درسی که از مشاجره کریمی-فردوسی پور باید بگیریم

  • ورزشی
  • چهارشنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۶ ۱۲:۲۳
    کد خبر :219217

نوشتن در مورد مشاجره علی کریمی و عادل فردوسی پور به خودزنی شباهت دارد. مثل همیشه فضای دو قطبی دیو و دلبر شکل گرفته. شما یا از علی کریمی حمایت می کنید یا طرفدار عادل فردوسی پور هستید! یا عاشقی هستید که دستانت بوی عطر و گل می دهد یا یک سطل اسید دست ات گرفته اید و …. تا این اندازه دور از هم! یا با من یا بر من… خسته نمی شویم از این بت پرستی مدرن؟

قابل پیش بینی است که این داستان مثل هزاران داستان مشابه با وساطتت و پادرمیانی اطرافیان ختم به خیر می شود. با گل و بوسه و لبخند. به همین خاطر پیشنهاد می کنم که در حمایت از هیچکدام به صورت همدیگر چنگ نزنیم. اما در این مناقشه درس هایی هست که معمولاً یاد نمی گیریم. برای همین هر بار تکرار و تکرار و تکرار می شود.درسی که از مشاجره کریمی-فردوسی پور باید بگیریم

زلاتان ابراهیموویچ وقتی در یوونتوس شاگرد فابیو کاپلو بود می گفت:« دُن فابیو هر وقت سر تمرین یوونتوس صدایت می کرد، ترس برت می داشت که این دفعه چه گندی زده ای؟! کاپلو می توانست هر کسی را استرس زده کند. وین رونی یک بار حرف جالبی درباره اش زده بود: «وقتی کاپلو از کنارت رد می شود، حس می کنی مُرده ای.» واقعا همین طور بود. حتی ستاره های یاغی ایتالیا هم رو به روی او شانسی ندارند. یک بار در پاسخ روزنامه نگاری که از او پرسیده بود چطور چنین احترامی به شما می گذارند؟ جواب داده بود: «احترام گذاشتنی نیست، گرفتنی است…».

احترام گذاشتنی نیست، گرفتنی است. چیزی در مایه « ای بی خبر از سوخته و سوختنی/ عشق آمدنی بود نه آموختنی». شاید اگر همین نکته کوچک را یاد بگیریم نیازی نباشد خیلی اوقات فریاد بزنیم یا از دیگران بخواهیم به ما احترام بگذارند.

وقتی علی کریمی از فوتبال خداحافظی کرد در یادداشتی با عنوان «خداحافظ پسر، جنگجوی بی سپر!» از افسوس هایی نوشتم که همراه با یاد او می آید. از تصویرهایی که از او در ذهن داریم. دوست داشتنی، سرکش، مغرور و خاموش. اما مثل یک آتشفشان که اگر گُر بگیرد خاموش کردنش کار هر کسی نیست.

همیشه باور دارم که هیچ آزمونی برای شناخت مردان ایرانی بهتر از «فوتبال بازی کردن با آنها» یا «نشستن کنارشان هنگام رانندگی کردن شان» وجود ندارد. در این دو وضعیت آدم ها معمولاً خشم و گذشت و ادبیات گفتاری و نزاکت اجتماعی شان را به خوبی نشان می دهند. حالا به این دو، می شود «مربیگری» را هم اضافه کرد. صندلی داغی که حتی مردان آرام را هم به نقطه جوش می رساند.

علی دایی وقتی روی نیمکت می نشیند به یک انسان دیگر تبدیل می شود. صدایش را بالا می برد، پرخاش می کند؛ گاهی غیرمنطقی حرف می زند، حرف کسی را نمی پذیرد و به درجه ای از عصبانیت نزدیک می شود که گمان می کنی هر آن ممکن است با داور گلاویز شود. بی شباهت به مردی که برای کمک به زلزله زدگان و نیازمندان آستین بالا می زند و همه می دانند چه قلب بزرگی دارد.

این صندلی پر وسوسه و پر از خار و خسک، با خودش حجم زیادی از توقعات و فشارها را می آورد که هر کسی تاب آن را ندارد. همه که زین الدین زیدان نیستند که انگار کنار نیمکت تیم در دوران بازنشستگی دارد قدم می زند و نوه هایش داخل زمین تاب و سرسره بازی می کنند. بزرگترین مربیان دنیا هم آنجا تا مرز سکته پیش رفته اند.

ستاره های ورزش و رسانه و ادبیات و سیاست اگر از نامهربانی ها و برخوردهای اطرافیان به خشم می آیند خوب است این جمله فابیو کاپلو را با خودشان مدام مرور کنند: «احترام گذاشتنی نیست، گرفتنی است…».

0
نظرات
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد نظرات حاوی الفاظ و ادبیات نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد

دیدگاهتان را بنویسید