ناهمزبانی با نسل جدید، جامعه را به سوی لج و ناامیدی می برد

    کد خبر :420879

غلامرضا ظرفیان با اشاره به اینکه حکمرانی شایسته موضوعی است که به عنوان یک پرسش اساسی در ذهن لایه هایی از نسل جدید دیده می شود، گفت : مهم ترین سوال این نسل این است که شما چقدر کارآمد هستید؟ یا به شکلی سلبی می پرسد که چرا شما در عرصه های مختلف ناکارآمد هستید؟

به گزارش نامه نیوز، علی شکوری‌راد دبیر کل حزب اتحاد ملت در نطق افتتاحیۀ کنگره این حزب «توفان پرسش گری» را اصلی ترین مساله امروز دانست و از تبعات بی توجهی به این پرسش ها گفت. واضع است که پاسخگویی به این پرسش ها بدون اطلاع از مضمون آن ها ممکن نخواهد بود.

از همین رو در گفت و گو با غلامرضا ظریفیان استاد دانشگاه و فعال سیاسی اصلاح طلب به بررسی اصلی ترین پرسش ها و مطالبات اجتماعی پرداختیم. معاون وزیر علوم در دوران اصلاحات تامین نیازهای اساسی، حکمرانی خوب، تصویر روشن از آینده و جایگاه خود در آن را محورهای اصلی پرسش گری جوانان دانست. به اعتقاد او اصلی ترین علت بی پاسخ ماندن این پرسش های اساسی نرسیدن به یک زبان مشترک بین نسلی است و ادامه این رویه پیامدهای ناگواری از جمله حرکت جوانان در مسیر لج، ناامیدی و بی اعتمادی خواهد داشت. ظریفیان خوشبین تر از آن است که جامعه فعلی کشور را در معرض فروپاشی بداند اما هشدار می دهد که در صورت فرو نریختن دیوارهای موجود میان نسل ها ابتدا در عرصه سیاست و مشخصا انتخابات ها و سپس در لایه های عمیق تر اجتماعی شاهد آسیب های جدی خواهیم بود.

*آقای شکوری‌راد در کنگره اتحاد ملت از توفان پرسشگری صحبت کردند. به نظر شما اصلی ترین پرسش های جامعه به خصوص نسل جدید چیست؟

این سوال بسیاری خوبی است و پاسخ به آن نیازمند یک کار پژوهشی است اما می توان به آن از لحاظ ذهنی نیز پاسخ داد. من فکر می کنم که نسل جدید ما از گفتمان تکلیفی به گفتمان حقوقی شیف کرده و طبیعتا در این گفتمان به تامین نیازهای اساسی خود اهمیت ویژه ای می دهد.
بر این اساس می توان گفت که مهم ترین پرسش این نسل به شکل عام به بحث کارآمدی مربوط می شود. یعنی اینکه نظام چقدر کار آمد است؟ در ذهن نسل جدید پرسش های بسیار جدی پیرامون ضعف ها ناکارآمدی ها ایجاد شده است. این نسل می خواهد زندگی کند و نیاز اساسی همین نیاز به زندگی است لذا می خواهند تصور روشن تری از آینده خود داشته باشد و بر اساس آن تصویر روش زندگی خود را سامان دهد. به این ترتیب مهم ترین سوالش این است که شما چقدر کارآمد هستید؟ یا به شکلی سلبی می پرسد که چرا شما در عرصه های مختلف ناکارآمد هستید؟

*یعنی پرسش یا به عبارتی مطالبه نسل جدید را در کارآمدی و تامین نیازهای اساسی خلاصه می کنید.

خیر، این یک سطح از مطالبات و پرسش ها است که طیف گسترده ای دارد. اگر از این سطح عبور کنیم باید به این نکته اشاره کرد که نسل جوان ما به دلیل ارتباطاتی که با دنیای مجازی و پیرامون خود دارد مدام در حال مقایسه های جهانی است. کارگزاران و مسئولان نظام او را در معرض خدماتی قرار داده اند که بعد از انقلاب به جامعه ارائه شده است اما از آنجایی که نسل جدید در معرض مقایسه های مختلف جهانی است، می پرسد که ما در کجای جهان در عرصه های گوناگون مثل توسعه، اشتغال، ضریب سلامت یا فساد و … قرار داریم؟
به هرحال اطلاعات و داده های درست و غلطی به او ( نسل جوان) می رسد و او در مقام مقایسه می پرسد که چرا در مسائلی همچون شفافیت و … چنین رتبه هایی داریم. البته در عرصه های علمی رتبه های خوبی در توسعه علمی و مقاله داریم اما در شاخص های دیگری مثل فساد، شاد بودن جامعه و … که همه این ها نیازهای این نسل است؛ وضعیت خوبی نداریم. همین وضعیت سبب می شود که این پرسش ها به صورت جدی مطرح شود.

*سوالات جدی در عرصه سیاست چیست؟

حکمرانی شایسته موضوعی است که به عنوان یک پرسش اساسی در ذهن لایه هایی از نسل جدید دیده می شود. موضوع مبهم دیگر در ذهن این نسل بحث آینده است. درست یا غلط این احساس در بخش مهمی از نسل جوان ما ایجاد شده است که آینده مبهمی پیش روی است. شاید این مبهم بودن آینده یکی از دلایل مهمی است که سبب شده این نسل خود را به در و دیوار بزند تا مهاجرت کند. او می داند که همه مهاجران زندگی بهتری پیش رو نخواهند داشت اما با توجه به این که تصویر روشنی از آینده خود ندارد، رفتن را به ماندن ترجیح می دهد. به این ترتیب بحث آینده یکی از پرسش های مهم این نسل است.

*فکر می کنید سوالات یا نیازهای جدی این نسل در عرصه اجتماعی چیست؟

این نسل در لایه های پایین تر ، نیازهای مدنی تر یا اجتماعی تر دارد مثل حضور زنان در ورزشگاه ها. او احساس میکند باید نیازهای نسلی مثل نشاط، هیجان، شادابی، به رسمت شناخته شدن و … پاسخ داده شود. مثلا یکی از پرسش ها این است که چه تمهیدی اندیشید تا من نسل جوان که در تبلغات به من آینده ساز می گویید، بتوانم برنامه ای برای آینده خود داشته باشم؟ نسل جوان می خواهد که نقش خود را در برنامه ریزی ها ببیند. می پرسد که جایگاه من در مدیریت ها و تصمیم گیری ها کجاست؟

*به نظر شما علت عدم پاسخگویی به این پرسش ها چیست؟

این پرسش ها به اشکال مختلف مطرح و پاسخ هایی داده می شود اما مساله این است که پاسخ های ارائه شده چقدر قانع کننده است؟ به نظر من برای ارائه پاسخ های قانع کننده نیاز به یک ادبیات مشترک داریم تا پرسش ها خوب شنیده و خوب پاسخ داده شود. این نسل احساس می کند که زبان او کمتر شنیده می شود یا اگر شنیده می شود، عملا به آن وقعی نهاده نمی شود. از سوی دیگر پاسخ هایی که به او داده می شود ، به دلیل ناهمزبانی برایش اقناع کننده نیست. برای همین دیگر پاسخ ها را نمی شنوند و نتیجتا شاهد نوعی ناشنیدن و گنگی در پرسش و پاسخ ها هستیم.
تاجایی که می بینیم بخشی از این نسل به دلیل همین ناهمزبانی دیگر پرسش نمی کند و احساس می کند که پرسشگری او بیهوده و بی فایده است. گاهی اوقات همین پرسش نکردن ، نسل قدیم را به این اشتباه می اندازد و این تصور را ایجاد می کند که پرسشی در کار نیست و نسل جدید با ما همراه است.
بنابراین گمان می کنم که قبلا از هر چیز به ایجاد یک فضای همدلانه نیاز داریم. مخصوصا به این نکته توجه داشته باشید که اکنون به خاطر انفجار رشد تکلنولوژی های جدید، فاصله نسلی به ده سال و پنج سال رسیده است. بنابراین نسل قدیم تر باید خیلی خود را به روز کند تا نیازهای نسل جدید را بشناسد. همین موضوع سبب می شود که در خانواده ها نیز با ناهمزبانی بین نسلی مواجه باشیم. ما باید اولا کمک کرده و زبان همدیگر را بفهمیم. به اضافه اینکه از کارهای بزرگ هم شروع نکنیم. این نسل خیلی دنبال مسائل و کارهای بزرگ نیست. اگر احساس کند که در مسائل و گام های کوچک او را در ک کنیم، میتوان به سمت مسائل حساس تر و بزرگ تر رفت.

*نادیده گرفتن نیاز به زبان مشترک میان نسل ها و یا پاسخ ندادن به پرسش های جامعه چه پیامدهایی دارد؟ آقای شکوری راد از بی اعتمادی جامعه گفته بودند. نظر شما چیست؟

قطعا می تواند پیامدهای مختلف داشته باشد. اول اینکه نسل جدید ظریف بالایی دارد. وقتی زبانش را نمی فهمیم نمی توانیم از ظرفیت آن استفاده کنیم پس این ظرفیت بلا استفاده می ماند البته اگر به قاعده لج یا ناامیدی نیفتد. زیرا وقتی این ظرفیت به سمت لج برود یک سری پیامدها دارد. اگر به سمت ناامیدی برود نیز یک سری عوارض جدی ناشی از افسردگی، مخدرها، تسکین های لحظه ای و آسیب های اجتماعی خواهد داشت. طبیعی است که ناامیدی، بی اعتمادی به دنبال می آورد و ممکن است موجب شود که این سرمایه به جاهایی دلبسته شود که واقعی نیست. بنابراین با یک لوپ معیوب مواجه می شویم که مشخصات آن استفاده نکردن از ظرفیت ها، بد استفاده کردن از ظرفیت ها، قاعده لج ، تقابل های غیر معقول و منطقی ، بی اعتمادی و استفاده از سرمایه های اجتماعی در سراب ها و موقعیت های خسارت آفرین است.

*اینکه برخی از تحلیگران از ناامیدی اجتماعی و حرکت به سوی فروپاشی اجتماعی صحبت می کنند. نشانه این است که پل های لازم برای یافتن زبان مشترک و پاسخگویی به پرسش های جامعه را خراب کرده ایم؟

من می خواهم نگاه خوشبینانه تری داشته باشم. گاهی اوقات افرادی که یکدیگر را نمی فهمند دیوارهایی دور هم می کشند. به نظر من ما اکنون در چنین فضایی هستیم و می توان این دیوار ها را با یک سری تمهدیدات اصولی و درست خراب کرد.

*چه کسی مسئول این اندیشیندن این تهمیدات است؟

جامعه مدنی، احزاب، دولت و مجموعه حاکمیت باید در کنار هم باشند . به نظر من به قدر کافی در دستگاه های امنیتی، دولتی و جامعه مدنی آسیب شناسی کرده اند. ما اگر نتایج این تحقیقات و آسیب شناسی ها را کنار هم قرار داده و در نقاط کلیدی آن وفاق کنیم می تواند راهی برای فرو ریختن این دیوارها یافت زیرا دیوارهای بتنی نیستند.

*عزمی برای این کار می بینید؟

در دوره های شاهد شروع این اقدامات بودیم و عزم هایی شکل گرفت. نتایج تحقیقات مورد اشاره نگرانی های شدیدی را ایجاد کرد و من میدانم که در سطوح مسئولین اصلی کشور جلساتی برگزار شد و تمهیداتی اندیشیده شد اما خب نهایتا نتیجه خوبی نداشت. می توان گفت که بخشی از فرهنگی ایرانی یعنی شروع کار از هدف های بزرگ نیز در این عدم موفقیت موثر بود. ما عادت داریم که از کارهای بزرگ شروع کرده و آن رها کرده یا ناقص انجام می دهیم. درحالی که اگر عکس این باشد به نتیجه بهتری می رسیدیم. منظورم این است که باید با در نظر گرفتن اصل قضیه، چندین پروژه کوچک تعریف می کردیم تا جامعه به خصوص نسل جوان احساس کند که حداقل به چند مورد از مسائل و مطالبات او پاسخ داده می شود.
به نظر من بهتر از است که از این جا شروع کنیم. من همچنان به جامعه خودمان ، فرهیختگی این جامعه ، حتی انصاف و هوش نسل جوان امید دارم و مطمئن هستم که اگر آن ها شاهد تغییر مثبت رویکردها باشند، از فضای فعلی خارج می شویم.

*فکر می کنید اصلی ترین آسیب از تعلل در این تغییر مثبت متوجه چه بخشی است؟

با توجه به اینکه در ایران همیشه مساله سیاست ، مساله مهم و بزرگی است، اولین آسیب متوجه این بخش می شود و ناامیدی جامعه اولین نشانه های خود را در عرصه سیاست مثل انتخابات ها و … عیان می کند. اما مهم تر از همه ، آسیب هایی است که در فضای اجتماعی شکل میگیرد. منظورم جاهایی است که جامعه آسیب ها را دیرتر احساس می کند. در این بخش ها یعنی لایه های عمیق تر جامعه مشکلات جدی تری ایجاد می شود. به هرحال وقتی ظرفیت عظیم جامعه مورد استفاده قرار نگیرد یا دچار سوتفاهم جدی شود، طبیعتا کل جامعه آسیب های دراز مدت می بیند. در کارهای تحقیقاتی انجام شده شاهد برخی از این آسیب ها هستیم.
درست است که ناامیدی اجتماعی خود را در عرصه های سیاسی خیلی سریع تر و واضح تر نشان می دهد اما لایه های اجتماعی و فرهنگی اثرات جدی تر و عمیق تری خواهد داشت.

0
نظرات
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد نظرات حاوی الفاظ و ادبیات نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد

دیدگاهتان را بنویسید