آیا دولت افکار عمومی را در موضوع جوانگرایی دور زده؟ / انتصاب مدیران غیرمتخصص و بی صلاحیتی که تنها ویژگی آنها ‏جوان بودن است

  • سیاسی
  • دوشنبه ۱۲ آذر ۱۳۹۷ ۱۳:۵۹
    کد خبر :433427

از زمان تصویب و اجرای قانون منع بکارگیری بازنشستگان، موضوعی که بیش از گذشته جلب نظر کرده، نحوه جایگزینی ‏مدیران جوان به جای بازنشسته هاست.‏

بکارگیری جوانان و نیز زنان در پست های مدیریتی، دست کم در دو دهه اخیر یکی از مهمترین مطالبات ‏مردمی از دولت ها بوده است. با این وجود، در تمام دولت های پس از انقلاب، حتی یک وزیر متولد دهه 50 هم نداشتیم که البته ‏دولت دوازدهم این رکورد را با انتصاب یک وزیر دهه 60 شکست. با این وجود، مهمتر از وزیر و معاون رییس جمهور، مطالبه ‏اصلی مردمی، جایگزینی مدیران جوان تر در پست هایی مانند معاون وزیر و پست های میانی دولت بوده است.‏

به نوشته انتخاب ،قانون منع بکارگیری بازنشستگان که شهریورماه امسال تصویب و آبان ماه اجرایی شد، کورسوی امید برای جایگزینی مدیران ‏جوان تر، روشن کرد. این قانون البته در مسیر اجرا همچنان با سوالات متعددی مواجه شده؛ از جمله اینکه هنوز آمار واحدی از ‏مدیران بازنشسته اعلام نشده و آمارهای اعلام شده تا کنون، بعضای با یکدیگر متناقضند. فهرست جامعی از مدیران بازنشسته هم ‏اعلام نشده و از این رو، هنوز نمی توان به درستی، نحوه اجرای آن را ارزیابی کرد.‏

با این وجود، آنچه این روزها بیش از کنار رفتن بازنشسته ها اهمیت یافته و البته نشانه های خوبی از آن نیز دیده نمی شود، نحوه ‏جایگزینی مدیران جوان تر به جای بازنشسته هاست. اخبار جایگزینی مدیران جوان در وزارتخانه ها و دستگاه های دولتی این ‏روزها کم نیستند. اما دلایلی وجود دارد که اطمینان به این انتصاب ها را زیر سوال می برد.‏

اول – مهمترین دلیل آن است که غالب مدیران جوانی که اخیرا به مناصب دولتی منصوب شده اند، بدون طی کردن سلسله مراتب ‏کاری به جایگاه خود رسیده اند. در یک روند طبیعی، به طور مثال برای رسیدن به جایگاه معاون وزیر، باید ابتدا در وزارتخانه ‏مربوطه و یا شغلی مرتبط با آن، به عنوان کارشناس، سپس مدیر یک واحد، سپس مدیرکل فعالیت کرده و پس از آنکه این رویه ‏طبیعی را طی کرده و توانایی های او به طور کامل سنجیده شد، در صورت صلاحیت، مسئولیت معاونت یک وزارتخانه به او ‏سپرده شود. ‏

اما کافی است به چند انتصاب پر سر و صدایی که این روزها انجام شده، نگاهی بیندازیم. کدام یک از آنها حتی برای بدنه آن ‏وزارتخانه یا دستگاه، افرادی هستند که به عنوان یک مدیر مستعد و توانمند شناخته شده اند؟ ‏

دوم – انتصاب مدیران جوان برای برخی از صاحبان نفوذ در دستگاه های مختلف، تبدیل به یک ابزار برای اعمال قدرت شده ‏است. به بیان ساده تر، بسیاری از مدیران منصوب شده، نه بر اساس اصل شایسته سالاری بلکه صرفا بر اساس روابط خویشاوندی ‏و دوستانه خود، به این سمت منصوب شده اند. مثلا فرض کنید فرد جوانی به عنوان معاون وزیر منصوب شده باشد. معمولا وزیر ‏مربوطه برای این انتصاب، فرد یا افرادی را مسئول معرفی مدیر جدید می کند. در این شرایط فرد صاحب نفوذ، مدیر جوانی را ‏که شایستگی این سمت را ندارد، و صرفا از او حرف شنوی دارد، به این جایگاه می رساند و در واقع مدیریت آن قسمت عملا به ‏همان فرد پشت پرده می رسد نه معاون جوانی که به تازگی منصوب شده.‏

لازمه پیاده سازی این روش، بی تردید کنار گذاشتن اصل شایسته سالاری است. برخی انتصاب های اخیر و مدیران جوانی که به ‏تازگی منصوب شده اند، از این ابهام خالی نیستند. مثلا درمورد برخی از آنها این ابهام وجود دارد که پس از انتصاب به سمتی که ‏خود کمتر از یک وزارتخانه نیست، عملا مدیریت آن به فرزند و داماد یک وزیر سپرده شده.‏

سوم – با وجود ابهامات بالا در خصوص این نحوه به کار گیری مدیران جوان، مقام های دولت روحانی در حال استفاده تبلیغاتی از ‏این موضوع هستند. بسیاری از آنها به ازای هر انتصاب یک مدیر جوان، یک موج تبلیغاتی به راه انداخته و روی آن سوار شده ‏اند. آن هم در حالی که هنوز برای مردم مشخص نیست این مدیران چگونه و بر اساس کدام شایستگی به این سمت ها رسیده اند و ‏چنانکه گفته شد آیا واقعا اختیار جایگاهی که در آن قرار گرفته اند را دارند یا خیر.‏

موج تبلیغاتی مقام های دولت به گونه ای است که می توان آن را با نوعی پوپولیسم از نوع نوظهور آن توصیف کرد. اینکه با این ‏همه ابهام، یک مدیر جوان به سمت معاون وزیر منصوب کنیم و سایر وظایف را فراموش کرده و مدهام روی این انتصاب مانور ‏تبلیغاتی بدهیم، چه فرقی با اظهارات پوپولیستی و توده پسند مقام های دولت های نهم و دهم دارد؟

جالب اینکه تبلیغاتی از این دست از سوی دولتی ها، حتی شکل دیگری هم به خود گرفته و تکرار و تعدد آن نوعی منت گذاشتن بر ‏سر مردم را تداعی می کند.‏

عمده مشکل قشر جوان کشور در حال حاضر، مسئله بیکاری است. این قشر ابتدا به دلیل رشد جمعیت در یک مقطع زمانی خاص ‏و عدم توسعه کشور به تناسب این رشد جمعیت، از دستیابی به شغل و امکانات محروم مانده اند، و سپس به دلیل انحصارگرایی ‏مدیران قدیمی تر و صاحب نفوذ در کشور، امکان رسیدن به جایگاه های مهم دولتی را هم از دست دادند.‏

اکنون با نوع برخورد دولت با موضوع بکارگیری جوانان، نه مشکل اول آنها که رفع بیکاری است حل خواهد شد و نه مشکل دوم ‏که امکان رسیدن به پست های مدیریتی برای افراد باصلاحیت و متخصص از طریق برقراری نظام شایسته سالاری.‏

کاری که دولت اکنون انجام داده، در واقع دور زدن افکار عمومی است؛ مدیری جوان و البته بدون شایستگی لازم به سمتی ‏منصوب می شود و در عین حال هیچ اختیاری از خود ندارد و صرفا از مدیر و فرد صاحب نفوذی که او را به این جایگاه رسانده ‏حرف شنوی دارد؛ با این رویه، مدیران جوان بدون هیچ اختیاری فقط به یک ماشین امضا تبدیل می شوند؛ امضاهایی که به دستور ‏افراد دیگری در پشت پرده انجام می شود.‏

0
نظرات
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد نظرات حاوی الفاظ و ادبیات نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد

دیدگاهتان را بنویسید