چرا جشنواره ما به گرد‌ پای جشنواره آنها نمی‌رسد؟

    کد خبر :229072

شصت و هشتمین دوره جشنواره فیلم برلین در شرایطی برگزار می‌شود که رسانه‌های جهان بر این جشنواره سینمایی متمرکز شده‌اند و تازه‌ترین دستاورد‌های سینمای جهان را در این رویداد می‌یابند؛ رویدادی که هر ساله به فاصله اندک از جشنواره فیلم فجر برگزار می‌شود، ولی به لحظات اثرگذاری و جلب توجه جهانی جشنواره فجر به گردپای این رویداد نیز نمی‌رسد؛ اما چرا چنین تفاوت آشکاری وجود دارد؟

تابناک:ریشه جشنواره فیلم فجر به جشنواره فیلم تهران بازمی‌گردد که در سال ۱۳۵۱ تا ۱۳۵۶ برای شش دوره برگزار شد و پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران برای چندین سال تعطیل و این بار تحت عنوان جشنواره فیلم فجر برپا شد و از سال ۱۳۶۱ تاکنون پابرجاست. فرح پهلوی به دنبال راه اندازی جشنواره‌ای هم‌وزن جشنواره فیلم کن بود و چنین شایع شد که در آن دوران بودجه جشنواره فیلم تهران بیش از جشنواره کن بوده‌ است. این جشنواره می‌توانست در این چهل سال به رویدادی معتبر – دست کم هم وزن جشنواره برلین – تبدیل شود؛ اما چرا چنین نشد؟

شاید مداخله سیاست در جشنواره فیلم فجر به عنوان عامل اصلی در شکست جشنواره مورد توجه قرار گیرد؛ اما واقعیت آن است، جشنواره برلین یکی از سیاسی‌ترین جشنواره فیلم کنونی محسوب می‌شود و رفتارهای سیاسی که در دوره‌های مختلف این رویداد شاهد هستیم، گاهی اصل این رویداد را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد؛ بنابراین، تصور اینکه جشنواره فیلم فجر صرفاً از ناحیه سیاسی کاری آسیب جدی دیده، چندان با واقعیت تطبیق ندارد اما بدون تردید از این ناحیه آسیب‌هایی به جشنواره وارد شده است.

با این حال، آنچه باعث شد جشنواره تاکنون نتواند سرپا بایستد، خشت‌های کجی بود که در ابتدا توسط امثال سیدمحمد بهشتی برای جشنواره فیلم فجر گذاشته شد و بهشتی در مقام مدیر بنیاد سینمایی فارابی و دبیر جشنواره برای ادوار پیاپی، مسیری را در پیش گرفت که تاکنون نیز استمرار دارد. جشنواره فیلم فجر در دوره‌های نخست یک آزمایشگاه برای مدیران تازه‌کار سینما بود که هر فرمولی به ذهن‌شان می‌رسید در سینمای ایران اجرا می‌کردند و بخشی از این فرمول‌‎ها نیز به جشنواره فیلم فجر می‌رسید.چرا جشنواره فیلم فجر به گرد پای جشنواره فیلم برلین نمی‌رسد؟

بدین ترتیب، هیچ دوره‌ای از جشنواره فیلم فجر با مدیریت بهشتی را نمی‌توان یافت که در آن دقیقاً یک تعداد بخش ثابت با یک تعداد فیلم ثابت نسبت به دوره پیشین به نمایش درآمده باشد. در ادامه سنت غلط بهشتی، هر مدیر سینمایی و دبیر جشنواره فجر، تغییراتی در این رویداد داد و تا به امروز با ۳۶ جشنواره فیلم فجر متفاوت به لحاظ فرم و محتوا مواجه بوده‌ایم که در نوع خود، اتفاق عجیب و منحصر به فردی است. طبیعتاً رویدادی که تکلیفش با خودش مشخص نباشد و ساختارش هر روز تغییر کند، رویدادی قابل توجه برای ناظران خارجی نیست.
این تغییرات صرفاً در ابعاد و ساختار جشنواره نیست، بلکه به سیاست گذاری جشنواره نیز بازمی‌گردد. در هر دوره یک رویکرد متفاوت در پیش گرفته شده و متناسب با این رویکرد، شماری از فیلم‌های ایرانی راه داده شده و شماری دیگری بیرون گذاشته شده است؛ برای نمونه در این دوره مجدداً شعارهای دهه شصتی سینمای ایران توسط مدیر دهه شصتی سینما در حال احیاست و حیدریان در این زمینه گفت: «در برنامه جامع، سینما را یک‌ بار دیگر تعریف کردیم و در فرم‌هایی که برای داوران تعریف شده بود، سه شاخصه داشتیم. نگاه ما به سینما این است که فیلم‌های سینمایی مأموریت اصلی‌شان سرگرم‌کنندگی نیست. دسته اول محتواست و دسته دوم موارد فنی و هنری و دسته سوم جذابیت است. این‌ها پارامترهایی است که یک فیلم خوب می‌تواند داشته باشد.»

بعید به نظر می‌رسد، مدیران حوزه سینمای ایتالیا، فرانسه و آلمان و یا مدیران جشنواره‌های ونیز، کن و برلین ادعا کرده باشند که در برنامه‌هایشان یک بار دیگر سینما را تعریف کرده‌اند و بر اساس آن داوری جشنواره‌هایشان انجام می‌شود! مگر می‌شود از سینما که ساختار و کارکردی مشخص در این دوران داشته، تعریف تازه‌ای کرد؟! آیا حتی آلفرد هیچکاک یا ارسون ولز نیز چنین ادعاهای بزرگی کرده‌اند که امروز مدیران سینمای ایران می‌کنند؟

مگر غیر از این است که سینما در درجه اول باید سرگرم کننده باشد و در لوای سرگرمی حاوی پیام‌هایی باشد و مگر سینمای فاقد ویژگی سرگرمی سهم جدی در سینمای دنیا دارد؟ آیا این سیاست‌های خطرناک، همان رویه‌ای نیست که در دهه شصت در پیش گرفته شده بود؟

رویکرد دیگر که به جشنواره فیلم فجر از همان ابتدا آسیب زد، تفکیک بخش ملی از بین الملل بود. مدیران وقت سینمای ایران احتمالاً به دلیل آنکه تصور می‌کردند فیلمسازان بی‌تجربه‌ای که با پول فارابی در حال کسب تجربه بودند، توان رقابت با فیلمسازان حرفه‌ای جهان را دارند، بخش بین الملل را جدا از بخش ملی برگزار کردند و بخش بین الملل به حاشیه جشنواره تبدیل شد. این در حالی است که در جشنواره‌های کن، برلین و ونیز، مسابقه اصلی با حضور فیلم‌های همه کشورها برگزار می‌شود و از قضا سهم میزبان در این جشنواره گاهی هیچ فیلمی نیست و صرفاً شاهد رقابت فیلم‌های دیگر کشورها هستیم.

طبیعتاً این چیزی نبود که مدیران سینمایی می‌خواستند و می‌خواهند، چرا که با توجه به فضای ایران به شدت زیر سؤال می‌رفتند؛ بنابراین، جشنواره فجر را تا آنجا که امکان داشت، در حاشیه جشنواره اصلی برگزار کردند و در برخی دوره‌ها دسترسی رسانه‌های داخلی به بخش بین المللی نیز با محدودیت‌هایی مواجه بود! با برگزاری بخش بین الملل جشنواره به عنوان یک بخش حاشیه‌ای جشنواره فیلم فجر، اعتبار این رویداد به همین میزان کاهش یافت و جوایز این بخش حتی برای سینماگران ایرانی نیز ارزش چندانی نداشت.

رویه خطای دیگر، انتخاب یک هیأت انتخاب توسط دبیر جشنواره فیلم فجر است. این رویکرد ظاهراً متمدنانه و رجوع به متخصصین برای انتخاب فیلم‌های سینمایی برای جشنواره فجر است اما در واقع تعیین یک ضربه گیر برای مدیران سینمایی است تا بدین ترتیب هزینه انتخاب و عدم انتخاب فیلم‌ها صرفاً متوجه مدیران سینما و مدیران جشنواره فجر نشود و آن را به عنوان نظر کارشناسان سینمایی جا بزنند. در اغلب جشنواره‌های معتبر سینمایی چیزی تحت عنوان هیأت انتخاب وجود ندارد و دبیر با استفاده از مشاوران فیلم‌ها را راساً انتخاب می‌کند؛ رویکردی که به تازگی توسط رضا میرکریمی در جشنواره بین المللی فجر عملیاتی شده است.

از همه این تصمیمات بدتر، خرید رایت فیلم برای نمایش در جشنواره فیلم فجر است. هیچ جشنواره معتبری حاضر به خرید رایت فیلم برای نمایش فیلم‌ها نمی‌شود و اغلب جشنواره‌های معتبر حتی پذیرش یک فیلم را منوط به عدم نمایش در دیگر جشنواره‌ها می‌کنند. اگر عوامل برگزاری جشنواره فجر از همان ابتدا زیر بار این خفت نمی‌رفتند که رایت فیلم‌های خارجی را برای نمایش بخرند و جشنواره را ولو کوچک با اصرار بر این قاعده برگزار می‌کردند، شاید امروز وضع جشنواره فجر بهتر از این بود و اگر به جشنواره برلین نرسیده بودیم، جشنواره فجر دست کم در حد جشنواره‌هایی چون ونکور اعتبار داشت.

0
نظرات
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد نظرات حاوی الفاظ و ادبیات نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد

دیدگاهتان را بنویسید