رابطه بین کارکردن و عزت نفس

کار کردن با قاشق، به جای بیل و کلنگ!

    کد خبر :205420

سیاست گذاران و اقتصاددانان به منظور ارتقای بازده بازار، تلاش در ایجاد مشاغلی دارند که به صاحبان آنها احساس عزت نفس منتقل کند. آنها برای توضیح این نظریه همواره داستانی مشکوک به واقعیت درباره میلتون فریدمن، نابغه بازار آزاد را تعریف می کنند. وی در دهه 1960 در آسیا شاهد یک پروژه عمومی بود که مردم با بیل و کلنگ مشغول ساخت جاده بودند. هنگامی که پرسید چرا افراد از ماشین آلات خاکبرداری به جای بیل و کلنگ استفاده نمی کنند، یک مقام محلی پاسخ داد که هدف از این کار اشتغال زایی است و میلتون فریدمن پرسید: چرا دولت برای کارگران به جای بیل و کلنگ قاشق در نظر نگرفته است؟

این یک حکایت طنزآلود برای اقتصاددانان محسوب می شود که از آن برای نشان دادن تفکرات منظم، سخت گیرانه و کارآمد خود در برابر تفکرات افراطی بوروکرات ها استفاده می کنند. اما بسیاری از افراد جامعه که نگاه تخصصی ندارند این داستان را نماد جهل و خودخواهی در برابر کار و اهمیت آن می دانند؛ در صورتی که دولت باید معنای حقیقی «اشتغال زایی» را تعبیر کند، نه تنها بهانه ای را برای پرداخت پول به افراد. یکی از ایده هایی که از طرف دولت می تواند مشوق شرکت های بزرگی باشد که تعداد بیشتری کارگر استخدام می کنند این است که مالیات کمتری از آنها دریافت کند.

البته همواره افرادی هستند که به داستان «قاشق» برچسب اشتغال زایی می زنند؛ اما باید همواره دانست اگر بازار مایل به پذیرش کارگر نیست درواقع آن کار ارزش و اهمیت واقعی کار را ندارد. از این متن تا به این جا می توان چند مورد را دریافت کرد. درست است که بعضی افراد تنها برای دریافت پول کار می کنند اما کار تحت این شرایط معنای حقیقی کار و عزت نفس، و باارزش بودن ناشی از آن را ندارد و تنها عایدی آن همان دستمزد است و این کار و طرز تفکر از نظر من اشتباه است. قطعا اگر شما به افراد برای راه سازی قاشق بدهید آنها متوجه خواهندشد این کار احمقانه است و البته هر پرداخت برای این کارها که فاقد ارزش حقیقی کار و نیاز بازار هستند، رفاه اجتماعی را به صورت کاذب افزایش می دهد.

مورد بعدی این که مردم متوجه هستند که در بازار آزاد نرخ حقوق افراد با معیارهایی تعیین می شود که خارج از کنترل آنهاست. یک سرایدار در فیلیپین همان کاری را انجام می دهد که سرایداری در تگزاس انجام می دهد اما دریافتی سرایداری که در تگزاس است به مراتب از سرایدار فیلیپینی بیشتر است. رکورد اقتصادی، شرایط اقتصاد محلی، سیاست های در حال توسعه، تجارت جهانی و میلیون ها عوامل دیگر، همه و همه بخشی از معیارهای تعیین کننده و حتی غیرمنصفانه دستمزدهای متفاوت در بازارهای آزاد هستند. اکثر ما تنها پولی که از سیستم به عنوان دستمزد خارج می کنیم را بررسی نمی کنیم بلکه تلاش و اثرگذاری خود را نیز قضاوت می کنیم.

اقتصاددان بزرگ، برد دلانگ می گوید: ما نه دوست داریم در یک چرخه متعهد با رفتاری متقابل قرار بگیریم که در آن نه تقلبی هست و نه انفعالی. اگر ما مشغول به کاری باشیم که از آن حس عزت نفس بگیریم و در قبال تلاشی که می کنیم، جامعه زندگی در طبقه متوسط را برای ما مقدور سازد به همان جوهره معامله فرانکلین روزولت می رسیم: اگر کار کنید، می خورید.

مجله مروارید – نوآ اسمیت، ترجمه آیدا احمدی شرف: قدرت همیشگی این نظریه پابرجاست. به افراد بی خانمان در نیومکزیکو شغلی اختصاص می دادند تا آنها دوباره احساس «انسان بودن» داشته باشند و در اردوگاه های کار افرادی که شغل به دست می آوردند، احتمال ازدواج بالاتری داشتند. اگر بتوانیم کاری به افراد بدهیم که در آن احساس باارزش بودن قابل ملاحظه ای داشته باشند درواقع به آنها اهمیت و عزت نفس انسانی داده ایم و در کشوری مانند آمریکا می توان، نداشتن حس باارزش بودن را از مهم ترین عوامل خارج شدن از چرخه کار و پایین آمدن نرخ مشارکت افراد در جامعه دانست.

0
نظرات
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد نظرات حاوی الفاظ و ادبیات نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد

دیدگاهتان را بنویسید