سه‌گانه بیکاری: سهم من، ما و دولت در کاهش اشتغال

    کد خبر :204148

بیکاری یک فرد محصول عملکرد خود او، دولت و جامعه است. رفع این بحران نیازمند تغییر رویکرد در رفتار هر سه بازیگر دخیل در نمایش تلخ معضل بیکاری است.

میلاد مرادی: اگرچه مردم ایران در اکثر اوقات در دهه‌های گذشته با بیکاری خو گرفته‌اند. اما اکنون این معضل اجتماعی- اقتصادی آنچنان ریشه دوانده، که دیگر قبح آن در جامعه ریخته است.

به گزارش بازتاب، در حال حاضر بیکاری به یکی از بزرگترین بحران‌های کشور تبدیل شده است. عمق این بحران را می‌توان در صحبت سخنگوی دولت، مبنی بر وجود سه نفر بیکار -به طور متوسط- در هر خانواده ایرانی درک کرد.

آماری که پاییز امسال در مورد میزان بیکاری در کشور منتشر شد، به نوعی به صدا درآمدن آژیر خطر برای بازار کار ایران محسوب می‌شد. در گزارش مرکز آمار ایران آمده است که در سال ۱۳۹۵، جمعیتی حدود ۳۹ میلیون و ۵۹۳ هزار و ۶۲۲ نفر در ایران غیرفعال بوده‌اند. از طرفی جمعیت شاغل چیزی در حدود ۲۲ تا ۲۴ میلیون نفر برآورد می‌شود.

این آمار نشان ‌می‌دهد که سهم حدود چهل میلیون نفر از جمعیت کشور، در تولید ناخالص داخلی «تقریبا هیچ» است. در واقع این حجم از جمعیت کشور جهت امرار‌معاش، چشمانشان به جیب آن ۲۴ میلیون نفر دیگر است. البته در مورد عوامل شکل‌گیری بحران بیکاری صحبت‌های فراوانی می‌شود.

بزرگترها معمولا جوانان را متهم به تنبلی در پیدا کردن شغل می‌کنند. در عوض، جوانان هم بیشتر دولت‌ها را مقصر اصلی معضل بیکاری می‌دانند.

کارشناسان اما اندکی ریشه‌ای‌تر تحلیل کرده و معمولا عوامل اقتصادی مانند رکود را ریشه بیکاری می‌دانند. آسیبی که در زمینه تحلیل بحران بیکاری وجود دارد، این است که غالبا هر فرد و گروهی تنها از یک بعد به آن نگاه می‌کنند.
لزوم نگاه کل‌نگر به بحران بیکاری

باید گفت در واکاوی اسباب‌و‎‌علل بحران بیکاری، به جای نگاه جزءنگر و محدود، باید تمام عوامل را در نظر گرفت. یعنی نمی‌توان گفت بیکاری تنها محصول تنبلی افراد است. یا آنکه سیاست‌های غلط دولت به تنهایی باعث شیوع بیکاری شده است.

بیکاری بحرانی است که همه در ایجاد آن دخیل بوده‌اند.

متغیرهایی از جنس اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و… در بیکاری نقش داشته‌اند. همچنین از یک جنبه دیگر نیز می‌توان نقش فرد، جامعه و دولت را در بروز بیکاری دخیل دانست.

بنابراین، نه می‌توان یک عامل را مقصر دانست و نه می‌توان تنها از یک جنبه تحلیل کرد. دولت به عنوان یکی از بازیگران اصلی در زمینه ایجاد اشتغال، وظایفی بر عهده دارد.

اصل ۲۸ قانون اساسی بیان می‌کند: «هرکس حق دارد شغلی را که بدان مایل است و مخالف اسلام و مصالح عمومی و حقوق دیگران نیست برگزیند. دولت موظف است با رعایت نیاز جامعه به مشاغل گوناگون، برای همه افراد امکان اشتغال به کار و شرایط مساوی را برای احراز مشاغل ایجاد نماید.»

این اصل از قانون اساسی مهم‌ترین سند قانونی برای الزام دولت به فراهم کردن امکان اشتغال برای آحاد مختلف جامعه است. اما آیا دولت موظف است برای تک‌تک افراد جامعه شغل پیدا کند؟

در اینکه دولت‌ها در زمینه ایجاد اشتغال وظیفه‌ای اساسی بر عهده دارند، شکی وجود ندارد. اما مسئله بر سر نوع انجام وظیفه است. بسیاری از افراد، وظیفه دولت در این زمینه را به صورت تصدی‌گری دولت در نظر می‌گیرند. یعنی دولت باید آستین‌ها را بالا زده و به طور مستقیم شغل ایجاد کند. اما آیا واقعا وظیفه دولت اینگونه است؟

دولت‌ها عموما در قالب چند وظیفه تصدی‌گری، تنظیم‌گری، سیاست‌گذاری و تسهیل‌گری کشورها را اداره می‌کنند.

در کشوری مانند ایران معمولا حجم وظایف تصدی‌گرایانه دولت بسیار زیاد است. این در حالی است که دولت‌های نوین به جای تصدی‌گری، عموما به سمت تنظیم‌گری و سیاست‎گذاری پیش رفته‌اند.

به هر حال، مداخله بیش از اندازه دولت در اقتصاد ایران همواره باعث شده تا بسیاری، دولت را قیم خود بدانند و انتظار هر چیزی، از جمله ایجاد شغل را تنها از دولت داشته باشند.

این به این معنا نیست که دولت پیرامون وظیفه خود در زمینه اشتغال، کوتاهی نکرده است. بلکه صحبت بر سر این است که دولت باید به عنوان تنظیم‌گر و سیاست‌گذار در زمینه ایجاد شغل نقش‌آفرینی کند.

دولت در زمینه ایجاد شغل باید تنظیم‌گری کند نه تصدی‌گری.

در واقع انتظار از دولت جهت فراهم کردن امکان اشتغال، انتظار کاملا درست و به جایی است. اما مساله بر سر نوع اجرای این وظیفه است. که بسیاری وظیفه دولت را در این زمینه در قالب تصدی‌گری دولت تعریف می‌کنند. درحالی‌که، دولت در این زمینه باید با استفاده از ابزارها و قانون‌گذاری‌های درست، نقش خود را ایفا کند.

با این اوصاف، دولت‌ها در ایران بیشتر به فکر ایجاد شغل از طریق استخدام دولتی بوده‌اند. حتی در بسیاری از مواقع با برخی سیاست‌گذاری‌‌های غلط، باعث از بین رفتن شغل در بخش خصوصی شده‌اند.
تغییر در رویکرد دولت، فرد و جامعه

باید بدنه دولت و حاکمیت در کشور به این اجماع برسند که برای ایجاد شغل لازم است که تصدی‌گری را رها کرده و در عوض با سیاست‌گذاری درست و تنظیم‌گری، به خلق شغل توسط بخش خصوصی کمک کنند.

اما بازیگر دیگر نمایش ایجاد شغل، مردم و تک‌تک آحاد جامعه هستند. اشاره شد که، بزرگ بودن اندازه دولت در ایران و استخدام‌های فراوان دولت باعث شده تا مردم برای پیدا کردن شغل همواره نگاهشان به سمت دولت باشد.

ساختار اقتصاد کشور انجام فعالیت‌های اشتغال‌زا را تشویق نمی‌کند.

علاوه بر این موضوع، بحث تنبلی اجتماعی و دور شدن مردم از فرهنگ کار و تلاش، یکی دیگر از عوامل دخیل در شکل‌گیری بیکاری است. تقریبا حتی بیکاران هم پذیرفته‌اند که رخوت و سستی در بین بسیاری از جوانان ریشه دوانده است.

یکی از ریشه‌های سستی و رخوت را باید در ساختار نامناسب اقتصاد کشور یافت. ساختاری که در بخش‌های مختلف، بیشتر آلوده به رانت و کسب پول از طریق فعالیت‌های نامولد است. حسین راغفر از جمله کارشناسانی است که اعتقاد دارد ساختار اقتصاد ایران توانایی خلق شغل را ندارد.

وی در این مورد می‌‌گوید: «اقتصاد ایران تحت سلطه سرمایه‌های تجاری و مالی است. این سرمایه‌ها، شغل مولد و به میزان کافی برای جامعه تولید نمی‌کنند. این سرمایه‌ها، بیش تر به جنبه‌های واسطه‌گری و دلالی و تجارت و فعالیت‌های نامولد مثل خرید‌و‌فروش زمین و ساختمان، اقدام می‌کنند. اینها شغل‌های پایدار و دائمی نیست.»

بنابراین، مردم یا عموما سرمایه چندانی برای خلق شغل ندارند، یا سرمایه‌های خود را به جای اینکه به بخش تولید اختصاص دهند، آن را صرف فعالیت‌هایی می‌کنند که منجر به ایجاد شغل نمی‌شود.

وجود چنین ساختاری در اقتصاد باعث شده تا روحیه تخصص‌گرایی و داشتن مهارت برای کسب شغل از بین برود. امروزه، بسیاری از فارغ‌التحصیلان دانشگاهی حتی از مهارت‌های عمومی نیز برای به دست آوردن شغل برخوردار نیستند. از طرفی، از جانب دولت‌ها نیز هیچ‌گاه برنامه‌ای منسجم برای ایجاد اشتغال وجود نداشته است.

متاسفانه در طول سالیان مختلف نگاه تخصصی و کارشناسانه نسبت به ایجاد شغل در کشور وجود نداشته است. دولت‌ها در حالی شعار ایجاد یک میلیون‌ شغل را در رقابت‌های انتخاباتی سر می‎‌دهند، که مشکل بیکاری روز‌به‌روز بحرانی‌تر از گذشته می‌شود.

حل بحران بیکاری امری پیچیده است و تنها یک عامل دخیل نیست.

در نهایت، باید گفت ایجاد شغل موضوع کاملا پیچیده و سختی است. امری که نه با اختصاص پول ممکن است نه به وسیله استخدام‌های بی‌مورد. در ایجاد شغل متغیرهای بسیاری دخیل هستند: مردم، فرد و دولت.

باید فضایی ایجاد شود تا هر کدام از این بازیگران نقش خود را به درستی ایفا کنند. مادامی که یکی از این سه بازیگر نتواند وظیفه خود را به درستی انجام دهد، حکایت بیکاری همچنان باقیست.

دولت با کاهش تصدی‌گری و تنظیم‌گری مناسب، افراد با ارتقا مهارت‌های خود و جامعه نیز با اهمیت بیش از پیش به فرهنگ کار و تلاش، می‌توانند ایجاد شغل را آسان کنند.

0
نظرات
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد نظرات حاوی الفاظ و ادبیات نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد

دیدگاهتان را بنویسید