اثری از احمد نجفی، “مسیر ایران بر فراز برودپیک” و “پدرکشتگی”

    کد خبر :18659

در هفته‌ای که گذشت اثری از احمد نجفی با عنوان “مرد از دست رفته” منتشر شد. این کتاب در ۱۸۰ صفحه با شمارگان ۱۱۰۰ نسخه و قیمت ۱۲هزار تومان از سوی نشر ری‌را راهی بازار شده است.

ناشر این کتاب نوشته است: احمد نجفی در مجموعه داستان “مرد از دست‌رفته” با رویکردی نوستالوژیک، دریغ‌پنداشت و روان‌شناختی، ادراکی حسی را در خواننده متولد می‌کند و او را با خود به مرز داستان و زندگی می‌برد. رعایت اصول داستانی در قالبی ساختارمند و قوت پروراندن بن‌مایه قصه در مجالی کوتاه، حکایت از جایگاه شایسته این نویسنده جوان، در ادبیات داستانی دارد. وی در ۱۵ داستان کوتاه، با درون‌مایه اجتماعی، میان ادبیات داستانی و جامعه‌شناسی نوین پلی زیبا بنا نهاده است.

داستان‌های کوتاه این کتاب، بر اساس شخصیت‌پردازی منطبق با الگوهای واقعی و پرداختن به برشی معین از زمان اتفاق داستانی هریک از قصه‌ها، ارائه شده است. کتاب با برخورداری از ساختار روایی ویژه و به فراخور هر داستان، بین رخداد بیرونی و درونی ارتباطی عاطفی – عقلانی برقرار می‌کند و خواننده را در طول مسیر، به دنیای درون خویش سوق می‌دهد.

کتاب “مسیر ایران بر فراز برودپیک” با گردآوری مجید بزرگی و آزاد بهادری به تازگی توسط نشر چشمه منتشر و راهی بازار نشر شده است. این کتاب اولین عنوان از مجموعه “ناداستان” است که توسط این ناشر چاپ می شود و پیش از برپایی نمایشگاه کتاب تهران رونمایی شد.

در قسمتی از این کتاب می خوانیم:

آن شب علی که فردی بسیار احساسی بود، از دوری خانواده اش گریه کرده بود. رضا یعقوبی هم نامردی نکرده بود و از آن جایی که اهل آواز است برایش یک ترانه سوزناک خوانده بود. علی هم در حق مجیب که کمک آشپز تیم بود نامردی نکرد و اشک او را در آورد. مجیب هم عاشق دختری از اهالی هونزا بود که خودش هم به آن جا تعلق داشت. معنای اسم آن دختر غنچه بود. مجیب هم دلتنگ غنچه بود و با علی یک دل سیر گریه کرد. ولی برایم جالب بود که علی دقیقا نمونه بارز یک مرد سنتی ایرانی است. برایش سخت بود که اعتراف کند برای همسرش گریه می کند. به هر حال صحنه جالبی بود که البته من دیدنش را از دست دادم ولی تعریفش را شنیدم.

روزهای بی کاری در چادرگاه اصلی روزهای بسیار جالبی است. می توانی کلی سوژه از دیگران برای خندیدن پیدا کنی. مثلا اگر بخواهم برای تان بگویم؛ افشین اصلا غذا نمی خورَد و از صبح تا شب مانند موش فقط در حال جویدن تنقلات است…

این کتاب با ۳۱۳ صفحه مصور، و قیمت ۲۴ هزار تومان منتشر شده است.

و در آخر رمان “پدرکشتگی” نوشته سلمان امین توسط نشر ققنوس منتشر و راهی بازار نشر شد.

این کتاب پس از “قلعه مرغی؛ روزگار هرمی” دومین کتابی است که ققنوس از امین چاپ می کند. هر دو رمان مورد اشاره، اجتماعی بوده و بستر مکانی شان شهر تهران است.

بخشی از این رمان:

انگار که زیر آب داد زده باشم، صدای خودم را نمی شنیدم، اما می توانم قسم بخورم که صدای مهیبی از خودم تولید کرده بودم. چون حتی گربه های خیابان هم به طرفم برگشتند. نه صدایی توی گوشم بود نه تصاویر را به وضوح می دیدم. همه چیز مثل تصاویر آهسته فیلم ها از جلوِ چشمم رد می شد، کشدار و کند. با عجله به سمت ماشین می دویدم بدون این که بدانم وقتی به مقصد رسیدم، چه غلطی می خواهم بکنم. حس می کردم حتی برای فجیع ترین جنابت ها به اندازه کافی آماده ام. حالی داشتم که حتی اگر دستم را قطع می کردی، متوجه نمی شدم.

لاله زود به خودش مسلط شد. آرام را بغل زد و از در عقب چپید توی ماشین. داد زد:

“سوار شو، سوار شو، جلال، سوار شو! این داره می آد، سوار شو!”

منظورش از “این” من بودم و مقصودش از “جلال” پرهیزکاری!

این کتاب با ۲۳۱ صفحه و با قیمت ۱۴ هزار  تومان منتشر شده است.

0
نظرات
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد نظرات حاوی الفاظ و ادبیات نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد

دیدگاهتان را بنویسید