انتقام چه چیزی را از پروفسور سمیعی می گیرید؟!

    کد خبر :198237

گمان اشتباه جامعه ایرانی درباره درمان آیت الله هاشمی شاهرودی توسط پروفسورسمیعی، باعث موضع گیری هایی علیه پروفسور شد.

سه نکته درباره این ماجرا؛

یکم (حراج یک نخبه)؛ اسم و چهره پروفسور سمیعی در ذهن جامعه ما خیلی قدمت ندارد. او چند سالی است که نامی شده و به افراط در تلویزیون، استادیوم، فلان نشست عمومی و… حضور پیدا کرده. حضور پروفسور سمیعی و حجم صحبت ها و ستایش ها از او در رسانه های رسمی یک ذهنیت و پیش زمینه منفی برای افکار عمومی ساخته است.

به هر حال مطابق آن چه که عرف است چهره‌های علمی طراز اول خیلی رسانه ای نمی شوند، اما پروفسور سمیعی گاها در حد یک سلبریتی ورزشی و هنری خودش را رسانه‌ای کرده. وقتی او اندازه‌ی رسانه ای شدن را رعایت نمی کند، دادگاه افکار عمومی هم او را در حد و اندازه یک سلبریتی مورد داوری قرار می دهد. آن کثرت حضور بی مورد و این همه ستایش های با مناسبت و بی مناسبت نوعی دافعه ایجاد می کند که جامعه از یک چهره‌ی علمی نمی پذیرد. ما احتمالا علم را کمی فروتن مآبانه تر و در پستو تر می پسندیم. سمیعی و رسانه های رسمی از سال ها پیش خودشان به فروپاشی این تصویر دامن زدند.

دوم (سیاست زدگی کینه توزانه)؛ این که پروفسور سمیعی برای شایعه درمان فلان مقام و مسئول دچار دردسر می شود و کار به اطلاعیه می کشد، نشان از این دارد که جامعه دردهای عمیقی دارد. دردهایی که به اعتراضات خیابانی بی ربط نیست. شاید اعتراضات خیابانی دیگر نمودی نداشته باشد، اما این دلیلی بر محو شدن آن در ذهنیت جامعه نیست. به زبان ساده جامعه پس از هر دوره اعتراض و بازیابی آرامش ظاهری، آن چه که نیاز دارد و به آن نرسیده است را درونی می کند، که بعدها به شکل عقده های سرکوب شده، سر باز خواهد زد.

نیازها وقتی پاسخ داده نشوند، بعضا به اشتباه می افتند و با هر پاسخ دروغینی در پی ارضا شدن هستند. پس جامعه ای که بهنگام و به اندازه پاسخ مثبتی برای رفع نیازهایش نگیرد، آمادگی افتادن به هر نوع کنش کینه توزانه را دارد. آن عقده ها این گونه از یک پروفسور انتقام می گیرد.

سوم (آبروی پزشکی)؛ روزگاری که شاید هم خیلی دور نیست پزشکی و طبابت آبرویی داشت. خیلی ها آرزو داشتند فرزندانشان را پزشک ببینند. کسی اگر در فامیل و بستگان خانم و آقای دکتری در چنته داشت، به هر بهانه ای افه اش را می آمد. قبل از غلبه مصرف و ایستا شدن شکل زندگی، دنیای پزشکی جور دیگری بود. رفته رفته با گسترش شهر نشینی و سکون انسان شهری نیاز به پزشکی فقط یک امر نجات بخش قلمداد نمی شد.

پزشکی در چرخه و روند سرمایه داری قرار گرفت هر روز بیشتر شبیه کاسبی شد. در این وضعیت در جوامع بیشتر توسعه یافته ابزارهای نظارت قوی تر، احتمال خطا را کاهش داد و در جوامعی با ساختارهای ضعیف نظیر ایران، اشتباهات بیشتر شد. حالا همان ها که پُز فامیل دکترشان را می دادند، هر کدام خاطره ای تلخ از اشتباهات پزشکی دارند.

اینجا که پروفسور دچار اشتباهی نشده و اصولا او در خارج از ایران طبابت می کند، اما با همه‌ی این اوصاف او در نهایت در قالب یک پزشک سنجیده می شود، پیشه ای که قداست گذشته را ندارد و ظن معامله گری در مورد آن می رود.

0
نظرات
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد نظرات حاوی الفاظ و ادبیات نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد

دیدگاهتان را بنویسید