ماجرای ژست میهن‌پرستانه شاه پهلوی/ چرا رضاخان «دارسی» را لغو کرد؟

    کد خبر :158494

آذر ماه 1311 شمسی تازه شروع شده‌بود که خبر عجیبی میان مردم دست به دست شد. رضاشاه که خود را پدر ملت ایران و عَلَم‌دار توسعه کشور می‌خواند، در جلسه هیئت دولت قرارداد نفتی دارسی را پاره کرده‌ و در بخاری انداخته بود. به این مناسبت دولت کارناوال‌ بزرگی در تهران به راه‌ انداخت و مردم، شاد از لغو قرارداد استعماری بیرون ریختند. اما در پشت پرده وقایع دیگری در جریان بود…

قرارداد دارسی

سال 1901 بود که «ويليام ناكس دارسي رانيته»، طی قراردادی با مظفرالدین شاه قاجار، حق امتیاز بزرگی را به دست آورد. حق اکتشاف، استخراج، بهره‌برداری، ماده تولیدی،‌ مالکیت مخزن، تاسیسات و بازاریابی «نفت» در همه ولایات کشور بجز آذربایجان، مازندران،‌ استرآباد و خراسان که لابد آن‌ هم سهم روس‌ها بوده، به مدت 60 سال به دارسی سپرده شد. مطابق بندهای مفصل قرارداد هم طرف انگلیسی از پرداخت مالیات در بسیاری از موارد معاف شد.

دولت ایران اما در مقابل چیز زیادی از طرف انگلیسی نمی‌گرفت. 16 درصد از سود خالص شرکت به صورت سالانه و 20 هزار لیره نقدی و 20 هزار لیره به صورت سهام پس از گذشت یک‌ ماه از تاسیس شرکت، باید به دولت ایران داده می‌شد. کارگران غیر متخصص هم قرار بود همگی از رعایای شاه ایران باشند و پس از اتمام مهلت 60 ساله قرارداد، ابزار آلاتی که توسط شرکت برای عملیات نفتی‌اش استفاده می‌شده به ایران داده شود.یعنی عملا 84 درصد سود حاصل از فروش نفتی که در سرزمین ایران بوده به خودش نمی‌رسیده.

مدتی بعد به خاطر ناتوانی دارسی در استخراج نفت، دولت انگلستان 51 درصد سهام شرکت او را خرید ( و البته مدتی بعد به طور کامل مالکیت شرکت را بدست آورد.) تا در سال‌های جنگ جهانی اول که نیاز فراوانی به نفت برای سوخت ناوگان جنگی‌اش داشت، 75 درصد سوختش را از نفت ایران تامین کند. در همین روزها بود که به خاطر فعالیت جاسوسان آلمانی و تحریک مردم محلی علیه انگلستان، به تاسیسات نفتی شرکت خسارات نه چندان سنگینی وارد شد. کل خسارت 20 هزار لیره محاسبه شده بود ولی دولت انگلستان به بهانه آن تا سال‌ها سهم 16 درصدی ایران را قطع کرد!

رضا خان وارد می‌شود…

سال 1304 بود که رضاخان قزاق بر تخت نشست و از آن پس دیگر شد رضا شاه! رضا خان اوایل از خود چهره‌ای محبوب ساخت؛ در عزاداری‌ها شرکت می‌کرد، شورش‌ها را از بین می‌برد، ادعای مانع نفوذ بیگانه بودن داشت و … ولی چند سالی که گذشت با اقدامات خشن و زورگویانه خود (مثل اجبار لباس متحد الشکل یا ممنوعیت روضه و بعدا کشف حجاب) چندان اثری از مجبوبیت قبلی برایش نمانده بود.

ششم آذر ماه سال 1311 ناگهان خبری پخش می‌شود که محبوبیتی آنی برای او دست و پا می‌کند. همه روزنامه‌ها و جراید خبر می‌دهند که شاهنشاه رضا پهلوی با عصبانیت و خشم فراوان قرارداد استعماری دارسی را پاره کرده و در آتش بخاری انداخته است! مدتی بعد دولت به مناسبت لغو دارسی کارناوال شادی بزرگی در تهران به راه می‌اندازد. اما در دربار اوضاع چیز دیگری است…

ماجرا از تابستان همان سال شروع شده بود، که ناگهان از مجلس و دولت رضاشاهی با هم شروع به انتقاد از قرارداد دارسی کردند تا فضای ذهنی جامعه را برای آن‌چه قراربود پیش بیاید آماده کنند.

آن روز سرد پاییزی را مهدی قلی‌هدایت، (مخبرالسلطنه) که در آن زمان نخست‌وزیر بود، در کتاب «خاطرات و خطرات» این‌گونه نقل می‌کند: «شب ششم آذر (1311) تیمور تاش دوسیه (نفت) را به هیات (وزیران) آورد. شاه تشریف آوردند و متغیرانه فرمودند: دوسیه (پرونده قرارداد) نفت چه شد؟ گفته شد حاضر است. زمستان است. بخاری می‌سوزد. دوسیه را برداشتند انداختند توی بخاری و فرمودند: نمی‌روید تا امتیاز را لغو کنید. تشریف بردند. نشستیم و امتیاز را لغو کردیم»

شرکت نفت ایران و بریتانیا، از دولت ایران به جامعه ملل(سازمان ملل بعدی) شکایت برد و آن‌ها هم کار را به مذاکره بین دولت ایران و انگلستان محول کردند. نمایندگان ایران وقتی می‌خواستند مدارک خود را برای به جامعه ملل ارائه بدهند متوجه شدند که بخش بزرگی از مدارک را در اتش بخاری کاخ شاه از دست داده‌اند!

مذاکرات بین نمایندگان ایران و شرکت نفتی به سرانجام نمی‌رسید و شرکت نفتی حاضر به پذیرش خواسته‌های طرف ایرانی نمی‌شد تا این‌که باز هم شاه وارد شد. «لرد کدمن»، رئیس هیات‌مدیره شرکت نفت در شرح خاطرات خود می‌گوید: «شاه با نهایت مهربانی ما را پذیرفت و مثل اینکه هیچ اطلاعی از جریان مذاکرات ندارد، درباره پیشرفت مذاکرات استفسار کرد. من به او گفتم که پیشنهادهای نمایندگان دولت به اندازه‌ای سنگین است که شرکت نمی‌تواند آنها را بپذیرد. شاه بی‌نهایت اظهار تعجب کرد و … دستور داد که عصر همان روز جلسه‌ای با حضور او تشکیل شود تا کار فیصله یابد.»

در مجلس عصر آن روز قراردادی به دستور شاه توسط نمایندگان دولت ایران یعنی محمدعلی فروغی (وزیر خارجه)، علی‌اکبر داور (وزیر عدلیه)، حسن تقی‌زاده (وزیر دارایی) و حسین علاء (رئیس بانک ملی)، امضا شد که به مراتب از اصل قرارداد دارسی غیر قابل تحمل‌تر بود! مطابق قرارداد جدید شرکت متعهد به اختصاص مبلغی جهت اعزام محصلین ایرانی به خارج و افزایش سهم ایران از 16 به 20 درصد و استخدام کارکنان ایرانی به جای خارجی شد ولی در حقیقت سهم 16 درصدی ایران از سود خالص شرکت تبدیل به سهم 20 درصدی ایران از سود شرکت پس از پرداخت مالیات به دولت بریتانیا شد و از 8000 کارگر غیر حرفه‌ای شرکت فقط 4000 نفرشان ایرانی بودند!

حوزه کاری شرکت هم از 400 هزار مایل مربع به 100 هزار مایل مربع کاهش یافت و در عوض(!) شرکت نفت و تمام شرکت‌های تابعه‌اش از پرداخت هرگونه مالیات و هزینه‌های گمرکی معاف شدند و مالکیت اموال توسط ایران پس از اتمام مهلت قرارداد هم از دست رفت و قرار داد 30 سال دیگر( یعنی تا سال 1993 میلادی و 1372 شمسی!) تمدید و هرگونه امکان لغو امتیاز از ایران سلب شد. به قول حسین مکی وقایع‌نگار معاصر و از فعالان جنبش ملی شدن صنعت نفت، مردم به زودی فهمیدند که «در پس‌پرده الغای قرارداد دارسی قراردادی ننگین‌تر و زیان‌آورتر منعقد خواهد گردید که مردم باید چراغ بردارند و عقب قرارداد دارسی بگردند!»

اتفاقات قرارداد جدید نفتی موجب شد که بسیاری از پژوهشگران تاریخ دولت پهلوی، اقدام رضاشاه را کاری از پیش طراحی‌شده و هماهنگ با سیاست‌های دولت انگلستان تلقی کنند و همچنین می‌توانیم مدعی باشیم اقدامات رضاشاه، نشان می‌دهد که او بیشتر به فکر ژست‌های میهن‌پرستانه بوده تا اینکه به فکر کشور و مردمش باشد!

0
نظرات
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد نظرات حاوی الفاظ و ادبیات نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد

دیدگاهتان را بنویسید