از لغو کنسرت‌ها شاکی‌ام/ پیام‌رسانی تولید کنید که امنیت در آن رعایت شود

    کد خبر :273854

محمدمهدی تندگویان، معاون امور ساماندهی جوانان وزارت ورزش و جوانان گرچه 40 سالگی را پشت سر گذاشته، اما جزو جوان‌ترین مدیران دولت تدبیر و امید است؛ کسی که از محدود شدن آزادی‌های مشروع جوانان، مثل تعطیلی کنسرت‌ها گله‌مند است و مشکل اصلی را نبود سیاست‌گذاری در حوزه جوانان می‌داند. وی که خود از فعالان فضای مجازی به شمار می‌رود، بعد از بحث فیلتر تلگرام با صراحت از این اقدام انتقاد کرده و معتقد است جوانان بدلیل «مدل برخوردهای قبلی» به پیام‌رسان‌های داخلی اعتمادی ندارند.

کسی که با بحث «مشاوران جوان» کاملا مخالف است، مدیریت کشور را کهنسال می‌داند و از آنها با عنوان «پیرمردها»یی نام می‌برد که در جای خودشان باقی‌اند. تندگویان از زمان ورودش به معاونت ساماندهی امور جوانان به پیگیری جدایی معاونت جوانان و تشکیل «سازمان جوانان» پرداخته و رفع مشکلات و خلاءهای قانونی برای بازخواست از وزارتخانه‌ها درباره عملکردشان درحوزه جوانان را مستلزم تشکیل «سازمان جوانان» عنوان می‌کند؛ از نامش به عنوان یک «بِرند» یاد می‌کند و می‌گوید که از آن برای پیشبرد اهداف حوزه جوانان و مشکلات موجود استفاده می‌کند.

گفت وگو با محمدمهدی تندگویان در یکی از روزهای اردیبهشت ماه در دفتر کارش انجام و به مباحث مختلفی پرداخته شد که از میانگین سنی وزراء و مشاوران جوان تا آسیب‌های اجتماعی، آمار طلاق، ازدواج سفید، ورود زنان به ورزشگاه‌ها، فیلتر تلگرام و… در میان جوانان را در بر گرفت.

متن کامل این گفت وگو که بیش از دوساعت به طول انجامید در ادامه آمده است:

ـ طی چند هفته گذشته یکی از مهم‌ترین اتفاقاتی که فضای جامعه را تحت تأثیر قرار داد، خبر فیلتر شدن تلگرام بود. با توجه به اینکه جوانان عمده‌ترین کاربران فضای مجازی هستند همچنین به عنوان یکی از افرادی که حضوری فعالانه در فضای مجازی و شبکه‌ها دارید، علی رغم کارآفرینی این شبکه‌ها بالاخص تلگرام، چه نظری درباره فیلتر شدن آن دارید؟

تلگرام یک بستر است و صحبت درباره بودن یا نبودن یک بستر بی‌معنی است. تلگرام بستری است که وجود دارد و از آن استفاده می‌شود. روزی در کشور ما گفته می‌شد که استفاده از دستگاه ویدئو حرام است. مثلا اگر تلگرام فیلتر شود، «خشونت» در خانواده‌ها کم می شود؟ مثلا اگر تلگرام فیلتر شود مردان ما شب‌ها قبل خواب مسواک می‌زنند؟ این‌ها موارد بی‌ربطی هستند. مشکلات ما درجاهای دیگر است و می‌خواهیم اینجا جبرانش کنیم.
درحالی که این دستگاه هم یک بستر است. من می‌توانم در آن فیلم خوب یا فیلم بد ببینم. دیدگاه من نسبت به تلگرام یا هر نرم افزار دیگری هم همین است که می شود از آن استفاده خوب یا بد داشت.

نمی‌توانم با حضور یک بستر موافقت یا مخالفت کنم. این یک بستر است که باید باشد و یک چیز عادی است که وجود دارد. اینکه ما نتوانستیم از آن بهره برداری مناسب و خوبی داشته باشیم مشکل ماست و باید آن مشکلات را برطرف کرد. مثلا اگر تلگرام فیلتر شود، «خشونت» در خانواده‌ها کم می شود؟ مثلا اگر تلگرام فیلتر شود مردان ما شب ها قبل خواب مسواک می‌زنند؟ این ها موارد بی‌ربطی هستند. مشکلات ما درجاهای دیگر است و می‌خواهیم اینجا جبرانش کنیم.

آیا با فیلتر کردن تلگرام، مشکلات و آسیب های اجتماعی کشور حل می شود؟ هیچ مشکلی حل نمی‌شود. به نظر من حتی یک درصد از مشکلات حل نمی شود. حتی شاید بیشتر هم شود. در حال حاضر تلگرام پایگاه‌هایی را به وجود آورده که بهره‌برداری‌های خوبی از آن بین جوانان می‌شود. پایگاه‌هایی ایجاد شده که محل رجوع جوانان گروه‌های خیلی خوب علمی است. گروه‌های خیلی خوب هنری در این فضاها شکل گرفته و باعث هدایت بسیاری از جوانان شده؛ پس در آن اتفاقات خوبی هم می‌افتد.

ـ‌ ریشه عدم اعتماد بخشی از جوانان به پیام رسان‌های داخلی چیست؟

بحث داخلی و خارجی آن هم این است که تا زمانی که ما نتوانیم نرم‌افزاری بیاوریم که قدرت رقابتی داشته باشد، حرف بی‌ربطی است. باید واقعا ما به آن پایگاه داده برسیم برنامه‌ای بسازیم که همین امکانات با همین کیفیت و با همین مدل به جوانان عرضه کند و آنها هم خیالشان درباره این که در آن امنیت کامل برقرار است، راحت باشد و بدانند کسی در حریم شخصیشان وارد نمی‌شود. دولت باید این اطمینان را به جوانان بدهد.

ریشه این عدم اطمینان، مدل برخوردهای قبلی است. حتما پیش از این بی‌اعتمادی دیدند که الان دارند اینطوری پاسخ می‌دهند. دولت باید ثابت کند که واقعا این بی‌اعتمادی کاذب است. اگر توانست که این کار را کند مشکل حل می شود.

من خودم آسیب دیده این اتفاق هستم. در انتخابات شورای شهر سال ۹۲ شرکت کردم و ابتدا رد صلاحیت شدم. دلایلش را پرس‌و جو کردم، گفتند به دلیل پیغام‌هایی که در فیس بوک، توئیتر و … داشته‌ام، بوده. این نشان می‌دهد که ما نتوانستیم امنیت بهره‌برداری از فضای مجازی و حمایت از حریم شخصی را ایجاد کنیم؛ نتوانسته‌ایم حقوق شهروندی مردم را رعایت کنیم. اول باید این کارها را کرده و بعد به فکر فیلتر کردن تلگرام بیفتیم. شما حقوق شهروندی مردم را رعایت کن، برای مردم احترام قائل شو، دسترسی به حقوقشان را گوشزد کن، تلگرام در این حالت خود به خود حذف می‌شود.

در انتخابات شورای شهر سال ۹۲ شرکت کردم و ابتدا رد صلاحیت شدم. دلایلش را پرس‌و جو کردم، گفتند به دلیل پیغام‌هایی که در فیس بوک، توئیتر و … داشته‌ام، بوده. این نشان می‌دهد که ما نتوانستیم امنیت بهره‌برداری از فضای مجازی و حمایت از حریم شخصی را ایجاد کنیم. استفاده از پیام رسان‌های داخلی مثل استفاده از اتومبیل تولید داخل یا خارجی است. من تا به حال ماشین داخلی نخریدم و در این مورد هم دروغ نمی‌گویم، چون حفظ جان زن و بچه‌ام در اسلام واجب‌تر از استفاده از کالایی است که می‌دانم استاندارد نیست. پیام رسان هم همین است؛ یک پیام‌رسان استاندارد درست کنید که امنیت در آن رعایت شود.

علت آسیب‌ها، حضور تلگرام نیست. البته مشکلی که ما داریم موج سواری بعضی از شبکه های معاند نظام در فضای مجازی است. این یک واقعیت است. به هرحال ما ایرانی هستیم و نمی‌خواهیم که ملیت خودمان را زیر سوال ببریم. مشتی آدم عقده‌ای که از ایران رفته اند و معاند هستند، با همه ماها مشکل دارند. ممکن است حتی بحث حجاب را مطرح کنند ولی با همه دختران ما مشکل دارند و بحث آنها این مسائل نیست. آنها دنبال براندازی و از بین بردن نظام ما هستند. اینها آمده اند و در این فضاها موج سواری می کنند. این برمی‌گردد به فرهنگ ما ایرانی ها؛ اگر ما به آنها جایگاه بدهیم این مشکلات تشدید می شود. خود ما اگر در کشور اتحاد داشته باشیم و جوان ما هوتیش را حفظ کند، هیچکس با استفاده کردن از این فضاها مشکل ندارد. نکته این است که نباید هویتمان را در برابر کسانی که می خواهند در این شبکه ها موج سواری کنند ببازیم.

ـ شماره تلگرام شما هم ایرانی نیست، دلیلش همین مسایلی است که بیان کردید؟

بعضی ها هستند که شماره من را هک می‌کنند، حتما هم دستگاه‌های امنیتی نیستند، خود جوانان هم گاهی از این کارها می‌کنند. چون هک کردن با استفاده از کد خارج از ایران سخت‌تر است، من هم رعایت می‌کنم که این اتفاق نیفتد. کدهای مختلفی دارم و هر از چند گاهی آنها را عوض می‌کنم.

ـ به پیام رسان‌های داخلی مهاجرت می‌کنید؟

مشکلی نمی‌بینم که از پیام رسان داخلی برای کارهای گروهی استفاده کنم. ما قصد استفاده نامطلوب نداریم و من هم مشکلی با پیام رسان‌های داخلی ندارم. ولی به هر حال مثل استفاده از اتومبیل تولید داخل یا خارجی است. من تا به حال ماشین داخلی نخریدم و در این مورد هم دروغ نمی‌گویم، چون حفظ جان زن و بچه‌ام در اسلام واجب‌تر از استفاده از کالایی است که می‌دانم استاندارد نیست. پیام رسان هم همین است؛ یک پیام رسان استاندارد درست کنید که امنیت در آن رعایت شود، به حریم شخصی مردم وارد نشوید و از این برنامه‌ها بهره برداری‌های جناحی و گروهی و سازمانی نکنید. مگر ما می‌خواهیم در این شبکه ها چه کار کنیم؟ ما الان داریم تشکل‌ها، برنامه‌ها و فعالیت‌هایشان را در یک گروه اعلام می‌کنیم. حالا این شبکه می‌خواهد داخلی باشد یا خارجی چه فرقی دارد؟ آمدن به شبکه‌های داخلی برای ما سخت نیست اما در شرایطی که این شبکه قابلیت‌های لازم را داشته باشد.

ـ نزدیک به هشت ماه از حضور شما در معاونت جوانان می‌گذرد. عملکرد شما در وام ازدواج و امریه و … با بازخوردهایی از سوی مردم همراه بود که نشان از انجام فعالیت‌هایی دارد اما در برخی حوزه‌ها مثل اعتیاد، ازدواج سفید، طلاق و… تاکنون واکنش رسمی از شما در رسانه‌ها دیده نشده، دلیل این مساله چه بوده؟ معاونت چه برنامه‌ای برای کاهش آسیب‌های اجتماعی دارد؟

در بحث آسیب‌های اجتماعی موضوع این است که برطرف کردن آنها جزو شرح وظایف معاونت نیست؛ بلکه پایش، بررسی و علت‌یابی آنها با ما است. ما در معاونت جوانان گزارش‌هایی تهیه می‌کنیم، آمارسنجی هایی انجام می‌دهیم و در شورای عالی اجتماعی کشور هم اعلام می‌کنیم و به آنها پایگاه اطلاعات و داده‌ها می‌دهیم. سال های گذشته هم وزارت کشور تفاهم هایی با این حوزه داشته است و بخشی از آن را هم تشکل‌های ما انجام داده‌اند.

بر اساس هشدارهایی که ما می‌دهیم نهادهایی که در آن حوزه‌ها وظیفه دارند باید آن موضوعات را برطرف کنند. برای مثال عمده این موضوعات به بحث اشتغال برمی‌گردد. یعنی اگر ما با موضوع اعتیاد و خودکشی و … رو به رو هستیم، به این دلیل است که جوان اشتغال مناسبی ندارد و دچار آسیب‌های اجتماعی می‌شود. وزارت کار نزدیک به ۱۲ هزار میلیارد تومان در حوزه اشتغال زایی اعتبار و به صندوق ارزی دسترسی دارد؛ مشخص است که ما در این حوزه نمی‌توانیم عملیاتی داشته باشیم و فقط می‌توانیم پایش انجام دهیم. ما پایش ها و آمارسنجی‌هایمان را انجام داده‌ایم و حتی مسائل نو پدید حوزه جوانان را هم بررسی می‌کنیم.

من از عنوان‌گذاری‌هایی مثل «ازدواج سفید» بدم می‌آید؛ عنوان‌گذاری بر روی ناهنجاری‌ها کار اشتباهی است. برنامه‌ریزی براساس ناهنجاری‌ها هم کار اشتباهی است. باید به فکر برطرف کردن ناهنجاری بود. باید ببینیم چه شاخص‌هایی برای برطرف کردن آن ناهنجاری وجود دارد. حالا در دنیا همه دارند این کار را انجام می‌دهند، خب انجام دهند. این‌که دلیل نمی‌شود ما عنوان یک کار غلط را بپذیریم.
اتفاقات جدید، مانند انواع جدید اعتیاد، ازدواج های سفید و… را نیز پایش می کنیم و به مراجع زیربط آمارهایمان را می‌دهیم. این که نهادهای دیگر باید در این راستا چه اقداماتی انجام دهند نیز مشخص است. در ستادهای ملی ساماندهی نیز تمام این موارد مطرح شده و شرح وظایف تمام نهادها را با جزئیات به آنها ابلاغ می کنیم. اما اگر این موارد اجرا نشود اینکه ما چه قدر می توانیم دخالت کنیم میزانی معادل هیچ است. در نهایت گزارش عملکردی وزارت خانه‌ها را جمع می‌کنیم و در اختیار ریاست جمهوری قرار می‌دهیم. بنده به عنوان معاون یک وزیر در دل یک وزارتخانه نمی‌توانم در عملکرد یک وزارتخانه دیگر دخالت کنم. فقط می‌توانم گزارش را در ستاد ملی ساماندهی جمع‌بندی کنم و برای رئیس جمهور بفرستم. این گزارش نیز در اختیار معاون اول رئیس جمهور قرار می‌گیرد و او نیز بر اساس گزارش‌های ستاد ملی ساماندهی جوانان، وظایف وزارتخانه‌ها را به آنها گوشزد و ابلاغ می‌کند.

ـ نظرتان درباره «ازدواج سفید» چیست؟ به نظر می رسد گرایش به سمت این نوع روابط در کشور افزایش یافته است.

من از این عنوان‌گذاری‌ها بدم می‌آید. این کار یعنی اینکه ما بیاییم روی یک ناهنجاری عنوانی بگذاریم و به آن شکل بدهیم و بعد هم براساس آن شکل نسبت به آن نظر بدهیم. این کار اشتباهی است.

ـ اما واقعیتی است که وجود دارد.

غلط است. عنوان‌گذاری بر روی ناهنجاری‌ها کار اشتباهی است. برنامه‌ریزی بر اساس ناهنجاری‌ها هم کار اشتباهی است. باید به فکر برطرف کردن ناهنجاری بود. باید ببینیم چه شاخص‌هایی برای برطرف کردن آن ناهنجاری وجود دارد. حالا در دنیا همه دارند این کار را انجام می دهند، خب انجام دهند. این که دلیل نمی‌شود ما عنوان یک کار غلط را بپذیریم.

این کار چیزی نیست که فرهنگ ما بخواهد آن را بپذیرد، بلکه نشان می‌دهد بنیان خانواده از هم پاشیده است و چون خانواده نمی‌تواند فرزندانش را به سمت کار و انتخاب درست هدایت کند، جوان به سمت یک انتخاب غلط رفته است که هیچ سامانی در آن نیست. این مدل انتخاب هیچ فایده‌ای ندارد جز اینکه جوان می‌خواهد از خانواده رسمی جدا شود و به یک خانواده غیر رسمی بپیوندد. تبعات اجتماعی آن هم آسیب‌های اجتماعی است که شاهد آن هستیم؛ بنابراین این اتفاق خوبی نیست و باید برنامه‌ریزی کرد که جلوی آن گرفته شود.

هرچند اصل موضوع این است که فکر می‌کنم حوزه‌های دینی ما نسبت به این آسیب‌ها توجه لازم را نکرده‌اند. آنها باید به هدایتی که در بحث های خانوادگی بود برگردند.

باید در جهت ایجاد نخبگان اجتماعی پیش برویم. نخبگان اجتماعی یعنی همین بچه‌های خودمان که وقتی وارد اجتماعی می‌شوند بتوانند از پس زندگی عادی خودشان بر بیایند. جوانی که بتواند شغل خوب بدست بیاورد، یک خانواده خوب تشکیل بدهد و… نخبه اجتماعی است.

در ایران ۲۰ سال قبل اینطور نبود. جوانی که می‌خواست ازدواج کند می‌گفت «به امید خدا این کار را انجام می‌دهم». الان دیگر اعتقادی وجود ندارد. یعنی همه چیز بر اساس محاسبات دنیایی شده است. بنیان‌های خانواده و بنیان‌های اعتقادی ما آنقدر ضعیف شده است که به سمت این ناهنجارهای به عنوان یک اتفاق شایع در کشور رفته ایم. کار، کار اشتباهی است و باید سامانی برای آن ایجاد شود و بنیان آن هم بنیان‌های خانوادگی و آموزش و پرورش است.

آموزش و پرورش ما در زمینه آموزش مسائل خانوادگی و رفتاری طی این ۳۰ تا ۴۰ سال هیچ کار خاصی انجام نداده است. مشاروان تربیتی مدارس ما همه کاری کرده‌اند جز جهت دهی تربیتی کودکانمان. در دنیا کشورهایی وجود دارند که تکنولوژی دارند و توسعه یافته‌اند اما بنیان‌های خانواده‌شان هم از هم نپاشیده است. مثل ژاپن؛ شما در عین حال که با پیشرفته ترین کشور دنیا طرف هستید، می‌بینید که تمام مبانی خانوادگی، مثل احترام به بزرگسالان، سنت ها و فرهنگ و … کاملا رعایت می‌شود و روابط ازدواج کاملا به شکل سنتی است؛ چرا این اتفاق افتاده است؟ در مدارس آنها آموزش های مشخصی در این حوزه به شکل عملیاتی وجود دارد؛ آنها در کنار بچه هایشان بوده‌اند و آگاهشان کرده‌اند. یکی از نقاط ضعف اساسی ما در این حوزه آموزش و پرورش است. معاونت جوانان در موضوع تدوین کتب درسی هم وارد شده و نزدیک به ۱۰۰ سرفصل به آموزش و پروش اعلام کرده است. باید در جهت ایجاد نخبگان اجتماعی پیش برویم. نخبگان اجتماعی یعنی همین بچه‌های خودمان که وقتی وارد اجتماعی می شوند بتوانند از پس زندگی عادی خودشان بر بیایند. جوانی که بتواند شغل خوب بدست بیاورد، یک خانواده خوب تشکیل بدهد و… نخبه اجتماعی است.

سرفصل‌ها پذیرفته و در کتب درسی لحاظ شده‌اند؟

از این مساله خبر ندارم. سال گذشته که شورای سیاست‌گذاری آموزش انقلاب فرهنگی تشکیل شد. آنها در حوزه آسیب‌های اجتماعی با ما مکاتبه کردند و ما هم آن را احصاء کردیم. بر اساس خروجی که از آموزش و پرورش می‌بینیم مسائلی که مبتلا به آن هستیم را در سرفصل های مناسب قرار دادیم و به آموزش و پرورش ارائه دادیم. یکی دو ماه گذشته هم در شورای اجتماعی کشور که آقای بطحائی(وزیر آموزش و پرورش) حضور داشتند هم این موارد را اعلام کردم. در جلسه خصوصی هم که با ایشان داشتم اعلام کردم در زمینه آموزش روابط اجتماعی و موضوعات دیگر اجتماعی در آموزش و پرورش هیچ پایه‌ای وجود ندارد و هیچ کار اساسی و بلندمدتی انجام نمی‌شود. بسیاری از مشاورین تربیتی مدارس تخصص‌های ذی‌ربط را ندارند که بتوانند به عنوان یک مددکار کنار دانش آموزان قرار بگیرند و به آنها آموزش‌های لازم را بدهند. به هر حال ما همه هشدارها را دادیم و فکر می‌کنم یکی از راه‌های برون رفت از این مشکلات، آموزش و پرورش است.

حدود ۳۷ تا ۴۰ درصد ازدواج ها، زیر پنج سال به طلاق می رسد. این ارقام میانگین کشوری است و تقریبا ۲۷ درصد از ازدواج ها هم زیر یکسال به طلاق منجر می‌شود. این دو آمار نشان می‌دهد یکی از دلایل اصلی این اتفاق، عدم شناخت طرفین است.

ـ علی رغم اقدامات صورت گرفته در حال حاضر هشدارهایی در بحث طلاق داده می‌شود که نشان‌دهنده رشد آمار طلاق است؛ به طوریکه از هر پنج ازدواج یک طلاق رسمی و دو طلاق عاطفی در کشور رخ می‌دهد. این در حالیست که آمارها همچنین حاکی از کاهش آمارهای «ازدواج» نیز هست، شما به عنوان نماینده ویژه جوانان در دستگاه متبوع خود در این زمینه چه اقداماتی داشته‌اید؟

برابر آمارها موضوع طلاق، موضوع کاملا جدی است. در حدود ۳۷ تا ۴۰ درصد ازدواج ها، زیر پنج سال به طلاق می رسد. این آمار خوبی نیست. این ارقام میانگین کشوری است و تقریبا ۲۷ درصد از ازدواج‌ها هم زیر یکسال به طلاق منجر می‌شود. این دو آمار نشان می‌دهد یکی از دلایل اصلی این اتفاق، عدم شناخت طرفین است. گاهی بعد از ۲۰ سال طلاق صورت می‌گیرد که نشان می‌دهد حتما مشکلاتی وجود داشته اما وقتی در سال اول این اتفاق می‌افتد، یعنی طرفین از هم شناختی نداشته‌اند. اگر می‌گوییم با مراکز مشاوره تا این میزان طلاق را کاهش داده‌ایم شاید به همین میزان نیز از تعداد ازدواج ها کم کرده‌ایم. یعنی زوجینی به دفاتر مشاوره ما مراجعه کرده‌اند و بعد از آگاهی، دیگر ازدواج نکرده‌اند. به این شکل ما جلوی یک آسیب آتی را گرفته‌ایم، اما دیگر عمل ازدواج هم صورت نگرفته است. یعنی ما تقریبا ۱۰ درصد کاهش طلاق و به همین میزان کاهش عمل ازدواج را نیز داریم. درخواست ما از قوه قضاییه و دولت این است که حتما موضوع مشاوره قبل از ازدواج در کشور اجباری شود. یعنی این مساله تبدیل به قانونی مصوب با تعداد ساعات مشخص و اجباری شود.

موضوع داشتن مشاور چیزی است که برای مردم کشورهای توسعه‌یافته حل شده است. حتی آدم‌هایی که هیچ مشکلی ندارند، شخصی را به عنوان مددکار اجتماعی ثابت برای خانواده خودشان دارند؛ اما در ایران هنوز این قبح شکسته نشده که داشتن یک مشاور نشان دهنده عدم تعادل روحی و روانی نیست. این کار نشان دهنده این است که «من می‌خواهم در زندگی‌ام ثبات داشته باشم و به همین دلیل فردی را در زندگی ام به عنوان مشاور انتخاب می کنم و هرنوع دعوایی در زندگی داشتم به او مراجعه می کنم.» این فرهنگ باید در ایران شکل بگیرد.

ـ بالا بودن هزینه‌های مشاوره از دلایل عدم مراجعه و استقبال از مراکز عنوان می‌شود.

نه؛ تنها دلیل آن بالا بودن هزینه ها نیست. برای مثال مگر برای دریافت گواهینامه افراد ساعات زیادی را به کلاس‌های آموزشی مراجعه نمی کنند و هزینه‌های آن را هم پرداخت نمی‌کنند؟ فکر می‌کنم هزینه‌های این کلاس‌ها از کلاس‌های مشاوره پیش از ازدواج که ممکن است تنها شش ساعت باشد، بیشتر است. شش تا هشت ساعت مشاوره پیش از ازدواج، هزینه خیلی بالایی ندارد تا جوانان آگاهی‌های اولیه زندگی را پیدا کنند. موضوع «خشونت» در مردان در حال حاضر موضوع جدی است که زندگی‌ها را نابود می‌کند. هیچ جایی به افراد این آموزش‌ها داده نمی‌شود که وقتی عصبانی هستند، چه طور جلوی خشمشان را بگیرند. خیلی از این موضوعات شاید با آموزش‌های دو ساعته حل شود.

حتی اگر موضوع هزینه‌ها هم مطرح است دولت می‌تواند برای این بخش تخفیف‌هایی را قائل شود و برگزاری آنها را تا حدی که می‌توانیم به سمت رایگان شدن ببریم. هرچند همین الان مشغول این کار هستیم. در حال حاضر در کشور دفاتر مشاوره، دوره‌ها و اردوهای رایگان برای زوجین برگزار می‌شود و حتی لوح‌های فشرده رایگانی را در اختیار زوجین مراجعه کننده می‌گذرانند. ما مشکلی در این زمینه نداریم و این یارانه‌ها را پرداخت می‌کنیم اما اگر شرکت در این کلاس‌ها قانون کشوری شود بیشتر استقبال می‌کنیم. در حال حاضر در کشور موضوعات اقتصادی سبب وقوع بخشی از طلاق‌ها شده است؛ یعنی اشتغال و درآمد مناسب برای جوانان وجود ندارد، اما بخش دیگری از آن هم مربوط به هم ریختگی بنیان خانواده است. در گذشته مشاوره ها در دل خانواده انجام می‌شد و بزرگتری وجود داشت، جوانان خودسر نبودند و بزرگترها هم تصمیم می‌گرفتند اما الان آن وضعیت کاملا تغییر کرده است و جوانان تقریبا خارج از خانواده برای ازدواج تصمیم می‌گیرند. حتی ممکن است تا مدت‌ها رابطه‌ای وجود داشته باشد و خانواده اصلا از آن مطلع نباشد. الان جوان ممکن است به خانواده خود برای گرفتن مشاوره اعتماد نکند اما به دفتری که بی‌طرف است و در امور شخصی او دخالتی نمی‌کند، برای کمک گرفتن مراجعه کند؛ بنابراین فکر می‌کنم این مسائل جزو نیازهای اساسی است.

موضوع داشتن مشاور چیزی است که برای مردم کشورهای توسعه یافته حل شده است. حتی آدمهایی که هیچ مشکلی ندارند، شخصی را به عنوان مددکار اجتماعی ثابت برای خانواده خودشان دارند، اما در ایران هنوز این قبح شکسته نشده است که داشتن یک مشاور نشان دهنده عدم تعادل روحی و روانی نیست. این کار نشان دهنده این است که «من می‌خواهم در زندگی‌ام ثبات داشته باشم و به همین دلیل فردی را در زندگی ام به عنوان مشاور انتخاب می کنم و هرنوع دعوایی در زندگی داشتم به او مراجعه می کنم.» این فرهنگ باید در ایران شکل بگیرد. یا باید بتوانیم دوباره بنیان خانواده را به جایگاه قبلی‌اش برگردانیم؛ که خیلی سخت است؛ چراکه نهادهای زیادی در این حوزه مقصر هستند، یا باید از نهادهای نوین استفاده کنیم.

. آمارهای وضعیت «نشاط اجتماعی» در کشور نشان می‌دهد ایران جزو کشورهای شاد دنیا محسوب نمی‌شود. تحلیل شما از وضعیت نشاط اجتماعی و برون رفت از وضعیت فعلی چیست؟

یکی از مشکلات ما این است که در ایران سیاست‌گذاری مناسبی در حوزه نشاط و تفریحات وجود ندارد. برای مثال موضوع اوقات فراغت جوانان به من واگذار شده که برایش سیاست‌گذاری کنم. ما هم حرفی نداریم و حتما هم این کار را می‌کنیم. الان در سطح کشور تشکل‌های مختلفی داریم که در زمینه‌های متفاوت اوقات فراغت مثل موسیقی و … درحال کار هستند. من هم از همه این تشکل‌ها دفاع می‌کنم ولی مشکل این است که در کشور شورای سیاست‌گذاری مشخصی وجود ندارد که وقتی به این جمع‌بندی رسیدم که در فلان استان کنسرتی را برگزار کنم بتوانیم این کار را انجام دهم. با اینکه ممکن است مجوزهای این کنسرت را از وزارت ارشاد بگیریم اما خودتان بارها و بارها شاهد بودید که کنسرتی بعد از بلیط فروشی و بعد از حتی مصوباتی که از شورای تامین گرفته، لغو شده است. متاسفانه با پایگاه‌های ذی‌نفوذی طرف هستیم که جلوی بسیاری از آزادی‌های مدنی و مشروع حوزه جوانان را می‌گیرند و تبعات آن آسیب‌های اجتماعی است؛ ما هم جزو شاکیان این قضیه هستیم.

در ایران سیاست‌گذاری مناسبی در حوزه نشاط و تفریحات وجود ندارد. برای مثال موضوع اوقات فراغت جوانان به من واگذار شده که برایش سیاست گذاری کنم. یکی از شکایت‌های ما این است که چرا به جوان اجازه بهره‌برداری از آزادی‌های مشروعش داده نمی‌شود؟. چرا جوانان نباید بتوانند در کنسرت یا در ورزشگاه و… حضور یابند؟ وقتی آزادی‌های مشروع یک جوان سلب می‌شود، اعتراض و اغتشاشات نامشروع به وجود می‌آید و بعد هم هیچکس نمی‌تواند آن را جمع کند. پایگاه‌هایی که این کارها را می‌کنند یا از عمد جریان را به این سمت هدایت می کنند و یا از روی ناآگاهیشان است. درخواست ما این است که وحدت رویه‌ای در کشور ایجاد شود تا آزادی‌های مشروع جوانانمان را به آنها بدهیم.

یکی از شکایت‌های ما این است که چرا به جوان اجازه بهره‌برداری از آزادی های مشروعش داده نمی‌شود؟. برای مثال چرا جوانان نباید بتوانند در کنسرت یا در ورزشگاه و… حضور یابند؟ اینها آزادی‌های مشروع یک جوان است و وقتی آزادی‌های مشروع یک جوان سلب می‌شود، اعتراض و اغتشاشات نامشروع به وجود می‌آید و بعد هم هیچکس نمی‌تواند آن را جمع کند. پایگاه‌هایی که این کارها را می‌کنند یا از عمد جریان را به این سمت هدایت می کنند و یا از روی ناآگاهیشان است.

درخواست ما این است که وحدت رویه‌ای در کشور ایجاد شود که ما در این حوزه آزادی‌های مشروع جوانانمان را به آنها بدهیم و آنها بتوانند از آنها بهره‌برداری کنند.

پس با حضور زنان در ورزشگاه موافق هستید؟

باید زیرساخت‌های حضور زنان در ورزشگاه به وجود بیاید. من با حضور آنها در ورزشگاه موافق هستم، چرا موافق نباشم؟ مگر حضور زنان در ورزشگاه چه مشکلی دارد؟ ولی زیرساخت‌های مناسبش باید به وجود بیاد. در حال حاضر بحث‌های زیاد فرهنگی در این حوزه داریم که نتوانستیم آنها را به طور مناسبی هدایت کنیم. به هر حال باید شانیت‌ها رعایت و حفظ شود. اگر حضور زنان با حفظ شانیت آنها باشد، با حضور آنها در ورزشگاه موافق هستم.

ـ درباره اوقات فراغت جوانان صحبت کردید، خودتان این زمان را چه طور می گذرانید؟

ندارم (با خنده)

ـ پاتوقتان کجاست؟

ورزش می کنم معمولا و اگر وقتی پیدا کنم استخر و ورزشگاه می روم.

ـ‌ نظرتان درباره قلیان چیست؟

دوره‌ای مصرف می‌کردم اما الان به هیچ وجه. الان دیگر متنفرم. چون همان موقع هم اذیتم می‌کرد. برای قلب و ریه‌ام خوب نبود. ولی خب می‌فهمم جوانی که هیچ پایگاهی نتوانسته‌ایم برایش ایجاد کنم و آزادی‌های مشروعش را از او گرفته‌ایم، جایی برای تفریح نخواهد داشت. باید این مسائل را جای دیگر حل کنیم. ورزش بهترین اتفاق سلامت و بهترین موضوع اوقات فراغت است ولی چه قدر توانستیم دسترسی به ورزش رایگان را ایجاد کنیم که الان انتظار داریم جوانان مصرف کننده این اقلام نباشند؟ مدارس خود ما که فرزند خود من در آن است در زمان زنگ ورزش در یک حیاط ۳۰۰ متری چه ورزشی می‌تواند انجام دهد؟ این مسائل در کشورهای دیگر حل شده است و آنها به ورزش و تفریحات سالم به راحتی دسترسی دارند. اگر کشور من هم اینطور بود به جوانان معترض می شدم که چرا از فضاهای سالم استفاده نمی‌کنید؛ اما وقتی زیرساخت ورزشی بعضی از استان‌های کشور نسبت به سرانه جمعیتش ۵ سانتی متر است نمی‌توانیم از جوانان انتظاری داشته باشیم. باید ورزش همگانی مانند کوهنوردی و … که نیاز هم به باشگاه ندارد را توسعه دهیم و ترویج کنیم به همین دلیل من هم نمی‌توانم به جوانان حکم کنم که حق ندارند قلیان مصرف کنند. الان اتفاقا در کشورهایی که اینجور موضوعات آزاد است آمار اعتیاد کمتر است. هلند یکی از کشورهایی است که در آن تقریبا استفاده از مواد مخدر سنتی آزاد است و تقریبا جزو کشورهایی است که معتاد ندارد.

جوانی که هیچ پایگاهی نتوانسته‌ایم برایش ایجاد کنیم و آزادی های مشروعش را از او گرفته‌ایم، جایی برای تفریح نخواهد داشت. وقتی زیرساخت ورزشی بعضی از استان‌های کشور نسبت به سرانه جمعیت ۵ سانتی متر است نمی‌توانیم از جوانانش انتظاری داشته باشیم. باید ورزش همگانی مانند کوهنوردی و … که نیاز هم به باشگاه ندارد را توسعه دهیم و ترویج کنیم به همین دلیل من هم نمی‌توانم به جوانان حکم کنم که حق ندارند «قلیان» مصرف کنند؛ الان اتفاقا در کشورهایی که اینجور موضوعات آزاد است آمار اعتیاد کمتر است.

در صحبت‌های خود پیش از این عنوان کرده بودید بین وزارت نفت و جوانان، این حوزه را انتخاب کردید، هدفتان از انتخاب این معاونت چه بود؟

حس کردم این حوزه خیلی به هم ریخته است و نیازمند تحول اساسی است که شاید هر کسی نتواند آن را انجام دهد. اینکه می‌گویم «هرکسی»، نه اینکه انسان فوق العاده‌ای باشم اما فکر کردم که شاید کمی “بِرند” من و روابطی که در کشور دارم بتواند به حوزه جوانان کمک کند. حس می‌کنم که این موضوع جزو دغدغه های بزرگ کشور است. مثلا کاری که من قرار است در نفت انجام دهم را شاید هزار نفر دیگر هم بتوانند انجام دهند، آن کار نیاز به روابط آنچنانی ندارد اما اینجا حوزه ای بین بخشی است و من باید با همه وزارتخانه‌ها و نهادها در تماس باشم. وقتی با وزارتخانه‌ای تماس می‌گیرم و می خواهم موضوعی از حوزه جوانان را پیگیری کنم همان برند خودم به من در این ارتباط خیلی کمک می‌کند. برای وقت گرفتن از یک وزیر یا معاون وزیر خیلی راحت‌تر در این حوزه فعالیت می‌کنم. واقعا دارم همه آن چیزهایی که استعدادهای خودم است را در این حوزه می‌گذارم که تغییری در آن صورت بگیرد.

چه قدر از این «برند» برای پیشبرد اهداف حوزه جوانان استفاده کردید؟

خیلی، واقعا همه‌اش همین است. یعنی همه تعاملات من با سایر نهادها و وزارت خانه‌ها استفاده از همین اتفاق است.

پارتی بازی می‌کنید؟

نه، این کار استفاده از یک برند شناخته شده برای جوانان ایران است. اگر اسمش می‌شود پارتی بازی، باز هم برای جوانان ایران است. چیزی برای من نمی‌ماند و اتفاقا آخرش ممکن است برای من بدنامی بماند؛ چون ممکن است کم کم به خاطر خیلی از قول‌هایی که به جوانان دادم با خیلی از نهادها در بخش عملیات و اجرا دچار مشکل شوم. جوانان هم من را به عنوان کسی که قول را داده است می شناسند. اتفاق شبیه یک تیغ دو لبه است؛ ممکن است همین برندی که تا امروز همینقدر خوب بوده و توانسته‌ایم از آن استفاده کنیم همین جا خراب شود و همه از دو سال دیگر بگویند «همان تندگویانی که جوانان بود؟ اون آدمی است که حرف مفت زیاد می‌زند و قابل اعتماد نیست.» من دارم ریسک می کنم.

شاید کمی “بِرند” من و روابطی که در کشور دارم بتواند به حوزه جوانان کمک کند. وقتی با وزارتخانه‌ای تماس می‌گیرم و می‌خواهم موضوعی از حوزه جوانان را پیگیری کنم همان برند خودم به من در این ارتباط خیلی کمک می‌کند. اگر اسمش می‌شود پارتی بازی، باز هم برای جوانان ایران است. چیزی برای من نمی‌ماند و اتفاقا آخرش ممکن است برای من بدنامی بماند.

ـ اگر در سطح وزارت آقای آذری جهرمی را مستثنی کنیم، شما جزو معدود مدیران جوان دولت هستید، با احتساب خودتان و چند مدیرجوان دیگران میانگین سن مدیران در بخش دولتی چه قدر است؟

آمار دقیقی درباره میانگین سنی مدیریتی کشور ندارم اما یقین دارم این عدد در سنین جوانی نیست. فکر می‌کنم میانگین سن مدیران کشور حداقل باید چیزی در حدود ۵۱ یا ۵۲ سال باشد، چراکه میانگین سنی کابینه هم تقریبا در همین حدود است و حتی شاید کمی هم بیشتر باشد.

این میانگین سنی در شرایطی بیان می شود که یکی از مباحثی که با آغاز دوران ریاست جمهوری دکتر روحانی مطرح شد بحث «مشاوران جوان» بود، موضوعی که به نظر می رسد جنبه تشریفاتی داشته؛ همزمان با طرح این بحث وزارت کشور هم در حوزه «مدیران زن» وارد شد و تا حدی هم موفق عمل کرد اما در حوزه جوانان آمارها آن‌طور که باید نیست و همیشه انتخاب جوانان با اما و اگرهایی همراه بوده است.

خودم با بحث مشاوران جوان کاملا مخالفم و فکر می‌کنم بحثی انحرافی و بی‌معنی است، چرا که معتقدم یک جوان اصلا نمی‌تواند مشاور باشد؛ جوان باید مدیر اجرایی باشد. مشاور یعنی کسی که سال‌ها در مدیریت اجرایی بوده و الان تجاربی را کسب کرده و می‌تواند به عنوان مشاور در سیستمی، کنار ما قرار گیرد و ما را در رابطه با عملیات اجرایی راهنمایی کند، بنابراین بحث مشاوران جوان بحث غلطی است. در شرایطی که می‌خواهیم در حوزه مدیریتی کشور تحولی ایجاد کنیم باید مدیران اجرایی جوان داشته باشیم و بدانیم تمام مدیران جوانی که الان مشغول به کار هستند در آینده تبدیل به مشاوران می‌شوند و باید در کنار همین جوان ها قرار بگیرند و در اجرا کمکشان کنند، تجاربشان را در اختیار جوانان قرار دهند و بعد هم شاهد موفقیت آنها باشند.

اینطور به نظر می رسد که اغلب انتصاب‌ها یا به بحث آقازادگی و ژن خوب ربط داده می‌شود یا با مقاومت روبه رو می‌شود، در برابر این مقاومت‌ها و رفع آنهاچه کارهایی انجام شده است؟

چنین بحث‌هایی چند بار مطرح شده و حرف من هم این است که مگر همین انقلاب را با جوانان شروع نکردیم؟ مگر روزی که انقلاب شد جوانان کابینه تشکیل ندادند و به دولت و مجلس نرفتند؟ فکر می‌کنم میانگین سن کابینه اول که کابیه شهید رجایی بود، کمتر از ۳۰ سال یا حداکثر روی ۴۰ سال بود. وزرایی که حداقل من می‌شناسم مثل خود شهید تندگویان که ۲۹ ساله بود یا شهید قندی، شهید عباسپور و … همه در رنج سنی ۳۰ تا ۳۴ سال بودند. آن موقع چه طور به جوانان اعتماد کردیم؟ آن هم جوانانی که دوره انقلاب را هم نچشیده بودند. آن زمان حتی اهداف انقلاب هم تبیین نشده بود. یعنی تازه در کشوری انقلاب اتفاق افتاده و از حکومت دیگری تحویل گرفته شده بود، کل کار را به جوانان واگذار کردیم. مگر در جبهه ها غیر از جوانان افرادی دیگری بود؟ نتیجه جنگ چه شد؟ نتیجه، پیروزی ما در جنگ بود، یعنی با وجود اینکه دنیا مقابل ما بود، بازهم در جبهه‌ها شکست نخوردیم و به پذیرش صلح و قطعنامه رسیدیم. از نظر من این مقاومت ها بی معنی است و جوانان کاملا قابل اعتماد و اتکاء هستند. اتفاقا الان تجاربشان نسبت به اوایل انقلاب چندین برابر شده است.

با بحث مشاوران جوان کاملا مخالفم و فکر می‌کنم بحثی انحرافی و بی‌معنی است، معتقدم یک جوان اصلا نمی‌تواند مشاور باشد؛ جوان باید مدیر اجرایی باشد. الان مدیریت ما در کشور دچار کهنسالی شده و تبعات آن خیلی از اتفاقاتی است که امروزه شاهدش هستیم. میانگین سنی دولت حدود ۵۸ سال است و به هرحال کشور الان نیاز به تحول ساختاری دارد تا بتواند جهش کند؛ در غیر این صورت دچار مشکل خواهیم شد. در انتصاباتمی‌بینید به هیچ وجه جوانان حضور ندارند و تبدیل به یک بدنه کارشناسی نادیده گرفته شده، شده‌اند؛ همان پیرمردها در جای خودشان باقی‌اند و جوانان هم در گوشه‌هایی که آنچنان تاثیری در روند اجرایی ندارد، مشغول‌اند.

جوانان امروز دسترسی اطلاعاتیشان چندین برابر مدیران دهه‌های گذشته است. چون دسترسی به اینترنت و اطلاعات شبکه ها دارند به روز ترند به همین دلیل قابل اعتمادتر هستند. اگر هم نسبت به نوع مدیریتشان دغدغه داریم با همان سبک مدیریتی که گفتم می توان از مدیرانی که سال‌ها در نظام، تجربه اندوزی کرده‌اند استفاده کرد. چرا که آنها دیگر از لحاظ اجرایی نمی‌توانند پاسخگوی عملیات باشند و باید تبدیل به مشاور شوند و در کنار جوانان قرار بگیرند. اگر هم جایی احساس کردند که ممکن است خطایی صورت بگیرد به جوانان کمک کنند. هرچند که مطمئنم خطای جوانان دوره فعلی نسبت به جوانان اوایل انقلاب به مراتب کمتر خواهد بود.

پس ریشه این مقاومت ها چیست؟

مقاومت‌ها از سمت مدیرانی است که سال‌ها در مجموعه‌ها مانده و رسوب کرده‌اند. آنها یا به دلیل بهره‌برداری از آن سمت و جایگاه، یا به دلیل امکانات آن، به راحتی اجازه نمی‌دهند جوانی جایگزین شود، ولی به نظر من این توضیحات که جوان کم تجربه است و … همه بی معنی است و اگر هم این اتفاق افتاده است، بازهم مقصر آن خود ماییم.

باید جوانان را طی این همه سال در پایگاه‌های مشخص کشور وارد می‌کردیم که امروز اگر می‌خواهیم از دل آنها یک وزیر، معاون یا مدیر دربیاوریم، به راحتی بتوانیم این کار را انجام دهیم. بنابراین باید این اتفاق در کشور بیافتد. الان مدیریت ما در کشور دچار کهنسالی شده است و تبعات آن خیلی از اتفاقاتی است که امروزه شاهدش هستیم. میانگین سنی دولت حدود ۵۸ سال است و به هرحال کشور الان نیاز به تحول ساختاری دارد تا بتواند جهش کند؛ در غیر این صورت دچار مشکل خواهیم شد. در حال حاضر ما در ایران بحران مدیریت داریم. چون به جوانانمان پایگاه اجرایی نداده‌ایم. امروز وقتی میخواهیم به عنوان مدیر، وزیر، معاون و … انتخابشان کنیم دچار تردید می‌شویم و این اتفاق باید جایی تمام شود.

ـ شما یا وزیر ورزش و جوانان رایزنی‌هایی در این زمینه داشته‌اید؟ طرح و لوایحی را آماده کرده‌اید؟

فکر می کنم خود رئیس جمهور، در سطح دستوری و ابلاغی، بیشتر از همه پیگیر است. هربار که این موضوع را با وزیر ورزش و جوانان مطرح می‌کنم، خود آقای سلطانی‌فر می‌گوید که آقای روحانی با صراحت در اکثر جلسات هیئت دولت تذکرات را به وزراء در این مورد که حداقل باید دو تن از معاونینشان در سنین جوانی یا از بانوان باشد را مطرح می‌کنند، ولی ما در سطح عملیاتی، در وزارت خانه ها بازتاب آنچنانی نمی‌بینیم؛ بعضی از وزارت خانه ها مثل وزارت نفت اینطور نیست. به نظر من آقای زنگنه در این حوزه عملکرد خوبی داشته است. الان هم مدیرعامل یکی از مهمترین شرکت‌های نفت که «شرکت ملی نفت» است، یک جوان انتخاب شده است. یا در بحث قرارداد توتال، جوانان را وارد کردند. جوانان مشاوره دادند و قرارداد بستند. جوانگرایی‌هایی هم در بخش های مختلف را انجام شده نشان می‌دهد، وزیر نفت این اعتقاد و باور را به جوانان پیدا کرده است. در وزارتخانه ما هم آقای سلطانی‌فر این کار را انجام داده است و از وقتی معاونت ما با تیم جدید وارد شده است، سن مدیریت با مدیر کل‌های جوانی که آوردیم نزدیک به ۱۵ سال کاهش یافته است، ولی همه وزراء این مساله را رعایت نمی‌کنند. خود آقای آذری جهرمی این دیدگاه را دارد و در حال انجام است؛ ولی من از بقیه دولت در موضوع انتصاب جوانان آن چنان بازخورد خوبی ندیده‌ام.

در مجموع سازمان استخدامی کشور اعلام می‌کند که در بحث اشتغال، سهم حضور جوانان، افزایش یافته است. ما مشکلی در این بخش نداریم بلکه موضوع ما انتصابات است. یعنی ممکن است در به کار گیری نیروی جوان در دولت این رویکرد شکل گرفته باشد و برای استخدام‌های جدید همه جوان باشند، اما در انتصابات می‌بینید که به هیچ وجه جوانان حضور ندارند و تبدیل به یک بدنه کارشناسی نادیده گرفته شده، شده‌اند؛ همان پیرمردها در جای خودشان باقی‌اند و جوانان هم در گوشه‌هایی که آنچنان تاثیری در روند اجرایی ندارد، مشغول‌اند.

ـ پس به بیانی دیگر معتقدید به کار گیری جوانان، در حد تشریفات باقی مانده‌ایم؟

بله؛ انتصابات دولت در حوزه جوانان باید تغییر کند.

ـ از کمبود منابع و هم از خلاءهای قانونی صحبت کردید؛ در جایگاه معاون وزیر در دل یک وزارتخانه چه رایزنی‌هایی برای رفع موانع داشته‌اید؟

تنها راه حل این موضوع تفیک سازمان جوانان از وزارت ورزش است. لایحه آن هم در مجلس است و باید ببینیم سرانجام آن چه می‌شود. به هرحال باید این تفکیک اتفاق بیفتد تا شأن این جایگاه در کابینه مشخص شود. در آن جایگاه می‌توانیم از وزارتخانه ها درباره عملکردشان بازخواست کنیم، در بودجه و اعتباراتشان دخالت کنیم، در تقسیم و شرح وظایفشان نظارت کنیم و … ولی تا وقتی که در این جایگاه هستیم اوضاع همین است و قانون هیچ راه حلی برای آن مشخص نکرده است. من فقط می توانم ساماندهی را منظم‌تر و پیگیرتر انجام دهم.

در بخش ازدواج هم می‌توانیم دفاتر مشاوره‌ای خودمان را فعال‌تر کنیم و پایش بیشتری انجام دهیم. اما در آنجا هم باز تا سقف خودمان می‌توانیم کاری کنیم. در این بخش نیز ما با بهزیستی درگیری‌های خودمان را داریم. بهزیستی مدعی است که ما نباید دفاتر مشاوره و ازدواج را اداره کنیم و باید همه را به بهزیستی بدهیم. ما با این موضوع موافق نیستیم. حضور دفاتر ما به جوانان خیلی کمک کرده است و اگر آنها احساس کنند آن دفتر تحت پوشش سازمان بهزیستی است دیگر به آن مراجعه نمی‌کنند؛ چراکه برداشت مردم از بهزیستی، آنقدر برداشت خوب و شفافی نیست اما از دفاتر مشاوره ما برداشت خوبی دارند؛ با همه اینها تا به امروز عملکرد دفاتر مشاوره ما خوب بوده است. آمارها نشان می‌دهد بعد از ایجاد این دفاتر و مراجعه جوانان، آمار طلاق در حوزه جوانان حدود ۱۰ درصد کاهش داشته است، البته این کاهش فقط در همین رنج سنی است و ممکن است با خروج از این محدوده سنی آمار کل طلاق کشور این نباشد.

بهزیستی مدعی است که ما نباید دفاتر مشاوره و ازدواج را اداره کنیم و باید همه را به بهزیستی بدهیم. با این موضوع موافق نیستیم. جوانان اگر احساس کنند دفتر ما تحت پوشش سازمان بهزیستی است دیگر به آن مراجعه نمی‌کنند؛ چراکه برداشت مردم از بهزیستی، آنقدر برداشت خوب و شفافی نیست؛ تا به امروز عملکرد دفاتر مشاوره ما خوب بوده است. آمارها نشان می‌دهد بعد از ایجاد این دفاتر و مراجعه جوانان، آمار طلاق در حوزه جوانان حدود ۱۰ درصد کاهش داشته است، البته این کاهش فقط در همین رنج سنی است و ممکن است با خروج از این محدوده سنی آمار کل طلاق کشور این نباشد.

ـ با توجه به مصاحبه‌هایی که در حوزه شهری انجام می‌دهید چنین به نظر می‌رسد که همچنان به آن حوزه تعلق خاطر خاصی دارید.

من حوزه شهری را دوست داشتم و هنوز هم دوست دارم. به هر حال تخصص من است و سال‌ها در آن کار کرده‌ام. پیش از این در شورای شهر تهران حضور داشتم و این حوزه‌ای است که مردم هم نسبت به آن دیدگاه‌هایی دارند و از افرادی مثل من انتظار دارند که هنوز صحبت کنم، نظر و ایده بدهم. جامعه خبرنگاری هم ول کن این موضوعات نیستند. در هفته شاید به همین میزان که در حوزه جوانان خبرنگار دارم به همین میزان هم در حوزه شهری دارم و به خیلی ها هم جواب نمی‌دهم. این نشان می دهد که این پایگاه دو طرفه است و اگر خودم علاقه دارم جامعه هم نسبت به شنیدن مطالب این حوزه علاقه دارد. ایرادی در این موضوع نمی بینم و به هر حال تخصصم این است و سال‌ها در این حوزه کار کرده‌ام و در آن صاحب نظر هستم. آقای کرباسچی زمانی شهردار بوده ولی هنوز هم که هنوز است در تمام موضوعات شهری با ایشان مصاحبه می‌شود درحالی که ممکن است شغل فعلی ایشان به این حوزه هیچ ربطی نداشته باشد.

ـ سرانجام تبدیل خانه پدری شما به موزه به کجا رسیده؟

خانه پدری ما از سوی خودمان اهداء شده است. این اقدام سال‌ها پیش در دوره قبلی فعالیت آقای زنگنه اتفاق افتاد و ما خانه را به وزارت نفت اهداء کردیم تا به موزه تبدیل شود. در واقع زمانی که پدر بزرگ و مادربزرگ من در قید حیات بودند این خانه را اهداء کردند اما متاسفانه آقای زنگنه پنج یا شش ماه بیشتر بر سر کار نبودند و بعد هم دولت عوض شد و توجهی به این خانه نکردند به طوریکه تبدیل به مخروبه و پاتوق معتادان شد.

این اتفاق مربوط به چه سالی است؟ و سرانجام روند کار چه شد؟

این اتفاق در دوره هشت ساله ریاست جمهوری آقای احمدی‌نژاد رخ داد. تقریبا اهداء در سال ۸۴ انجام شد. در دولت آقای احمدی‌نژاد با وجود مکاتبات و درخواست‌هایی که کردیم هیچ اتفاقی رخ نداد. اتفاقات بدتری هم در دوره آقای احمدی نژاد افتاد. برای مثال زندگی‌نامه شهید تندگویان از کتاب درسی دوم راهنمایی، حذف شد که ما اعتراض کردیم. در دوره آقای روحانی دوباره زندگینامه ایشان به کتب درسی برگشت.

موضوع خانه را هم وقتی وارد شورا شدم، پیگیری کردم. کارگروهی بین وزارت نفت و شورای شهر شکل گرفت که در آن وزارت نفت اعلام کرد تخصصش احیای اماکن اینچنینی نیست و اگر می شود شهرداری این بخش را انجام دهد. تفاهمی بین شهرداری و وزارت نفت شکل گرفت که خانه تحویل شهرداری شد و نه اینکه به شهرداری اهداء شود. شهرداری منطقه ۱۲ هم وارد و پیمانکاری هم انتخاب شد. چون خانه تقریبا به طور کامل تخریب شده بود، بازسازی کامل انجام شد و کارهایش تمام شد. در این دوره که من از شورا بیرون آمدم مکاتباتی را با آقای حق شناس که در کمیسیون فرهنگی شورای شهر هستند انجام دادم که اگر می شود این بحث به سرانجام برسد. در حال حاضر نیز باید کارگروه مشترکی بین شهرداری و وزارت نفت در مورد نحوه نگهداری و احیای این محل ایجاد شود. قصد داریم خود خانه را به همان شکل حفظ کنیم و آن را تبدیل به موزه شهید تندگویان کنیم و از اقلامی که مربوط به خود شهید است در کنار زندگینامه او در خانه قرار دهیم. محلی هم در کنار خانه وجود داشت که شهرداری کمک کرد آن را خریداری کردیم و پیشنهاد ما این است که تبدیل به درمانگاه خیریه شود و نفعش به مردم منطقه برسد، چرا که این منطقه جزو مناطق محروم شهر است. وزارت نفت هم در این مورد اعلام همکاری کرده و گفته که امکاناتی را برای این موضوع اختصاص می دهد. با وزارت بهداشت هم که در این مورد صحبت کردیم همه از این طرح استقبال کرده‌اند و امکان اینکه کنار خانه- موزه شهید تندگویان درمانگاه خیریه‌ای شکل بگیرد وجود دارد. انتظارم از شورای شهر فعلی و به ویژه آقای حق شناس این است که زودتر این اتفاق بیفتد.

ـ آخرین وضعیت لایحه تفکیک معاونت جوانان از وزارت ورزش در مجلس را توضیح دهید.

این لایحه در حال حاضر در مجلس است؛ یک کمیسیون مشترک تغییر ساختار دولت، با دستور آقای لاریجانی تشکیل شده و انتخابات داخلی کمیسیون آن برگزار و الیاس حضرتی به عنوان رئیس آن کمیسیون انتخاب شده است. این کمیسیون باید لایحه کلی را بررسی کند و به صحن مجلس بفرستد. ما هر نوع اطلاعات و کمکی که بخواهند در اختیارشان قرار می‌دهیم تا این اتفاق بیفتد. اگر کلیات لایحه برگشت نخورد، موضوع ما هم در صحن مجلس مطرح می‌شود و نمایندگان به آن رای می‌دهند تا این معاونت تبدیل به یکی از معاونت‌های ریاست جمهوری شود. اینکه حالا آقای رئیس جمهور، من یا کسی دیگری را به عنوان رئیس این معاونت انتخاب کند در حوزه اختیارات رئیس جمهور است.

ـ از برنامه‌ریزی معاونت به مناسبت آغاز هفته جوان و مهمترین اقداماتی که پس از آن صورت می‌گیرد بگویید.

هشتم اردیبهشت ماه مصادف با آغاز هفته جوان است و برنامه‌ریزی آن با توجه به اینکه من تنها حدود ۸ ماه در این سمت قرار دارم خیلی سریع انجام شد. خیلی مشکلات از سال‌های قبل وجود داشت که باید در این مدت ساماندهی می‌کردم که زمان زیادی از ما گرفت. باقی مانده اعتبارات سال قبل هم، مقدار کمی بود. با توجه به اینکه این روز مصادف با اردیبهشت ماه شده و اعتبارات سال جدید هنوز تخصیص نیافته است بخشی از فعالیت‌های ما از اعتبارات سال گذشته تامین و به استان‌ها ابلاغ شده است. یکی از قول‌هایی که به تشکل ها داده بودیم ایجاد شبکه تخصصی تشکل‌ها بود که در هفته جوان به ثمره خوبی خواهد رسید. در هفته جوان تقریبا هر روز یک همایش در کشور داریم. دو همایش که یکی در حوزه گردشگری تشکل‌هاست در تبریز برگزار می‌شود، شبکه تخصصی تشکل‌های ما به وجود می‌آید و سامانه آن ایجاد می‌شود.

ـ قرار است تشکل‌ها در حوزه گردشگری چه فعالیتی داشته باشند؟

در حال حاضر نزدیک به ۲۰۰۰ تشکل جوانان در کشور وجود دارد و قرار است در این عرصه شبکه‌سازی تخصصی ایجاد شود. یعنی مشخص شود که چند تشکل در حوزه گردشگری، هنری یا کارآفرینی داریم و بعد از آن شبکه‌ای را ایجاد کنیم، به طوری که آنها بتوانند در کل کشور کارهایشان را همپوشانی کنند و در عملکردشان هم‌افزایی اتفاق بیفتند. این اتفاق در هفته جوان کلید خورد.

همایش تشکل‌های کار آفرین نیز در گیلان برگزار می‌شود. بعد از این همایش‌ها در کشور با یک شبکه گردشگری جوان طرف هستید. وقتی تشکل‌های ما وارد این حوزه شوند و بوم‌گردی‌ها و سایر برنامه‌هایشان را به شکل شبکه‌ای آغاز کنند، میراث فرهنگی یا هر نهاد دیگری می‌تواند از این شبکه در حوزه گردشگری استفاده کند. حتی اگر توریستی وارد کشور شود که بخواهد تعدادی از استان‌های کشور را ببیند شبکه ما در استان‌های مختلف در اختیار آنهاست. شبکه این تشکل‌ها را هم‌افزا می‌کند.

در حوزه کارآفرینی هم با وزارت کار صحبت کردم و چون آنها اعتبارات خوبی دراین حوزه دارند قرار شد تا در همایش ما حضور یافته و برای جوانان توضیح دهند که آنها چه طور می‌توانند از این اعتبارات استفاده کنند، یعنی چه نوع کارهایی و با چه سبکی می‌توانند احداث کنند. با صندوق کارآفرینی امید نیز قراردادی امضاء شده و از اردیبهشت ماه اعتبارت وامی پرداخت میشود.

همچنین جلسه‌ای را با فروشگاه رفاه داشتیم که تنها در بخشی از این تفاهم نامه در حوزه اشتغال‌زایی و توسعه شبکه تنظیم بازار به جمع بندی‌های خوبی با این فروشگاه رسیدیم. در این فروشگاه جوان‌گرایی چه در سطح مدیر عامل و چه در سطح مدیران مناطق شکل گرفته است و از ۵۰۰۰ هزار کارمند این فروشگاه، نیمی از آن شبکه جوانان هستند و مدیرانشان را از جوانان انتخاب کردند. به عنوان یک الگوی مناسب کارآمد با آنها وارد مذاکره شدیم و قرار است تا به شبکه کارآفرینی ما لینک شوند و اقدامات مشترکی با تشکلهای ما انجام دهند.

به نظر می رسد اقتصاد کشور و دولت نمی‌تواند پاسخگوی اشتغال جوانان باشد و راه حل ما ایجاد تشکل‌هاست تا با استفاده از امکانات مردمی توانمند شوند و ما هم با تفاهم نامه‌های مختلف به آنها کمک کنیم. اصرار ما این است که به سمت تشکل‌گرایی بروند و این تسهیلات به اعضای سمن‌ها داده می‌شود.

0
نظرات
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد نظرات حاوی الفاظ و ادبیات نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد

دیدگاهتان را بنویسید