عهد بسته‌ام تا دشمنان اسلام را از بین نبرم آسوده نخواهم نشست

    کد خبر :45861

شهید علی‌اصغر رسولی در وصیتنامه خود می‌نویسد: نور اسلام به صورت اصلی خودش حکمفرما نیست و این جز با ریختن خون ما میسر نمی شود. با خودم و خدایم عهد بسته‌ام تا دشمنان اسلام را از بین نبرم آسوده نخواهم نشست.

به گزارش  خبرنگاران پویا، روزگاری رهبر کبیر انقلاب اسلامی(ره) در مورد وصیت نامه شهدا می‌فرمود:«این وصیت‌نامه‌‏هایى که این عزیزان می‌نویسند مطالعه کنید. پنجاه سال عبادت کردید، و خدا قبول کند، یک روز هم یکى از این وصیت‌نامه‏ ها را بگیرید و مطالعه کنید و تفکر کنید.» چند سال پیش بود که رهبر معظم انقلاب هم در یکی از دیدارهای رسمی‌شان به خواندن وصایای شهدا توصیه داشتند.

ایشان در این زمینه فرمودند: «این وصیت‌نامه‌هایی که امام می‌فرمودند بخوانید، من به این توصیه‌ ایشان خیلی عمل کرده‌ام. هرچه از وصیت‌نامه‌های همین بچه‌ها به دستم رسیده – یک فتوکپی، یک جزوه – غالباً من اینها را خوانده‌ام؛ چیزهای عجیبی است. ماها واقعاً از این وصیت‌نامه‌ها درس می‌گیریم. این‌جا معلوم می‌شود که درس و علم و علم الهی، بیش از آنچه که به ظواهر و قالب‌های رسمی وابسته باشد، به «حکمت معنوی» – که ناشی از نورانیت الهی است – وابسته است. آن جوان خطش هم بزور خوانده می‌شود، اما هر کلمه‌اش برای من و امثال من، یک درس راهگشاست و من خودم خیلی استفاده کرده‌ام…وقتی معنویت هست، دلها مجذوب آن می‌شود. وقتی دل‌ها مجذوب شد، نیروها به دنبال دل‌ها و اراده‌ها حرکت می‌کند. وقتی این‌طور شد، بزرگترین قدرت‌ها نمی‌توانند یک ملت را شکست بدهند. برادران! این واقعیت در ایران اتفاق افتاد؛ بزرگترین قدرت‌های دنیا نتوانستند ایران را شکست بدهند.» اعجازهای نهفته در کلام این مردان خدا گنجینه‌ای از حکمت آن‌هاست که میدان جهاد در راه خدا به آن دست یافتند. مرور خطوط این وصایا ضروری است.

شهید والامقام علی اصغر رسولی در سال 1347 در شهر تهران در یک خانواده مذهبی به دنیا آمد.علی اصغر دوران طفولیت را بسیار معصومانه گذراند و به دبستان راه یافت در دبستان اولیاء امور و هم کلاسیهایش نهایت رضایت را از او داشتند و پس از سپری کردن دوران دبستان به دبیرستان رفت .

علی اصغر رضایت مدیر و دبیران را فراهم آورده بود و در این راه همچون دوران طفولیتش موفق بود علی اصغر در محیط دبیرستان و محل و منزل بسیار آرام موقر و باهوش بود علی اصغر ضمن ادامه تحصیلات به امور مذهبی و واجبات بسیار اهمیت میداد او برای تکمیل دین و ایده اش و پیروزی انقلاب تلاش و کوشش فراوان کرد. با شکوفایی انقلاب اسلامی علی اصغر شادمانه به پاسداری از دستاوردهای انقلاب پرداخت و شبها را برای آرامش هموطنانش شب و روز نمی‌شناخت و در کلاسهای عقیدتی سیاسی و اصول عقاید و احکام در مسجد امام رضا(ع) واقع در خیابان نفیس فعالیت داشت.

بعد از فعالیتهای زیاد و علاقه شدید به علوم دینی به حوزه علمیه جعفریه واقع در پاکدشت به سرپرستی حجه الاسلام کاظمی امام جمعه شمال ورامین پاکدشت راه یافت. شهید علی اصغر رسولی از تاریخ 63/1/1 به طور دائم داوطلب در جبهه های حق علیه باطل حضور داشت(جهاد سازندگی و سپاه پاسداران) وی در آن لحظات نبرد فقط بخدا فکر می‌کرد.

گذشتن از میان آتش برای او معنایی نداشت و هدف و راهی را که انتخاب کرده بود از جان عزیزتر میداشت در همان ساعات اول سنگرها و استحکامات دشمن با آتش قهر این سردار دلاور فرو ریخت و صدای یا مهدی او همچون بلای آسمانی بر سر دشمن فرود می آمد.

آخرین اعزام بسیجی شهید علی اصغر رسولی 7 ماه طول کشید.عضو بسیج لشکر حضرت رسول(ص) گردان حبیب ابن مظاهر که توانست با آتش سنگین توپخانه دشمن ذبون را به فرار وادارد در تاریخ67/5/9 در منطقه عملیاتی شلمچه شربت شهادت را نوشید و به دیدار محبوب شتافت.

متن وصیت نامه شهید رسولی در ادامه می‌آید:

پس از اهدا سلام و تحیت خدمت خانواده گرامیم، امیدوارم که حالتان خوب باشد و در پناه خداوند منان باشید، پدر و مادر عزیزم من نمی دانم چه بگویم برایتان، یعنی چیزی برای گفتم ندارم. حتی نمی‌خواستم وقتتان را با این وصیتنامه بگیرم اما از انجا که مهر و محبت شما در وجود من ریشه دوانیده این چند خط را برای شما نوشته‌ام من هیچ وقت درد و رنج شما را در بزرگ کردن و پروراندنم فراموش نمی کنم و همیشه از آن زندگی پر مشقت شما پند و عبرت گرفتم.

پدر و مادر عزیز شما باید چیزی را که خدا بصورت امانت گرفتید پس بدهید. چه سخت است آدم به چیزی در این دنیا دل ببندد و یکدفعه آنرا از دست بدهد. مشکل است اما چیزی که برای خدا داده شود مشکل نیست بلکه باید با خود بگویید خواست خدا است و این از الطاف خدایی است.

باید این خونها ریخته شود تا به هدف حسینی برسیم

باید این خونها ریخته شود تا به هدف حسینی برسیم. نور اسلام به صورت اصلی خودش حکمفرما نیست باید این نیست بشود هست و این جز با ریختن خون ما میسر نمی شود به قول امامان در قیامت اسلام از ما شکایت می کند و می‌گوید چرا احکام اسلام در را جهان اجرا نکردید ما باید آنها که میخواهند اسلام را از بین ببرند نابود کنیم.

آنچه برای من مهم است و بر آن مصمم هستم نابود کردن دشمنان اسلام است و من با خودم و خدایم عهد بسته‌ام تا دشمن اسلام را از بین نبرم آسوده نخواهم نشست دائم در جبهه خواهم بود. من دوست دارم شما زندگی امام حسین(ع) را مطالعه کنید ببینید او برای شکوفایی ارزشهای انسانی چقدر شکنجه دید و همچنین خانواده اش برای اسلام این شکنجه را دیدند ما رزمندگان هر هدفی را که امام حسین(ع) داشت ما هم هدف او را خواهانیم.

شما هم باید هدف او و خانواده اش را داشته باشید. پدر و مادر عزیز من شما را اینجا دعا می کنم شما هم مرا دعا کنید و من شدیداً محتاج دعای شما هستم. شما خوب توانستید مرا تربیت کنید از نحوه تربیت شما تشکر می کنم و خدا ان شاالله شما را برای اسلام پیروز گرداند.

اما برادر بزرگوارم که در سرنوشت من کلی راهنما بود از آن اول مرا به اجبار وارد مساجد می‌کرد و به کلاس قرآن می‌فرستاد و مرا در این کارها تشویق می‌کرد و ایشان مرا بارها از افراد بد بدور می‌کرد و تمام راه‌های صحیح را برادر عزیزم برایم باز کرد من امیدوارم همانطور که شما مرا در این راه راهنمایی کردید خداوند هم شما را در راه خودش موفق بدارد و اگر از من بدی دیدی مرا ببخش.

شهید شدیم و عمو نشدیم(شوخی) از برادرم اکبر آقا هم که مرا در کارهایم یاری می‌کرد تشکر می‌کنم و باید بگویم باید راه مرا تو ادامه دهید و درسهایت را بخوان و به مامان و آقاجان کمک کن و به قرآن خودت را نزدیک کن وسعی کن راه و روش قرآن را راه و روش زندگیت قرار بده وجبهه‌ها را پرکن.

ازخواهرهایم هم تقاضا می‌کنم بیشتر بطرف قرآن بروید و سعی کنید علم تجوید و عربی را بخوانید و بیاموزید تا بتوانید بیشتر از قرآن بهره برداری کنید و همیشه من را دعاکنید من هم شما را دعا می‌کنم.

من از تمام فامیل‌ها یعنی:عمه هایم، عمو هایم، دخترعمه هایم، پسرعمه هایم، دخترخاله هایم، پسرخاله هایم، دخترعمو هایم و پسرعمو هایم می خواهم که اگر از من خطایی دیدند مرا ببخشند و مرا حلال کنند و اما دوستان گرانمایه من نمی دانم برایتان چه بگویم آنچه لازم می‌دانم این است که اهل دنیا همیشه خوار و ذلیلند و شما دوستان من باید اهل دنیا نباشید شما باید جبهه ها را پر کنید و خودتان رابه قرآن نزدیک کنید.

ما نمی‌توانیم این قرآن را درک کنیم که چقدر کتاب عظیمی است.سعی کنید قرآن را از حالت مرده ای زنده کنید و از آن بهره ببرید چرا قرآنی که ما را از گمراهی نجات می‌دهد استفاده نکنیم. روز قیامت از ما شکایت می‌کند. قرآن به انسان نیروی ایمانی عطا می‌کند. اگر از من بدی دیدید مراببخشید.

خیلی از بسیجی‌های بیسواد از عالمان باسواد ماجلو زدند

حال خدمت دوستان طلابم عرایضی دارم. شما عزیزان همانطور که خودتان مطلعید: الان حوزه علمیه در جبهه ها حوزه علمیه شده. من از حضور شما خیلی استفاده کردم و اگر از من خطایی دیدید به آن به دیده اغماض بنگرید و حلالم کنید. استاد اخلاق ما درکلاس درس فرمود: هرگاه بین دو کار خیر قرار گرفتید ببینید کدامیک از آن کارهای خیر موافق نفس است انجام ندهید آنکه مخالف نفس است انجام بدهید.

من از درس خواندن خیلی لذت می‌بردم و دوست داشتم نزد شما مشغول درسهایم باشم ولی دیدم نفسم خیلی موافق درس خواندن است و کاملا مخالف جبهه.لذا دل را به دریا زدم و به جبهه شتافتم ودوست دارم تاآخر جنگ باشم.شما بیایید و بسیجی ها را ببینید خیلی از بسیجی‌های بیسواد از عالمان باسواد ماجلو زدند.

این بسیجی ها جداً برای خدا هستند چون کارشان خدایی است خستگی برایشان مفهوم ندارد.من آرزوی اولم بسیجی بودن است و دوست دارم به من بسیجی بگویند.بسیجی ها الان ازهمه قشرها به خدا نزدیکتر است. شماطلاب عزیز با سخنان گرانمایه تان باید بسیجیان را بسازید و به خدا بیشتر نزدیک کنید.

من از تمام اساتید حوزه که در پروراندن احکام اسلامی و راه و روش بهره برداری از قرآن برایم تلاش کردند تشکر می‌کنم و دوست دارم مرا حلال کنند. همچنین از اساتید بزرگوارم درمسجد امام رضا(ع) که در آموزش تربیت اسلامی مرا ساختند وعقیده مرا نسبت به خدا بالاتر بردند تشکر و قدردانی می‌کنم.

اینجا لازم می‌دانم بگویم که چقدر پدر و مادر مرا در آموزش قرآن ترغیب و تشویق کردند. اگراین وصیت نامه بدخط و عبارات هم نادرست است مرا ببخشید چون وقت نبود و من این راقبل از عملیات نوشتم. نمی‌دانم درمورد امام حسین(ع) و خانواده اش چه بگویم و دشمنان اسلام چقدر اینها را اذیت و آزار دادند. مجتهدین ما چیزی در مورد مسائل فقهی گفتند که من همیشه دوست داشتم آنرا از آنها سوال کنم تااین شبهات برایم از بین برود و آن اینست که آنها می‌گویند اگر کسی در معرکه جنگ شهید شود احتیاج به کفن ندارد.اما حسینی که بدنش را به اسب بستند و در صحرا تا زادند و لباسش از بین رفت و بی لباس شد آیا کفن دارد یا نه تکلیف حسین در صحرای کربلا چیست که لباس ندارد.

خدایا به حق حسین ما را هدایت کن.ما را از گناهان دور کن. خدایا پدر و مادر ما را راضی کن و ما را بسوی خودت بخوان. خدایا ما را از دنیا منصرفمان کن. عرایضم را تمام میکنم و از اینکه وقت گرانمایه شما را گرفتم معذرت میخواهم وامیدوارم درزندگیتان موفق باشید. این وصیت ها را حتما اجراکنید.

والسلام علیکم و رحمه ا… و برکاته

0
نظرات
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد نظرات حاوی الفاظ و ادبیات نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد

دیدگاهتان را بنویسید