تعمقی درباره اطلاق لقب «دشمن مردم» با هدفی متفاوت / چرا مسعود نیلی را به عرش بردند؟

    کد خبر :441115

نوشته ای تحت عنوان ” چرا می گويند مسعود نيلی دشمن مردم است” در فضای مجازی انتشار يافته است که نشان ‏می دهد چگونه می توان چهره سازی و مواردی را مطرح کرد که در واقع به کلی خلاف واقع است.‏

نخستين نقطه ی بحث اين است که پرسيده شود، در کدام متن و توسط چه کسی اين عنوان به آقای دکتر مسعود نيلی ‏نسبت داده شده است؟ در واقع تا زمان حاضر نتوانسته ام متنی را پيدا کنم که با اين عنوان از آقای دکتر مسعود نيلی ‏سخن گفته باشد. جالب است که اين عنوان در برخی رسانه ها در سرفصل اخبار آمده است ، حال آن که کوچک ترين ‏اشاره ای به مرجعی که از آقای دکتر نيلی با اين عنوان ياد کرده باشد، ديده نمی شود.

اما، عنوان “دشمن مردم (‏Enemy of the Nation‏)” از کجا آمده است؟ در ادبيات جهان و در شاخه ی ‏نمايشنامه نويسی، کمتر کسی است که نمايشنامه ی هنريک ابسن (‏Henrik Ibsen‏) را که در سال 1883 به زبان ‏آلمانی چاپ شد و عنوان اصلی آن (‏En Folkefiende‏) بود، نشناسد. ترجمه ی اين نمايشنامه به زبان انگليسی ‏توسط مترجم های مختلف، با عنوان دشمن ملت، انجام شده است. داستان دکتر توماس استاکمان (‏Thomas ‎Stockmann‏) در واقع نمادی از کسانی است که نخستين هشداردهندگان (‏whistleblower‏) در زمينه های ‏کليدی اند و هراسی ندارند که بر باورهای خود تأکيد آشکار داشته باشند. بحث کليدی در نمايشنامه ، امکان مخالفت ‏عمومی در مواجهه با وضعيت هايی است که منافع کوتاه مدت مورد تهديد قرار می گيرد. يکی از جذاب ترين جمله های ‏کتاب ابسن اين است که جامعه مانند يک کشتی است و همه بايد تلاش کنند که زمانی سکان دار اين کشتی باشند. ‏کدام يک از مفاهيم نمايشنامه در مورد آقای دکتر نيلی مصداق دارد؟ جامعه ی ايرانی که سرگرم دست وپنجه نرم کردن با ‏مشکلات خويش است و در هر صورت کاری به آقای دکتر نيلی ندارد. اگر باور نداريد، در يک پرسشگری عمومی از ‏مردم کوچه و خيابان بپرسيد آيا آقای دکتر نيلی را می شناسند يا خير؟ اين بزرگ نمايی از چه مرجعی برمی خيزد؟ در ‏کجا شنيده شده است که ايرانيان برضد آقای دکتر نيلی حرکت کرده باشند؟ کدام پيشگامی در مورد آقای دکتر نيلی ‏مطرح شده است که جامعه و مردم آن را ناديده گرفته اند. بحث اقتصادی جمعی از اقتصاددانان کشور در مورد ‏نظريه های نسبت داده شده به آقای دکتر نيلی، يک حرکت عمومی نبوده است که اين همه هياهو را بطلبد.‏

اين که نگارنده ای آقای دکتر مسعود نيلی را به شخصيت نمايشنامه ای هنريک ابسن تشبيه کرده باشد، بدون ترديد ‏نظر شخصی آن نگارنده ی محترم است و شايد کسی نتواند در مورد آن سخنی بر زبان آورد.

يک موضوع مهم نيز وجود دارد که نگارنده ی محترم از آن غفلت ورزيده است. در نمايشنامه ی ابسن، دکتر استاکمان ‏در مقابل دعوت هيچ يک از شهروندان برای سکوت، سر خم نکرد و بدون هراس از دشمنی جامعه، آن چه را که به نفع ‏جامعه می دانست، با صدای رسا مطرح می کرد. آقای دکتر نيلی در مدت درازی که در دولت آقای روحانی در ‏جايگاه هايی مانند مشاور رياست ‌جمهوری در امور اقتصادي، دبير ستاد هماهنگي اقتصادي دولت، رياست مؤسسه عالي ‏آموزش و پژوهش مديريت و برنامه‌ريزي و دستيار ويژه ی رياست ‌جمهوری در امور اقتصادي فعاليت داشته اند و محافل ‏اقتصادی ايشان را به عنوان مغز متفکر تصميمات اقتصادي معرفی کرده اند، هرگز با صدای رسا جهت گيری ارزی خود را ‏بيان نکرده و منطق مربوط به آن را اعلام نکرده اند. حتی دو برنامه ی ويژه ی خروج غيرتورمی از رکود در هيچ زمان از ‏طرف دولت به ايشان منسوب نشد و ايشان هم به صورت رسمی پذيرای مداخله ی مستقيم خود در اين متون نشدند و از ‏محتوای آن دفاع نکردند. به نظر می رسد که انتخاب قهرمان داستانی توسط نگارنده ی محترم با دقت کافی انجام نشده ‏است. آقای دکتر مسعود نيلی هميشه صحنه گردان بدون نام در دولت های يازدهم و دوازدهم بوده اند و هرگز حاضر ‏نشده اند از آن چه که نگارنده ی محترم به بينش اقتصادی ايشان نسبت داده است، دفاع کنند يا مستنداتی در اعتبار ‏فرمايشات خودشان ارائه نمايند. در نمايشنامه ی هنريک ابسن، دکتر توماس استاکمان مظهر ايستادگی برای دفاع از ‏نظريه های خود ديده می شود. بخش بزرگی از نمايشنامه به اظهارات دکتر استاکمان در دفاع از يافته های خويش ‏می گذرد و استدلال های ايشان بسيار قابل تعمق است. نمايشنامه بحث تعامل بين منافع مالی کوتاه مدت و منافع جانی ‏درازمدت را مطرح کرده است. مدافع منافع جانی درازمدت، در هيچ نقطه از مطرح کردن يافته های خود امتناع نمی کند.‏

وقتی مخالفان نظرهای اجراءشده ی آقای دکتر نيلی، ايشان را به صورت مستقيم مخاطب قرار دادند، ايشان به جای ‏پاسخگويی، استعفاء دادند و دليل کناره گيري خودشان از سمت دستياری ويژه ی اقتصادي رياست جمهوری را عارضه ی ‏قلبي و فشار روحي عنوان کردند. ايشان در نوشته ی خود اشاره کرده بودند که غيبت 10 ماهه ی ايشان از نشست های ‏هيأت دولت صحت ندارد و استعفاي ايشان پس از کش و قوس هاي فراوان، در تاريخ 22 آبان 1397 پذيرفته شده ‏است. اين رفتار را نگارنده ی محترم چگونه با رفتار دکتر استاکمان مشابه می شمرند؟ ‏ البته مطالب دیگری هم برای ‏مبراکردن آقای دکتر نيلی از اتهامات گروهی از اقتصاددانان، نگاشته شده اما باز هم دفاعی ارائه نشده است.‏

از اين تشابه انتسابی که بگذريم، توجيه نگارنده ی محترم برای وجود اين تشابه بسيار قابل تعمق است. ايشان گفته ‏است که: “مسعود نيلي از طيف اقتصادداناني است که متوجه يک آفت ضدمردمي در اقتصاد ايران شده‌اند که اين آفت ‏هر از چند سالي به صورت جهش ارزي و مسکن همراه با يک شوک تورمي به مردم تحميل مي‌شود و باعث فقيرتر ‏شدن عده زيادي از مردم مي‌شود. مسعود نيلي چاره ی کار را يافته است، اما وقتي آن را مي‌گويد، عده‌اي با ايجاد نويز ‏مانع شنيده شدن صداي او مي‌شوند.” اين موضوع بسيار چالش برانگيز است و جا دارد که از نگارنده ی محترم خواسته ‏شود با دقت بيشتر در مورد آن توضيح بدهد. ‏

مشخص نيست اين آفت ضدمردمی که در اقتصاد ايران وجود دارد و آقای دکتر نيلی آن را شناسايی کرده اند، ‏چيست. اين آفتی که نگارنده ی محترم از آن سخن گفته و معتقد است که آقای دکتر نيلی آن را شناخته است ‏ولی سايرين از شناخت آن قاصر مانده اند، کدام آفت است؟ به راستی چرا به چيستی و چرايی بحران کنونی در ‏اقتصاد ايران پرداخته نشده است؟ جا دارد نگارنده ی محترم با ارائه ی منبع، نشان دهند که آقای دکتر نيلی در ‏کدام نوشته ی علمی، ماهيت اين آفت را شناسايی و مشخص کرده اند.‏
مشخص نيست کدام چاره ی کار توسط آقای دکتر نيلی برای دفع آفت معرفی شده است. چرا منبع ارائه ‏نمی شود و ماهيت چاره به بحث و چالش گذاشته نمی شود؟
مشخص نيست کدام راهکار آقای دکتر نيلی اجراء نشده است. ايشان که در مقام ويژه ی خود قادر بوده اند ‏بالاترين دسترسی را به رياست محترم قوه ی مجريه داشته باشند. چرا مشخصات موارد اجراءنشده ارائه ‏نمی شود؟
مشخص نيست چه کسانی مانع شنيده شدن صدای اصلاح کننده ی آقای دکتر نيلی شده اند؟ بدون ترديد ‏رسانه های پرتیراژی در کنار ایشان بوده اند. چطور صدای ايشان نارسا باقی مانده است. البته بايد اضافه شود ‏که نگارنده ی محترم از واژه ی خارجی “نويز” استفاده کرده اند که می تواند مفهوم اختلال را هم داشته باشد. ‏

در هفته های اخير بارها سخنان و صدای بسيار رسای آقای دکتر نيلی در هجمه به اقتصاددانان نهادگرا در رسانه ها ‏مشاهده شده است. ايشان با لحنی که در ادبيات اقتصادی نامتعارف است، اقتصاددان‌هاي نهادگرا را کج‌فهم، ‏نفرت‌پراکن و پرچم دار خشونت معرفي کرده و گفته است: “شما چهره‌هاي دانشگاهي هستيد. شما چهره‌هايي با ادعاي ‏تدين و خداباوري هستيد. شما چهره‌هايي با ادعاي آزادمنشي و اصلاح‌طلبي هستيد. اين شيوه ی کار شما با کدام يک ‏از اين صفات سازگار است؟ چرا پرچمدار خشونت جديد شده‌ايد؟ چرا از قلمتان نفرت مي‌بارد؟ نفرت مقدمه خشونت ‏است و خشونت مقدمه ی انحطاط. دانشمندان، مظهر آرامش و تواضع اند. نشانه ی تجلي علم در افراد، ابتدا کلام و رفتار ‏اخلاقي است و در مرحله ی بعد، منش علمي. شما چند نفر کاري کرده‌ايد که اقتصاددانان نهادگرا به مخالفان در همه ی ‏فصول شناخته شوند که مبداء تاريخ شان سال اعمال سياست‌هاي تعديل ساختاري است و ساعت شان در سال ۱۳۶۸ ‏يخ زده و عقربه‌هايش حرکت نمي‌کند. هيچ بعيد نيست که اختلاف هابيل و قابيل را هم ناشي از سياست‌هاي تعديل ‏ساختاري بدانيد.”‏ ‏ در اين جا بحث مکاتب اقتصادی مطرح نيست ولی لحن بيان آقای دکتر نيلی بسيار مهم است. ‏ايشان که اعلام کرده اند دانشمندان مظهر آرامش و تواضع اند، چگونه با اين واژه ها نسبت به منتقدان خود سخن ‏می رانند؟ ‏

نوشته هاي انتشاريافته ای که در مورد آقای دکتر نيلی وجود دارد، راه حلی برای وضعيت بحران در اقتصاد کشور بيان ‏نکرده است. چه خوب بود که نگارنده ی محترم دست کم با اشاره به عناوين نوشته های آقای دکتر نيلی، مشخص ‏می کردند که کدام محور از نوشته های ايشان مد نظر بوده است. در گذشته ای نه چندان دور ايشان در اتاق تهران اعلام ‏کردند که اقتصاد کشور از رکود خارج شده است و با سربلندی گفته بودند که رونق در راه است. به روال متعارف، در آن ‏نوشته هم ايشان اعلام کرده بودند که متن پژوهش ايشان ارائه خواهد شد، ولی هنوز اين متن در اختيار اقتصاددانان ‏کشور قرار داده نشده است. آقای دکتر نيلی حتی در جمع اقتصاددانان دعوت شده از طرف رياست جمهوری حاضر ‏نشدند. بنابراين مشخص نيست نحوه ی ارائه ی اين راه حل مشکل گشا برای اقتصاد ايران چه بوده است که تا اين حد ‏نارسا عمل کرده است.‏

اين که نگارنده ی محترم از آقای دکتر مسعود نيلی در گروه عالمان اقتصادی نام برده اند، باز هم نظر ايشان است و ‏به روايتی اعتبار مرجع در مورد ارزيابی ايشان هم مصداق دارد، ولی هيچ نوع ارزيابی از اين اعتبار امکان پذير نيست. در هر صورت، مزيد اطلاع اين نگارنده ی محترم، ارزيابی پژوهشگران ‏در دنيای امروز با استفاده از نرم افزارهای ارزيابی تخصصی انجام می شود. با کمال احترام، شاخص اچ (‏h-index‏) در ‏مورد آقای دکتر مسعود نيلی عدد 18 است. برای ارزيابی دقيق تر می توان از ابزارهايی مانند سای ول (‏SciVal‏)، ‏استفاده کرد و با دقت کامل نشان داد که دست آوردهای علمی هر شخص، عمق نفوذ يافته های علمی ايشان در جهان ‏دانش و زمينه ی تخصصی آن شخص، تعامل های علمی هر شخص با ساير دانايان رشته ی مرتبط و موارد مشابه، ‏استفاده کرد. در دنيای دانش پايه ی امروز، ديگر القاب شعاری جايگاه ندارد و عالمان با تکيه بر دست آوردهای خود، از ‏پله های القاب دانشی بالا می روند. با اين اوصاف، دسته بندی کردن اشخاص در گروه عالمان اقتصادی، که شايد بايد ‏اسامی اشخاصی مانند کينز و آدام اسميت را شامل شود، در نفس خود نشان دهنده ی اين نکته است که نگارنده ی ‏محترم ابزارهای شناخته شده ی ارزيابی علمی را مورد استفاده قرار نداده است.‏

آقای دکتر نيلی چه راهکاری برای اقتصاد کشور طی پنج سال اخير ارائه کرده بودند که اجرايی نشد؟ چرا در آن زمان ‏کسی صدايی بلند نکرد که راهکارهای آقای دکتر نيلی راه نجات ملت است؟ در هر صورت نگارنده ی محترم ادعا کرده ‏است که حرف آقای دکتر نيلي “اين بود که اگر نرخ ارز در طول چهار سال گذشته (۱۳۹۲ تا ۱۳۹۶) به تدريج (تأکيد ‏مي‌کنيم به تدريج) به ۶۰۰۰ تومان ، مي‌رسيد، شوک ارزي و جهش تورمي غيرممکن مي‌شد” و بعد هم با ‏شهامت فراوان نگارنده ی محترم اعلام کرده است که: “اين فرمولي است که هرکس الفباي اقتصاد را بداند بر آن مهر ‏تاييد مي‌زند”. ‏

بديهی است که متن نگارنده ی محترم به روشنی نشان می دهد که ايشان خودشان در گروهی قرار می گيرند که دانش ‏اقتصادی شان بايد با تعمق نگريسته شود.‏
1)‏ کدام نظريه ی اقتصادی ادعای اين نگارنده ی محترم را تأييد می کند؟ ‏
‏2)‏ کدام کشور جهان، از ابتدای تاريخ اقتصادی تا زمان حاضر، اين سياست را اجراء کرده است؟ و
‏3)‏ با استفاده از کدام نظريه ی اقتصادی نگارنده ی محترم با چنين صراحتی اعلام می کنند که با اجرای سياست ‏نسبت داده شده به آقای دکتر نيلی، جهش تورمی غيرممکن می شد؟ آيا خود آقای دکتر نيلی هم اين مطلب را ‏مکتوب فرموده اند؟

در اين مورد، بايد گفت که باور بفرماييد اقتصاد يک علم است و شوخی نيست. با گفتن من و شما، اقتصاد عملياتی ‏نمی شود.‏

شايد بر اساس شنيده ها بتوان گفت که سروران محترم، به نظريه ی برابری قدرت خريد اشاره می کنند. اين نظريه که ‏توسط گوستاو کسل نوشته شد، يک نظريه ی متکی به گذشته (‏ex-post‏) است که فقط در درازمدت مصداق می يابد ‏و در هر صورت بايد سطح قيمت ها مد نظر قرار بگيرد. حتی با فرض فقدان کالاهای غيرقابل تجارت، تسری رابطه به ‏دستمزدها انکارناپذير است. اصل کتاب کسل در کتابخانه های اقتصادی کشور وجود دارد و از اينترنت قابل دريافت ‏است. با مراجعه به اين نوشته می توان دريافت که نظريه ی برابری قدرت خريد در واقع آيينه ی درازمدت عملکرد مقام ‏پولی کشور است. بحث سياست گذاری و حل مشکلات موضوعی متکی به آينده است. مقام پولی بايد چنان عمل کند ‏که اگر نظريه ی برابری قدرت خريد به عنوان يک راهنمای درازمدت مد نظر قرار بگيرد، روند ارزش پول ملی، تضعيف ‏مداوم ارزش پول ملی نباشد. اين که حتی پيش از آن که نظريه ی مورد بحث، فعال شود، مسئولان مملکت، ارزش ‏پول را تضعيف کنند تا در آينده اين تضعيف رخ ندهد، به واقع فقط جلوی بحران دويدن است و اصلاح بحران نيست. ‏

قابل توجه است که آقای دکتر نيلی از مدافعان استفاده از نظريه ی برابری قدرت خريد برای کوتاه مدت و حتی به صورت ‏سياست، محسوب می شوند و دفاع ايشان از آقای سيف با دعوت ايشان از آقای دکتر محمدهاشم پسران و برپايی ‏همايش ارزی با مشارکت آقای دکتر اکبر کميجانی، در سال 1393 همراه شد ‏. هيچ يک از مباحث انتشاريافته در اين ‏چارچوب به گزينه ی قابل قبول برای اقتصاد ايران بر اساس اصل سه گانه ی ناممکن (‏impossible trinity‏)‏ ‏ ‏نپرداختند و بنابراين اين موضوع در پرده ی ابهام باقی ماند که با فرض آن که ايران بخواهد پول ملی مستقل خود را ‏داشته باشد، در انتخاب بين الف) شناوری ارزش برابری ريال ايران همراه با آزادگذاشتن بازار ورود و خروج سرمايه، و ‏ب) غيرشناورسازی ارزش برابری ريال ايران همراه مديريت کردن ورود و خروج سرمايه، کدام روش را بايد انتخاب کند. ‏فقدان شناخت در مورد اين اصل کليدی سبب شد که بحران های متعددی در اقتصاد کشور ايجاد شود که تا زمان ‏حاضر آقای دکتر مسعود نيلی در هيچ نوشته يا گفته ای، مطلبی در مورد آن بيان نفرموده اند.‏

به طور خلاصه، آقای دکتر نيلی که ناراحتی قلبی را دليل کناره گيری خود خوانده اند. با وجود اين، تعمق در متن ‏نگارش يافته، با اين هدف بوده است که چاره ای برای وضعيت های نامعلومی که فقط ملت ‏با جان و مال خود بهای آن را می پردازند، انديشيده و پيشنهاد شود. شايد جا داشته باشد، در کالبدشکافی عملکرد آقای ‏دکتر مسعود نيلی و البته تمام مسئولان اجرايی محترم کشور، الگوگذاری ويژه ای وجود داشته باشد که چه بر مصدر کار ‏و چه خارج از آن، بر اساس اصل پاسخگويی، هرکس جوابگوی سياست های پيشنهادی و اجراشده ی خويش باشد. اين ‏کار بايد بدون پرخاشگری انجام شود و مشخص شود که چه خواسته ای در اين سياست ها وجود داشته است. ‏بزرگ ترين مزيت اين الگوگذاری آن است که ديگر کسی بر اساس ذهنيت های سايرين به عرش يا به قعر کشيده ‏نمی شود و همه افق درستی از سياست های خود را درنظر می گيرند. ‏

پرویز ایمانی

منبع:انتخاب

0
نظرات
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد نظرات حاوی الفاظ و ادبیات نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد

دیدگاهتان را بنویسید