«عملیات قیچی» برای پاکسازی «حیفا» و اخراج ۷۵ هزار فلسطینی

  • سیاسی
  • شنبه ۲ اردیبهشت ۱۳۹۶ ۹:۵۷

آوریل ۱۹۴۸ شاهد یکی از بزرگترین جنایت‌های صهیونسیم و انگلیس علیه ملت فلسطین است که بندر حیفا بزرگترین بندر فلسطین به صورت کامل از ساکنان عرب آن پاکسازی شد.

بعد از جنگ جهانی اول و اشغال فلسطین به وسیله انگلیس روند ورود صهیونیست‌ها به فلسطین تشدید شد و صهیونست‌ها طی 30 سال حضور انگلستان در سرزمین فلسطین توانستد تحت حمایت این کشور رشد و برای خود سازمان‌های مدنی و نظامی ایجاد کنند و سرزمین‌های فلسطینی را اشغال کنند.

طی این مدت صهیونیست‌ها که چندین سازمان نظامی ایجاد کرده بودند اقدام به اشغال شهرها و روستاهای فلسطینی و پاکسازی آنها از اهالی این مناطق کردند به گونه ای که بسیاری از کارشناسان فلسطین حتی تاریخدانان یهودی این اقدام صهیونیست ها را طرحی از پیش آماده شده برای پاکسازی نژادی سرزمین فلسطین می‌دانند.

از جمله این دانشمندان «ایلان پاپه» مورخ یهودی و استاد سابق دانشگاه حیفا است. وی کتابی را با  عنوان «پاکسازی نژادی در فلسطین» نوشت که بعد از نگارش این کتاب مورد آزارهای مکرر قرار گرفت و از دانشگاه اخراج شد و اکنون در دانشگاه های انگلیس تدریس می‌کند.

در این کتاب طرح‌ها و اقدامات صهیونیست‌ها برای کشتار، اخراج و آواره کردن ساکنان روستاها و شهرهای فلسطینی با استناد به مدارک تاریخی روایت شده است که بخش‌هایی از آن در ادامه آورده شده است.

بخش اول و دوم این گزارش را اینجا مطالعه کنید.

امروز 22 آوریل روزی است که صهیونیست‌ها با همکاری آشکار قوای متجاوز انگلیس بندر حیفا بزرگترین بندر فلسطین را به صورت کامل از ساکنان فلسطینی آن پاکسازی کردند. شرح این عملیات در کتاب پاکسازی نژادی فلسطین به شرح زیر آورده شده است.

… عملیات حیفا توسط گروه مشاور مورد تایید و استقبال قرار گرفت. اعراب اولیه ساکنان شهرهای عرب‌نشین در دسامبر گذشته بسیاری از نخبگان فلسطینی را ترغیب به ترک شهرها و رفتن به اقامتگاه‌های خود در لبنان و مصر کرده بودند تا زمانی که دوباره آرامش به شهرهایشان بازگردد. البته تخمین تعداد جمعیت آنها کار مشکلی بود ولی بیش‌تر تاریخ‌نگاران جمعیت آنها را نزدیک به 15 تا 20 هزار نفر عنوان کرده‌اند.

در تاریخ 12 ژانویه 1948 یک رهبر داخلی فلسطین به نام «فرید سعد» که رئیس بانک عربی حیفا و عضو کمیته ملی داخلی بود با ناامیدی طی تلگرافی به دکتر حسین خالدی دبیر کمیته ارشد عرب اعلام کرد خوب است که یهیودیان حقیقت را نمی‌دانند. حقیقت این بود که نخبگان شهری یک ماه پس از خشونتت و حمله نظامی یهودیان شهر را رها کرده بودند با این حال یهودیان از روند وقایع آگاه بودند و واحد مشاوره به خوبی آگاه بود که ثروتمندان عرب در ماه دسامبر شهر را ترک کرده‌اند و اعراب سلاح زیادی در اختیار ندارند از طرفی حکومت‌های عرب نیز در رابطه با جنگ شفاف‌سازی چندانی نکرده بودند تا به این وسیله کوتاهی و عدم تمایل خود به مداخله نظامی را پنهان کنند.

مهاجرت ثروتمندان به این معنا بود که در ماه آوریل 1948 55 تا 60 هزار فلسطینی در حیفا بدون رهبر بودند و تنها تعداد نسبتا اندکی از نیروهای مسلح داوطلب عرب در شهر وجود داشتند که می‌بایست مورد لطف و مرحمت نیروهای یهودی قرار می‌گرفتند. این در حالی بود که سربازان بریتانیایی ظاهرا به عنوان مسئول برقراری امنیت و‌ آرامش داخلی، در شهر حضور داشتند.

 

این مرحله از عملیات یهودیان، قیچی نام داشت که هم نشان دهنده حمله‌ای از چند جناح بود و هم جداسازی شهر از مناطق داخلی فلسطین در آن دیده شده بود. حیفا نیز مانند طبریه و بر اساس برنامه سازمان ملل متحد متعلق به دولت یهود بود. در واقع کنترل تنها بندر بزرگ کشور در دست یهودیان یکی دیگر از شواهد تقسیم ناعادلانه‌ای بود که در برنامه پیشنهادی صلح سازمان ملل متحد به فلسطین ارائه شده بود. یهودیان خواهان دروازه‌ی شهر بدون 75000 فلسطینی ساکن در آن بودند که در نهایت در‌ آوریل 1948 به این هدف خود دست یافتند.

حیفا نیز مانند بندر اصلی فلسطین آخرین ایستگاه خروج نیروهای بریتانیا بود انتظار می‌رفت که نیروهای بریتانیا تا ماه آگوست در منطقه باقی بمانند اما در فوریه 1948 تصمیم گرفتند که تاریخ خروج را به ماه می تغییر دهند. در نتیجه سربازان انگلیسی همچنان دارای مجوز قانونی و حتی اخلاقی برای اجرای قانون و نظم در شهر بودند. همانطور که بسیاری از سیاستمداران بریتانیایی بعدها تاکید کردند رفتار آنها یکی از شرم‌آورترین بخش‌های تاریخ قیومیت بریتانیا در خاورمیانه را رقم زد. عملیات ارعاب یهودی‌ها علیه ساکنان محلی در ماه دسامبر شروع شد که شامل به توپ بستن، شلیک هوایی، ریختن سیلی از روغن و سوخت مشتعل از حاشیه کوه به پایین و انفجار بشکه‌های مواد منفجره بود که در آغازین ماه‌های سال 1948 شروع شد و در اوایل ماه آوریل شدت گرفت.

در روز 18 آوریل،‌ روزی که فلسطنیان طبریه آماده مهاجرت بودند ژنرال ارشد هو استاکول فرمانده انگلیسی بخش شمالی در حیفا، مقام‌های یهودی داخل شهر را به دفترش فراخواند و به آنها اطلاع داد که طی دو روز نیروهای انگلیسی می‌بایست نقاطی را که در آنها به عنوان منطقه حائل میان اعراب و یهودی‌ها در حال خدمت بودند ترک کنند. منطقه «حائل» در واقع فقط عاملی بود که مانع از تعدد نیروهای یهود به مناطق فلسطینی و تصرف آن مناطق می‌شد؛ که هنوز بیش از 50000 نفر جمعیت داشتند. با این اقدام زمینه برای تخلیه حیفا از اعراب به طور کامل فراهم بود. این امر بر عهده گردان کارملی، یکی از گردان‌های برتر ارتش یهود بود. 2000 سرباز گردان کارملی، با ارتشی بدون تجهیزات کافی و متشکل از 500 داوطلب داخلی که اغلب لبنانی بودند روبرو بود که سلاح‌هایی نامناسب و مهماتی محدود داشتند و به طور قطع وسیله‌ای در مقابل تانک‌ها و خمپاره‌اندازهای یهودیان نداشتند.

به دنبال خروج نیروهای بریتانیا، عملیات قیچی می‌توانست با عملیات «پاکسازی خمیرمایه» جایگزین شود. پاکسازی خمیرمایه واژ‌ای عبری و به معنای پاکسازی کلی است و به مرین مذهبی یهودیان در از بین بردن هر اثری از نان یا آرد در خانه خود در عید پسح اشاره دارد؛ چرا که استفاده از این مواد در روزهای عید قدغن است. پاکسازی حیفا به طرز وحشیانه‌ای انجام شد. این عملیات که در آن فلسطینی‌ها حکم نان و آرد را داشتند در عید پسح و در 21 آوریل آغاز شد.

استاکول، فرمانده انلگیسی، از حمله زودهنگام نیروهای یهودی مطلع بود و در همان روز،‌ رهبر فلسطینیان را برای مشورت به شهر دعوت کرد. وی با چهار مرد سالخورده دیدار کرد که در آن زمان به عنوان رهبران جامعه عرب برگزیده شده بودند و هیچ یک برای مسئولیت‌هایی که رسما برای آن واقعه‌ بسیار مهم تاریخی به آنها سپرده شده و دردها دفتر استاکول را به وی آنها گشوده بود، مناسب نبودند. مکاتبات پیشین میان این چهار نفر و استاکول نشان می‌داد که آنها به او به عنوان حافظ قانون و نظم در شهر اعتماد داشتند فرمانده انگلیسی توصیه کرد که برای آنها بهتر است شهری را که خود و خانواده‌اش از نیمه قرن هجدم یعنی زمانی که حیفا به شهری پیشرفته و مهم تبدیل شد در آن زندگی و کار کرده بودند ترک کنند. آنها به تدریج در حالی که به استاکول گوش می‌دادند اعتمادشان از او سلب می‌شد و متوجه شدند که قادر به حفظ امنیت در جامعه نخواهد بود بدین ترتیب خود را برای بدترین شرایط آماده کردند. آنها می‌دانستند چنانچه انگلستان قادر به حمایت از آنها نباشد محکوم به نابودی خواهند بود آنها به استاکول اعلام کردند که تصمیم به ترک شهر به شیوه‌ای سازماندهی شده گرفته‌اند. گردان کارل ملی مطمئن بود که آنها در میان کشتار و ویرانی شهر را ترک می‌کنند.

این چهار مرد در مسیر خود برای دیدار با فرمانده انگلیسی، صدای بلندگوهای یهودی‌ها که زنان و کودکان فلسطینی را وادار به ترک شهر پیش از فوت وقت می‌کرد می‌شنیدند. در قسمت دیگری از شهر بلندگوها پیامی کاملا متناقض را از جانب شهردار یهودی شهر «شبتای لوی» که از هر لحاظ انسانی وارسته بود پخش می‌کردند او از مردم می‌خواست در خانه خود بماند و به آنها قول می داد که هیچ آزاری به آنها نرسد اما این «موردخای مالکف» مامور اجرایی گردان کارملی بود که دستور شلیک می‌داد نه لوی، ماکلف رهبری نیروهای پاکسازی را برعهده داشت و دستوراتی که به سربازانش می‌داد ساده و واضح بود «هر عربی که می‌بینید، بکشید؛ هر شییء قابل اشتعالی که می‌بینید، آتش بزنید و درها را با زور و با مواد منفجره باز کنید.»

وقتی این دستورات به سرعت در مساحتی با 1.5 کیلومتر مربع – که هزاران فلسطینی بی پناه اهل حیفا هنوز در آن مستقر بودند به اجرا در آمد ترس و وحشت به حدی رسید که مردم در اولین فرصت و بدون جمع کردن هیچ یک از وسایل شخصی‌شان یا حتی بدون اینکه بدانند چه باید بکنند شروع به خروج از شهر کردند آنها با ترس راهی بندر شدند جایی که امیدوار بودند بتوانند کشتی یا قایقی پیدا کنند تا آنها را از شهر دور کند. بلافاصله پس از فرار مردم، سربازان یهودی وارد شهر شده و خانه‌های آنها را غارت کردند.

 

زمانی که «گلدا مایر»، یکی از رهبران ارشد اسرائیل پس از چند روز از حیفا بازدید می‌کرد متوجه شد که چقدر مشکل می‌توان بر حس وحشت از ورود به خانه‌ای که هنوز غذا روی میز و اسباب‌بازی‌ها و کتاب‌های کودکان روی زمین است و به نظر می‌رسد که زندگی در یک لحظه در آن ایستاده غلبه کرد. مایر از ایالات متحده به فلسطین آمده بود جایی که خانواده‌اش در پی سیاستگذاری‌های روسیه به آنجا پناه برده بودند. صحنه‌هایی که وی آن روز مشاهده کرد یادآور داستان غم‌انگیزی بود که خانواده‌اش درباره ظلم روسیه در مورد یهودیان در دهه‌های گذشته برایش بازگو کرده بودند. اما به ظاهر این موارد هیچ تاثیری بر او و تصمیم‌هایش برای ادامه پاکسازی نژادی در فلسطین نداشت.

در سپده‌دم 22 آوریل، مردم به سمت بندرگاه روان شدند. از آنجا که خیابان‌های آن بخش از شهر، مملو از مردمی بود که به دنبال راه فرار می‌گشتند رهبری خودگردان جامعه عرب سعی می‌کرد در این اوضاع آشفته نظم را برقرار کند. از بلندگوها پیام‌هایی شنیده می‌شد که مردم را وادار می‌کردند تا در بازار قدیمی کنار بندر،‌ در یک جا جمع شوند و پناه بگیرند تا بتوان تخلیه از راه دریا را به طور منظم سازماندهی کرد اما همزمان بلندگوها اعلام می‌کردند که «یهودیان جاده استانتون را اشغال کرده و در حال نزدیک شدن هستند.»

کتاب جنگ گردان کارملی، وقایع جنگ را به ترتیب تاریخ وقوع آن شرح می‌دهد و در رابطه با آنچه به وقوع پیوست،کمی ابراز ندامت می‌کند. ماموران گردان، با آگاهی از این که به مردم توصیه شده بود کنار دروازه‌ بندر جمع شوند به افرادش دستور داد تا خمپاره‌اندازهای سه اینچی خود را در شیب‌های مشرف به بازار و بندر در کوه مستقر کنند جایی که امروزه بیمارستان «روتچیلد» در آن قرار دارد و جمعیتی را که در آنجا تجمع کرده بودند بمباران کنند. نقشه این بود که به مردم فرصتی داده نشده و کار یکسره شود. فلسطینیانی که در بازار جمع شده بودند اکنون برای تیراندازهای یهودی، هدف‌های ساده‌ای بودند.

بازار حیفا کم‌تر از صد متر از درب اصلی بندگار فاصله داشت. زمانی که شلیک‌ها آغاز شد، بندر طبیعی‌ترین مقصد برای فلسطینی‌های وحشت زده بود.جمعیت حالا به بند وارد شده بودند و نیروهای پلیس محافظ، دروازه را به داخل هل می‌دادند. جمعیت قایق‌هایی را که لنگر انداخته بودند حرکت داد و مردم شروع به ترک شهر کردند. اکنون از آنچه توسط بازماندگان این حادثه به تازگی به چاپ رسیده، می‌توان فهمید که پس از آن چه اتفاقی افتاد…

مردان بر دوستان خود و زنان بر کودکانشان پیشی می‌گرفتند. قایق‌های بندر خیلی زود پر از آدم شد جمعیت زیاد موجود در قایق‌ها، وحشتناک بود بسیاری از قایق‌ها واژگون شده با تمام مسافرانشان غرق شدند.

صحنه‌های وحشتناکی بود و وقتی گزارش‌ها به لندن رسید، همچون تلنگری برای دولت بریتانیا بود چرا که مقام‌های این کشور احتمالا برای نخستین بار به وقاحت مصیبتی که اقدام‌هایشان در فلسطین بوجود آورده بود پی می‌بردند وزیر خارجه انگلیستان ارنست بوین از رفتار استاکول خشمگین بود اما سپهبد مونت گومری رئیس ستاد پادشاهی که رئیس اتاکول نیز بود از او طرفداری کرد. آخرین مکالمه میان رهبران فلسطینی حیفا و استاکول نامه‌ای بود که به اندازه چند جلد کتاب حرف در آن نهفته بود.

از عدم همدردی مقام‌های بریتانیا در کمک‌رسانی به مجروحان، با وجود اینکه از آنها در این زمینه درخواست شده بود،‌پریشان و عمیقا آزرده شدیم.

0
نظرات
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد نظرات حاوی الفاظ و ادبیات نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد

دیدگاهتان را بنویسید