عباس عبدی: چگونه امید را زنده کنیم؟

  • سیاسی
  • دوشنبه ۷ اسفند ۱۳۹۶ ۱۱:۵۱
    کد خبر :232264

متوليان ساختار رسمي و همچنين اصلاح‌طلبان بايد توجه كنند كه جز از طريق ارايه يك ايده معطوف به تحول اجتماعي، نمي‌توانند اميد را در ميان طرفداران خود زنده كنند. با سخنراني و اينكه اميد خوب است و نااميدي بد، نمي‌توان اميد اجتماعي را ايجاد كرد. يك اقدام عملي بيش از صدها ساعت سخنراني و مقاله در ايجاد اميد اجتماعي موثر است. اقدام عملي نيز بايد معطوف به شكل دادن انسجام اجتماعي از طريق بازسازي برخي نهادهاي مهم جامعه باشد.

عباس عبدی در روزنامه اعتماد نوشت: واقعيت اين است كه فضاي مجازي در ايران به گونه‌اي شده است كه تقاضا را براي هرچه سياه‌تر و نااميدانه‌تر نوشتن بيشتر كرده است. فضاي مجازي مثل بازار شده است. قيمت هر كالا را تعداد كليك و لايك و بازديدكنندگان تعيين مي‌كنند و طبيعي است كه بسياري از نويسندگان و بازنشركنندگان نيز مطابق ميل مخاطب كار مي‌كنند.

بدتر از آن اين است كه حتي مطالب افراد كه اميدبخش نيز باشد، به صورت ديگري خوانده مي‌شود و در برخي موارد مسوولان كشور نيز اين خوانش سياه را در پيش مي‌گيرند. خب، هنگامي كه مسوولان كشور نيز براي مورد توجه قرار گرفتن سخنان‌شان ناخواسته چنين خوانشي از متن دارند، ديگر چه انتظاري از جوان تلگرامي مي‌توان داشت؟ چرا اميد مهم است؟ چرا سياستمداران مي‌كوشند كه مردم را اميدوار كنند؟ چرا برخي از آنان در تحقق اين هدف شكست مي‌خورند؟ اميد شرط لازم براي كنشگري است.

بدون اميد، انسان نه تنها به لحاظ روحي و رواني دچار مشكل و شكست، بلكه به لحاظ جسمي نيز با بحران مواجه مي‌شود. تجربه برخي بيماران صعب‌العلاج نشان مي‌دهد كه در مواردي، برخلاف تصورات و تشخيص‌هاي پزشكان، آنان توانسته‌اند با تكيه بر نيروي رواني و روحي خود بر بيماري غلبه كنند. اين اميد، فردي است و شناخت و تقويت آن در حوزه دانش روان‌شناسي است …

در حالي كه موضوع موردنظر اين يادداشت، اميد اجتماعي است. اينكه جامعه ما اميدوار باشد و نسبت به آينده جامعه خود اميد داشته باشيم. اميد اجتماعي متفاوت از اميد فردي است، هرچند آثار و عوارض به نسبت مشابهي دارند. اميد اجتماعي محصول اميد تك‌تك افراد نيست، بلكه محصول اميد افراد به مثابه يك جامعه هم‌بسته و منسجم است. اگر تك‌تك افراد يك مجموعه زنداني، اميد به آزادي و رهايي شخصي داشته باشند، اين امر به معناي شكل‌گيري اميد ميان مجموعه آنان نيست، چه بسا آزادي هركدام نافي آزادي ديگري باشد. هر يك از هزاران نفري كه بليت بخت‌آزمايي مي‌خرند، اميد دارند كه برنده شوند ولي شانس موفقيت هركدام نافي شانس ديگران است و اگرچه يك يا چند نفر برنده مي‌شوند، ولي در نهايت مجموعه آنان بازنده هستند. ولي اميد اعضاي يك تيم به برنده شدن، از نوع اميدِ جمعي و اجتماعي است.

افزايش شانس هركدام لازمه افزايش شانس ديگري است؛ و در پايان، تيم است كه برنده مي‌شود و اعضاي تيم در پرتو آن برنده مي‌شوند. اينجا اميد اجتماعي متاثر از همبستگي و انسجام اجتماعي ميان اعضاي يك تيم است. بنابراين براي تقويت اميد در جامعه بيش از هر چيز بايد بر اين انسجام و تقويت آن تاكيد كرد، والا جامعه‌اي كه فاقد انسجام باشد، اميدواري تك تك اعضاي آن جز خشونت و جلو زدن از يكديگر و سقوط بنيان‌هاي اخلاقي نتيجه ديگري ندارد. اميد اجتماعي بيش از آنكه محصول گفت‌وگو و نصيحت يا توليد و تزريق مفاهيم مبتني بر اميد باشد، ناشي از كنش‌هاي جمعي و حركت‌هاي اجتماعي است. فرق است ميان نااميدي و اميدي متفاوت از اميدهاي ما. انسان و جامعه نااميد، منفعل و شايد بالقوه نابود شده محسوب مي‌شوند.

به همين علت افراد اندكي مي‌كوشند كه انسان‌ها و جوامع را نااميد كنند، بلكه بسياري از افراد مي‌كوشند كه چشم‌انداز خود را به عنوان آينده مطلوب و ممكن معرفي و ديگران را نسبت به آن مجاب كنند. اين حق همه است كه باغ‌هاي سرسبز آرزوها و اميدهاي خود را به ديگران نشان دهند و نظر ديگران را به آن جلب و اميدوار كنند، ولي نااميد كردن از آنچه دارند و به جايش، چيزي را جانشين نكردن، خيانت به جامعه است.

مهم‌ترين نكته سياست اميد، ايجاد تعادل و توازن ميان قطعيت و احتمال است. در سطح رفتار فردي ما حق و اختيار داريم كه به كمترين احتمالات نيز اميد ببنديم. خريد يك بليت بخت‌آزمايي، شانس برنده شدن يك در ميليون براي خريدار دارد ولي او مي‌تواند و حق دارد كه چنين شانس اندكي را آزمايش كند و هزينه‌اش را بپردازد. ولي آيا در سطح اجتماعي نيز مي‌توانيم به چنين احتمالاتي دلخوش باشيم؟ چرا بايد مردم را به وضعيتي تا اين حد كم‌شانس و كم‌احتمال اميدوار كرد؟ در بخت‌آزمايي هزينه‌اي كه مي‌دهيم اندك است. اگر ١٠ سال هم آن را تكرار كنيم و برنده نشويم، كل سرمايه‌اي كه از دست مي‌دهيم چندان نيست. بعد هم از جيب خودمان مي‌دهيم. ولي در كنش جمعي بايد مسووليت‌پذيري داشت و نمي‌توان به اميد يك دريا دوغ، يك تغار ماست را حرام كرد. ولي عكس آن نيز صحيح نيست كه اميد مردم را نااميد كرد. اميد يعني حق انتخاب داشتن. اين امر در زمينه‌اي معنادار است كه حداقلي از شواهد عليه آن هدفِ مطلوب باشد. اگر جاده‌اي را مي‌رويم كه پايان و مقصد آن ديده مي‌شود، اميد داشتن به رسيدن به پايان بي‌معناست، زيرا اين امر واضحي است. مگر آنكه اتفاق خارق‌العاده‌اي رخ دهد.

اميد بايد در حركتي معنا شود كه تا حدي واجد مستنداتي عليه شواهد اميدبخش است. امكان غلبه بر اين شواهد است كه مبناي اميد قرار مي‌گيرد. سياست اميد بايد اين شواهد را به روشني شرح دهد و نشان دهد كه چگونه مي‌توان بر آنها غلبه كرد. ما محكوم به اميد هستيم. چرا كه مي‌خواهيم خودمان و جامعه ما زنده بمانيم. ولي توازن برقرار كردن ميان واقعيات و شواهدي كه عليه اين اميد ما است با توان ما و جوانه‌هايي كه در جامعه خود مي‌بينيم، ركن اساسي اميدبخشي است. اميد به معناي گارانتي كردن كنش سياسي و اجتماعي نيست. قرار نيست كه همواره و به صورت قطعي چشم‌اندازهاي ما محقق شود. ولي هميشه اين خطر وجود دارد كه در آخرين لحظات رسيدن به يك هدف، نااميد شويم. متاسفانه ما در جامعه‌اي زندگي مي‌كنيم كه همواره ظرفيت آن را داريم كه در سياست همچون سيزيف عمل كنيم كه با زحمت فراوان سنگي را به نزديكي‌هاي قله مي‌رساند ولي از آنجا دوباره سنگ را رها مي‌كرد و به دامنه كوه و سپس دشت مي‌آمد و اين كار را دوباره از نو آغاز مي‌كرد. آيا اين‌بار سنگ را به قله خواهيم رساند؟ تاريخ در اين زمينه درباره ما قضاوت خواهد كرد.

پرسشي كه در اين ميان ممكن است پيش آيد اين است كه سياست اميد و ايجاد آن چگونه است؟ به ظاهر هم طرفداران و موافقان ساختار موجود نگران زايل شدن اميد مردم و طرفداران‌شان هستند و هم اصلاح‌طلبان چنين مشكلي دارند كه طرفداران‌شان از اصلاحات نااميد شوند.

برگزاري سمينار و طرح و بررسي موضوع اميد نيز خوب است، ولي فراموش نكنيم كه اميد يك امر ذهني است و اصلاح آن در سطح اجتماعي بدون شكل دادن به يك واقعيت اجتماعي ممكن نيست. چرا مردم در انتخابات اميدوار مي‌شوند؟ اين طور نيست كه مردم اميد دارند پس در انتخابات شركت مي‌كنند، بلكه چون انتخابات وجود دارد، اميدوار مي‌شوند. ذهنيت افراد را به صفت فردي مي‌توان از طريق روان‌شناسي، مثبت‌انديش و اميدوار كرد، ولي اين امر در سطح اجتماعي جز از طريق يك كنش عمومي و ملموس و اميدبخش رخ نمي‌دهد.

بنابراين متوليان ساختار رسمي و همچنين اصلاح‌طلبان بايد توجه كنند كه جز از طريق ارايه يك ايده معطوف به تحول اجتماعي، نمي‌توانند اميد را در ميان طرفداران خود زنده كنند. با سخنراني و اينكه اميد خوب است و نااميدي بد، نمي‌توان اميد اجتماعي را ايجاد كرد. يك اقدام عملي بيش از صدها ساعت سخنراني و مقاله در ايجاد اميد اجتماعي موثر است. اقدام عملي نيز بايد معطوف به شكل دادن انسجام اجتماعي از طريق بازسازي برخي نهادهاي مهم جامعه باشد. چندان نگران دميدن مخالفان در كوره نااميدي نباشيد. به جاي رصد فعاليت‌ها و گفتارهاي آنان، طرحي را بايد درانداخت كه اميد را در داخل زنده كند. اين هدف نيز فقط از يك كنش اجتماعي فراگير و انسجام‌بخش محقق مي‌شود.

0
نظرات
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد نظرات حاوی الفاظ و ادبیات نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد

دیدگاهتان را بنویسید