها بی دقتی کردند به طور مثال ارزهای خارج از نوبت و خارج از سهمیه واگذار و از کشور خارج شد و به جای ورود کالاهایی که سفارش داده شده است کالاهای دیگری وارد شدند یا کالایی وارد نشد. همه این مسائل به دولت و کارگزاران بانک ها و برخی از نهادها بر می گشت. دولت بر برخی از بنادر ما کنترل ندارد. بنگاههای اقتصادی بزرگی زیر نظر دولت نیستند و زور دولت به آنها نمی رسد. دهها نهاد خارج از دولت وجود دارد که خود مختار هستند یا مالیات نمی پردازند و یا مالیات کمی می دهند. این نهادهای مستقل در گزارشات مجلس دیده شده اند. در نتیجه دولت باید تمرکزاتی در اقتصاد داشت که بخشی به دلیل ضعف خود و در بخشی به دلیل اینکه دولت را جدای از ایران می بینند و آسیب دیدن دولت اهمیتی برای آنها ندارد به وجود آمده است. این دید نه فقط به دولت آقای روحانی بلکه به همه دولت های ایران صدمه زده است.

برخی گمان می کنند دولت جمهوری اسلامی یک چیز است و حکومت ایران یک چیز دیگر و مستقل است. و اگر دولت صدمه ببیند اتفاقی برای حاکمیت نمی افتد. در مورد دولت آقای خاتمی نیز این اتفاق افتاد. در واقع تعصب ایرانی که باید ایران موفق شود وجود ندارد. امروز رییس جمهور ایران آقای روحانی است و من موافق ایشان باشم و چه نباشم و چه رقیب ایشان باشم و چه نباشم دولت باید موفق شود. وقتی آقای ترامپ یا آقای اوباما رأی آوردند جلسه گذاشتند تا پیش از این رقیب بودند ولی امروز دولت، دولت همه آمریکایی هاست. آقای اوباما می گفت من رییس جمهور حزب دموکرات نیستم من رییس جمهور کل کشور هستم. آقای روحانی و این دولت، دولت جمهوری اسلامی ایران هستند. همانطور که رهبر جمهوری اسلامی ایران است. در مساله کوی دانشگاه نیز ما مخالف حضور افسران در دادگاه بودیم، نیروی انتظامی یک کشور باید اقتدار داشته باشد. هیچ کشوری ارتش خود را تضعیف نمی کند. دولت هم به همین صورت است و نباید تضعیف شود بسیاری از سیاستمداران ما این دید کلان را ندارند. برخی از مدیران دولت نیز کوتاهی کرده اند و در مجموع می بینید دولت آسیب می بیند. کم کاری و ضعف برخی از مدیران در زمینه های اقتصادی به کلان اقتصاد کشور صدمه می زند.

در کشورهایی که اقتصاد کلان کشور در اختیار دولت است و دولت ماشین تولید می کند و می فروشد این کشورها به تمامی آسیب دیده اند. شما نمی توانید هیچ کشوری را پیدا کنید که اقتصاد دولتی اما موفقی داشته باشد. بخش خصوصی بهترین تولید را با کمترین هزینه دارد و با دنیا رقابت می کند. ما سوبسید می دهیم و از صنایع اقتصادی دولتی حمایت می کنیم تا ماشین های بی کیفیت تولید کنند. و بعد ورود ماشین های خارجی را ممنوع می کنیم تا این صنعت رشد کند این کار از اساس غلط است و به دولت آقای روحانی ربطی ندارد اینها به سیاست های غلطی بر می گردد که جمهوری اسلامی حاضر نیست از آنها دست بردارد. تا سیاست های کلان اقتصادی اصلاح نشود همچنان مدیران دولتی منصوب می شوند و آنها ده ها دوست و آشنا و فامیل می آورند. آقای امیر آبادی نماینده اصولگرایان از قم گزارشی در این زمینه ارائه داده است من نمی دانم این آمار چقدر دقیق است ولی بر اساس آن هزاران نفر از کارمندان صنایع خودروسازی سفارشات نمایندگان مجلس است. هر نماینده ۱۰ تا بیست و سی نفر را برای استخدام معرفی کرده اند این صنعت قطعاً شکست می خورد. من در جلسه ای با وزیر محترم اقتصاد و معاونین او عرض کرده ام که شما فرض کنید ما آهن، فولاد و… ای که در پراید استفاده می کنیم با همین مواد در بنز متفاوت نمی بینیم. فرق در مدیریت است. من از بنز بازدید کرده ام. یک سوم کل فروش ناخالص آنها همه ساله صرف تحقیق می شود. تحقیقی که نشان دهد چطور تولید بنز این ماشین را از همه ماشین ها برتر کند. در اقتصاد دولتی کدام کشور این کار را انجام داده است؟! به گفته آنها همه ساله روی رنگ های محبوب در دنیا تحقیق می شود و اینکه چه کاری بکنیم تا مشتریان بیشتر بپسندند. شرکت های خصوصی همه این کار را می کنند. در هر دو دولت فعلی و قبلی هزاران دلار فته و سر از جاهای دیگر درآورده است. این مسائل به تحریم ها بر نمی گردد اتفاقاً در شرایط تحریم بیشتر باید به این مسائل توجه کرد و این ضعف ها را جبران کرد. این مسائل به ساختار اقتصادی جمهوری اسلامی ایران بر می گردد و به اینکه جمهوری اسلامی هنوز به اصلاح ساختارهای خود نرسیده است. دولت نباید متولی اقتصاد باشد اگر غیر از این باشد ما می شویم شوروی سابق و کره شمالی. هیچ دولتی در چنین شرایطی موفق بود. عقل بشری به این نتایج رسیده است. بسیاری از شرکت های بزرگ ما که در ابتدای انقلاب توسط شورای انقلاب به نام عدالت ملی اعلام شدند به عدالت نرسیدند. اگر به عنوان محقق به شهرک صنعتی شکوهیه قم یا شهرک صنعتی البرز قزوین یا شهرک صنعتی اراک سربزنید ۷۰- ۸۰ درصد کارخانجات کار نمی کنند یا با حداقل ظرفیت به فعالیت خود ادامه می دهند مشخص است که وقتی کارخانجات تعطیل شدند و کارگران بیکار شدند دولت هم نمی تواند با پرداخت یارانه خانواده آنها را تامین کند. اینها مسائل کلانی است که وجود دارد. ما مدیریت خشن و فرسوده ای داریم این ساختار باید تغییر کند آنها باید تاریخ شوروی سابق را مطالعه کنند. ما تعداد زیادی کارمند داریم و بیش از ظرفیت استخدام کرده ایم و چون مدیریت دولتی است این افراد تخصصی ندارند. وقتی برای علم سهمیه می گذاریم علم را از حالت تخصص و هوش خارج کرده و در این ساختار دخالت می کنیم و این امر بر خلاف توسعه کلان کشور است. ما اقتصاد ورشکسته ای داریم و باید مرتباً نفت را بفروشیم و به بدنه این اقتصاد ورشکسته تزریق کنیم. حال چه آقای هاشمی باشد و چه آقای خاتمی یا روحانی خروجی همین بازار است.

* یکی از دلایل انقلاب کردن مردم، توجه به حاکمیتی از میان خود بر کشور بوده است، مسئولان بسیاری در این چهل سال بر سر کار آمدند و برای این کشور زحمت کشیدند، اما شاهدیم که هرکدام به نوعی از صحنه خارج شدند. انقلاب اسلامی فرزندان خودش را بلعیده است؟

این یک اصطلاح است. انقلاب نمی خورد ولی به تدریج بعد از انقلاب نسل اولیه که دید آرمانی کلانی دارند هرچه جلوتر می آیند با تغییر شرایط روبرو می شوند جامعه دیگر کشش شعارها و محرومیت های انقلابی را ندارد و سایر جریانات به تدریج میدان دار می شوند و مردم به جریانی که آرامتر است و بیشتر اهل مدارا باشد گرایش پیدا می کنند و نسل اول کم کم از صحنه خارج می شوند. در انقلاب صدر اسلام کسانی که بیشترین نقش را در پیروزی اسلام داشتند به تدریج کنار گذاشته می شوند. و کم کم فرهنگ جاهلی عربی رجعت می کند و یاران و فرزندان پیامبر اکرم منزوی و حاشیه نشین می شوند. در انقلاب الجزایر نیز همین اتفاقات افتاد. انقلاب ما هم از این قاعده مستثنی نیست. به تاریخ انقلاب مشروطه رجوع کنید ستارخان و باقرخان که از رهبران مبارزین مشروطه بودند چطور از دنیا رفتند؟! در گمنامی و محرومیت های اقتصادی از دنیا رفتند. مگر امروز جانبازان و کسانی که سلامتی خود را در جنگ تحمیلی از دست داده اند چقدر میدان دار هستند؟! رفته رفته این افراد و خانواده های آنها و کسانی که یاران نزدیک امام(ره) بودند و پا به پای امام آمده اند و مبارزات سنگین را رهبری کردند فراموش می شوند. این روند در جمهوری اسلامی بعد از جنگ و به تدریج شروع شد. برخی نیروهای انقلابی آقای هاشمی را مسبب این جریان می دانستند. گاهی جامعه کشش حرکت های انقلابی را ندارد و بیشتر آرامش می خواهد. در صدر اسلام جامعه کشش سیاست های امیرالمومنین علی(ع) را نداشت و ایشان به حاشیه می روند. افرادی که در انقلاب ها نقش بیشتری دارند آرام آرام کنار می روند یا کنار گذاشته می شوند و مردم حمایت نمی کنند البته فضای ما هنوز به این درجه نرسیده است این حرکت تدریجی است و هنوز هم شعارهای انقلابی در کشور مطرح می شود. ولی زیر پوست شهر کمتر تمایلی به حرکت های انقلابی دیده می شود. و رفته رفته شعارهای عدالت طلبی به فراموشی سپرده می شود. اگر کسی امروز به روستاهای سیستان و بلوچستان برود شاید باور نکند که این مردم در این زمانه زندگی می کنند. شرایط در برخی از این روستا ها با صد سال پیش فرقی نکرده است. صدها بلکه هزاران جوان کردستانی امروز کولبری می کنند در بین این افراد جوانان تحصیلکرده دیده می شوند. آنها برای این باربری از جسم خود مایه می گذارند این شرایط کشوری است که دریایی از سرمایه دارد. اینها نتایج به حاشیه راندن نسل اول انقلابیون است. نسلی که در خیابانها سینه سپر کرده است؛ این نسل بدنه اصلی انقلاب است. پدران همین کولبران که در اوایل انقلاب درگیر شده اند و مقابل رژیم ایستاده اند فراموش شدن این نسل خطری است که انقلاب را تهدید می کند.

0
نظرات
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد نظرات حاوی الفاظ و ادبیات نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد

دیدگاهتان را بنویسید