چند روايت معتبر از زنان قلعه‌‌گنج

    کد خبر :305350

آفتاب با سماجت مي‌تابد به ريگ‌هاي تشنه روستاي چاه زنگي، بلقيس چادرش را پيچيده دور تنش و يك چوب دستي بلند به دست گرفته و حواسش به گله گوسفنداني است كه مرتعي ندارند در برهوت بي‌آبي كوير «امسال كه چكه‌اي بارون نيومده، اين حيوون‌ها هم چيزي ندارن بخورن» گوسفندها را هِي مي‌كند به سويي و خودش به مهمانان مي‌رسد.

به نوشته اعتماد، اينجا قلعه‌گنج است؛ جايي كه نامش چراغ دو واژه را در ذهن روشن مي‌كند، واژه‌هايي كه نسبتي با واقعيت جاري در اين شهرستان ندارند. قلعه‌گنج نه قلعه و بارويي دارد و نه گنجي كه مردمانش بخواهند با توسل به آن، تن تف‌ديده زمين‌شان را سيراب كنند. گنج اين روزهاي اين سرزمين آب است. گنج گم‌شده‌اي كه هزينه بي‌تدبيري‌ها شده. از همان روزي كه هليل‌رود كم‌جان و تب‌دار شد، حال اين منطقه هم حال قبل نشد. منطقه‌اي كه در حافظه‌اش تمدني غني را به خاطر دارد، حالا اما خبري از هليل‌رود نيست. سال‌هاست جازموريان چشمش به راه خشك شده و خبري از يار ساليانش نيست. تا چشم ياري مي‌كند برهوت به معناي دقيق كلمه، چشم را سير مي‌كند. خشكي به جان زمين و دام‌ها افتاده، آب نيست، درختي ايستاده نمانده، هر چه هست بوته‌هاي كوتاه‌قامتي است كه محكم و مقاوم تن برهوت را گُله به گُله پر كرده‌اند، اما در همين برهوت مي‌شود نشانه‌هايي از زندگي پيدا كرد.

كپر «بلقيس» توي روستاي چاه زنگي يكي از اين نشانه‌هاست. چادرش در باد مي‌رقصد، حصيرهاي دور كپر را بالا مي‌زند تا باد بپيچد در فضا و داغي آفتاب را بيرون براند و كپر آماده حضور مهمانان شود. سال‌هاست دامدار است. روي همين زمين‌ها گله را به چرا برده، گوسفندها و بزها را سير و سيراب برگردانده به روستا، شايد اين دشت، سبزي و سرزندگي را به كمال درك نكرده باشد، اما روزگاري آب در آن جاري بوده، آدم‌ها در واحه‌هاي دور از هم آن زندگي را به تجربه مي‌نشستند. حالا اما كپرهاي متروك چشم جاده را پر كرده، نخل‌هاي بي‌سر كه تشنگي هلاك‌شان كرده چشم‌انداز غالب جاده‌هاي جنوب كرمان را مي‌سازند. با اين‌همه، كپر كوچك بلقيس ايستاده است. نه گرما و نه محروميت و نه تشنگي، هيچ كدام آن را تسليم نكرده. اين روزها كه كم آبي خزيده زير پوست دشت و آب براي كشاورزي كه هيچ، براي آشاميدن هم نيست، او راه ديگري پيدا كرده براي گذران زندگي.

روايت اول: تسليم شرايط نيستم

سه سوله با فاصله‌اي مشخص از هم، نزديك كپر بلقيس قرار دارند. در دو سوي سوله مركزي بزهاي مشكي كنجكاوانه به تماشاي مهمانان مشغولند و از پشت حصار سرك مي‌كشند. ليلي ٢٥ ساله است و سومين زني است كه در قلعه‌گنج از تسهيلات بنياد علوي براي راه‌اندازي دامداري استفاده كرده: «چند سال پيش فوق‌ديپلم گرفتم اما بيكار بودم، يعني كار نبود، وقتي بنياد اعلام كرد كه چنين امكاني در اختيار اهالي مي‌گذارد، چون تجربه و زمينه دامداري را داشتيم و مادرم سال‌ها دامدار بود پيگيري كرديم و سه ماه پيش ٢٥ راس بز تحويل گرفتيم.» ليلي با اعتماد به نفس نشانه‌هايي از اقتدار مادر را در چشم‌هايش دارد، از كم آبي مي‌گويد و خشكسالي كه مرتعي در منطقه باقي نگذاشته: «اين بزها هزينه كمي دارند و به صورت صنعتي نگهداري مي‌شوند و نيازي به چرا ندارند، ميزان شيردهي‌شان هم به صرفه و اقتصادي است و تقريبا دو برابر دام‌هاي محلي شير‌دهي دارند.»

مسعود حيدروند، مجري طرح ملي آباداني قلعه‌گنج در خصوص تسهيلاتي كه در راستاي ايجاد معيشت پايدار به روستاييان قلعه‌گنج ارايه مي‌شود، مي‌گويد: «در قلعه‌گنج ما جامعه تحت پوشش نداريم، بلكه به دنبال پياده‌سازي طرح مشاركت مردمي هستيم. هدف ما اين است كه مشاركت اجتماعي شكل بگيرد. با همين رويكرد تسهيلات، بيشتر در راستاي اشتغال به اهالي ارايه مي‌شود. دامداران متقاضي احداث دامداري ابتدا بايد يك ماه آموزش ببينند. بعد از يك ماه ١٠٠ ميليون تومان تسهيلات در اختيارشان قرار مي‌گيرد. تسهيلات تنفس يك ساله و بهره ١٨ درصدي دارند كه ١٠ درصد را بنياد علوي و دولت پرداخت مي‌كنند و ٨ درصد آن را دريافت‌كننده.»

بلقيس دو دختر ديگر هم دارد كه در قلعه‌گنج معلم هستند. ليلي اما در روستا مانده كنار مادر و مي‌گويد: «دامداري صنعتي از اين جهت كه محل آن ثابت است و نزديك خانه، كار سختي نيست.» چشم‌اندازي كه براي دامداري‌اش دارد اين است كه بعد از فصل زايش مي‌تواند در روستا ايجاد اشتغال كند و افراد بيشتري را دعوت به كار كند. معتقد است اين شغل به‌واسطه اينكه مردم منطقه تجربه دامداري دارند و در گذشته بز محلي نگهداري مي‌كردند، كار آسان‌تري است. مردم منطقه زماني دامدار بودند و خشكسالي دام‌هاي‌شان را زمين زده، اما اين روزها امكاني كه با ورود بزهاي صنعتي به منطقه فراهم شده، شايد بتواند كمر دامداران را در قلعه‌گنج صاف كند. اشتغال در زمينه نگهداري دام تنها به دامداري‌هاي شخصي محدود نيست. در دامداري مركزي قلعه‌گنج كه حدود ٥ هزار راس بز «مورسيا» در آن نگهداري مي‌شود بخشي از نيروي انساني را زنان تحصيلكرده و توانمندي تشكيل مي‌دهند كه همه اهل قلعه‌گنج و روستاي چاه‌شاهي هستند. منير ٢٥ سال دارد و در بخش نگهداري از بزغاله‌هاي يكروزه مشغول كار است، پدرش كشاورز است، اما در خشكسالي كشاورزي رونقي ندارد، همين است كه او تنها نان‌آور خانه شده، از ساعت ٦ صبح تا ٦ عصر در دامداري مشغول كار است. «ام‌سلمه» همسايه و همسن منير است، مي‌گويد: «شرايط زندگي كه سخت باشه آدم مجبوره بياد تو اين فضاها مشغول كار بشه» مي‌گويد در همان چند روزي كه بزغاله‌ها در اين بخش نگهداري مي‌شوند، ارتباط عاطفي با هم برقرار مي‌كنند: «با اينكه خيلي كم پيش ما هستند اما وقتي ميرن دلمون براشون تنگ ميشه، اونا هم كه مارو مي‌بينن بدو بدو ميان پيشمون» فاطمه در رشته دامپروري در دانشگاه زاهدان تحصيل كرده و اين روزها به عنوان كارشناس به بخش‌هاي مختلف براي بيماريابي و درمان و واكسيناسيون سر مي‌زند، او هم اهل روستاي چاه‌شاهي است و مي‌گويد: «براي دوره كارورزي آمدم اينجا، فرصت خوبيه كه شغلي مرتبط با رشته‌ام پيدا كردم چون اين امكان تو اين منطقه خيلي كم پيش مياد.»

روايت دوم: اشتغال خانگي

زنان خير‌آباد برق خاصي توي چشمان‌شان است. در كارگاه فني حرفه‌اي آموزش خياطي حدود ٢٠ نفر شركت مي‌كنند كه بيشترشان دانشگاه رفته‌اند و تا مقطع فوق ديپلم و ليسانس تحصيل كرده‌اند. اما از آنجا كه امكان اشتغال نداشتند، از كارگاه‌هاي فني و حرفه‌اي كه بنياد در روستا برپا كرده استقبال كرده‌اند. كارگاه در شبستان مسجد روستا برپاست، يك سو چرخ‌هاي خياطي كنار هم رديف شده‌اند و يك سو دنيايي از پارچه‌هاي رنگي در انتظارند تا ببينند چه سرنوشتي در انتظارشان است. راحله ٣٠ ساله است و در دانشگاه كهنوج تحصيل كرده، يك كودك چهارماهه را كنار دستش خوابانده و در حال برش زدن پارچه‌اي است كه مي‌گويد قرار است پيراهن دخترش شود: «با بچه سخت هست اما خودم دوست دارم بيام كلاس كه بتونم زودتر يك درآمدي براي خودم داشته باشم.»

معصومه، مدير و مربي آموزشگاه دوخت و دوز قلعه‌گنج مي‌گويد: «اينجا از تعصباتي كه زنان را محدود كند خبري نيست، خود من در روزهاي نا‌امني سيستان و بلوچستان و جولان دادن‌هاي عبدالمالك ريگي از قلعه‌گنج رفتم و در دانشگاه زاهدان در رشته طراحي دوخت تحصيل كردم» اما در مورد اينكه چطور راهش رسيد به كارگاه آموزش خياطي خيرآباد هم مي‌گويد: «چند سال پيش يك آموزشگاه تاسيس كردم اما هنرجو نداشتم، تا اينكه طرح آموزش فني و حرفه‌اي بنياد در قلعه‌گنج اجرا شد و دعوت به كار شدم براي آموزش. در مرحله اول كارگاه در روستاهاي دور‌افتاده مثل رمشك و مارز برگزار مي‌شد» معصومه مي‌گويد بعد از گذراندن دوره آموزش قرار است بنياد به هنرجوها تسهيلاتي بدهد كه بتوانند مشاغل خانگي داشته باشند و از مهارت‌شان درآمد كسب كنند.

روايت سوم: روي ديگر سكه زن بودن در قلعه‌گنج

از روزي كه نام قلعه‌گنج بر زبان‌ها افتاده، موضوع بهداشت زنان هم به موازات تمام مشكلات، به عنوان يكي از بزرگ‌ترين مسائل منطقه مطرح شد. تولد فرزندان معلول در جنوب كرمان موضوعي نيست كه بشود به‌راحتي از كنار آن گذشت؛ موضوعي كه از سويي ريشه در ازدواج‌هاي فاميلي دارد اما دليل عمده آن ازدواج و بارداري در سنين كودكي است. به گفته ناوكي، فرماندار قلعه‌گنج تا به امروز اقدام جدي در‌راستاي غربالگري ژنتيك در منطقه انجام نشده است: «يكي از مشكلاتي كه در منطقه شايع است، آمار بالاي معلوليت است. يكي از علت‌هاي آن ازدواج‌هاي فاميلي است كه بدون مشاوره ژنتيك صورت مي‌گيرد. حوزه سلامت نظارت چنداني بر تولد بچه‌ها در شهرستان نداشت اما بهزيستي اخيرا به موضوع ورود كرده و مطالعاتي را براي مشاوره ژنتيك قبل از ازدواج آغاز كرده است. اما در خصوص غربالگري ژنتيك تا امروز كاري به صورت رسمي انجام نشده است.»

خانم اميري ماما است و در تنها بيمارستان قلعه‌گنج مشغول كار، او مي‌گويد: «اغلب خانم‌هاي باردار به دليل آلودگي آب و هواي بسيار گرم مشكلات متعدد بهداشتي دارند. آب اين منطقه يا از قنات تامين مي‌شود يا از رودخانه كه طبعا سرشار از باكتري و ميكروب است. در شهر هم وضعيت بهداشت آب مناسب نيست، آب تصفيه مي‌شود اما فقر فرهنگي باعث ايجاد مشكلات بهداشتي مي‌شود. يك مورد ديگري كه زنان در اين منطقه با آن مواجهند بارداري‌هاي متعدد است كه بهداشت را تحت‌الشعاع قرار مي‌دهد و رحم را براي عفونت مستعد مي‌كند، از طرفي بخشي از اين زايمان‌ها در منزل انجام مي‌شود و طبيعي است كه در اين وضعيت بهداشت مطلوبي اتفاق نمي‌افتد.» اميري در بخش زنان بيمارستان كه بخش نسبتا مجهزي است از فقر فرهنگي در منطقه مي‌گويد و اينكه مردم اين منطقه به‌شدت نياز به آموزش مسائل بهداشتي و مراقبتي دارند، اما مراكز بهداشت و پزشكان و كارشناساني كه تعدادشان هم زياد نيست آنقدر درگير ارايه خدمات هستند كه فرصتي براي آموزش به افراد محلي ندارند: «خانم‌هاي اين منطقه زياد كار مي‌كنند از جمله كارهاي سنگين كشاورزي، به نوعي جور مردان را مي‌كشند، اين كارها هم باعث اين مي‌شود كه مستعد عفونت باشند و هم باعث افتادگي رحم و مثانه مي‌شوند. در ١٠٠ مورد زايمان ٩٠ مورد خانم‌ها افتادگي مثانه و رحم دارند. آمار بارداري در قلعه‌گنج بسيار بالاست، اگر اينجا امكانات بود و خانم‌ها در منزل زايمان نمي‌كردند فكر مي‌كنم زايشگاه قلعه‌گنج دومين يا سومين مركز كشور از نظر آمار زايمان بود.»

خانم اميري در خصوص معلول‌زايي در منطقه مي‌گويد: «اينجا قبلا معلوليت زياد بود در سال‌هاي اخير كمتر شده، يكي به دليل اين است كه طبق رسوم دختران در سنين پايين ازدواج مي‌كنند و همين موضوع باعث مي‌شود تجربه اولين‌بارداري در سن ١٤- ١٣ سالگي اتفاق بيفتد. نكته ديگر ازدواج‌هاي فاميلي است كه در سال‌هاي اخير كمتر شده اما هنوز هم وجود دارد.»

يكي از راه‌هاي مقابله با معلول‌زايي، غربالگري ژنتيك در ماه‌هاي ابتدايي بارداري است، اما غربالگري ژنتيك هزينه بالايي دارد و تجهيزات مربوط به آن هم در تنها بيمارستان قلعه‌گنج وجود ندارد. مادران باردار براي انجام آزمايشات مربوطه بايد به كهنوج، جيرفت يا بندرعباس ارجاع داده شوند: «غربالگري موضوعي اختياري است و نمي‌شود انجام آن را به بيمار تحميل كرد. ضمن اينكه هزينه‌هاي غربالگري بسيار بالاست و معمولا ترجيح مي‌دهند بچه را با همان شرايط نگه دارند و با معلوليت متولد كنند يا به سمت سقط‌هاي غير بهداشتي مي‌روند.»قصه زنان قلعه‌گنج انگار تمامي ندارد. زناني كه با تمام مسائلي كه با آن درگيرند، همچنان انگيزه تغيير شرايط را دارند. شنيدن رنج‌هاي شخصي آنها از زبان محرم رازهاي شان شايد گوش را بيازارد، اما همين زنان با اقتدار و محكم ايستاده‌اند تا شرايط محيط زندگي‌شان را تغيير دهند. جسم‌شان شايد پر از رنجيدگي و درد باشد اما نگاه‌شان برقي دارد از اميدي كه مي‌خواهند كاري كنند كه اين سرزمين براي فرزندان‌شان جاي بهتري براي زندگي باشد. زناني كه اگر به خودباوري برسند و توانمندي‌هاي خود را به خوبي باور كنند، نسلي قدرتمند تربيت مي‌كنند كه مي‌تواند سرزمين پدري شان را كه روزهاي بي‌آبي به جان رگ و پي‌اش افتاده با همت آباد كنند.

معصومه، مدير و مربي آموزشگاه دوخت و دوز قلعه‌گنج مي‌گويد: «اينجا از تعصباتي كه زنان را محدود كند خبري نيست، خود من در روزهاي نا‌امني سيستان و بلوچستان و جولان دادن‌هاي عبدالمالك ريگي از قلعه‌گنج رفتم و در دانشگاه زاهدان در رشته طراحي دوخت تحصيل كردم» اما در مورد اينكه چطور راهش رسيد به كارگاه آموزش خياطي خيرآباد هم مي‌گويد: «چند سال پيش يك آموزشگاه تاسيس كردم اما هنرجو نداشتم، تا اينكه طرح آموزش فني و حرفه‌اي بنياد در قلعه‌گنج اجرا شد و دعوت به كار شدم براي آموزش. در مرحله اول كارگاه در روستاهاي دور‌افتاده مثل رمشك و مارز برگزار مي‌شد» معصومه مي‌گويد بعد از گذراندن دوره آموزش قرار است بنياد به هنرجوها تسهيلاتي بدهد كه بتوانند مشاغل خانگي داشته باشند و از مهارت‌شان درآمد كسب كنند.

0
نظرات
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد نظرات حاوی الفاظ و ادبیات نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد

دیدگاهتان را بنویسید