زلزله بم، کرمانشاه و چالش کمک‌های مردمی!

    کد خبر :157892

پنجم دی‌ماه ١٣٨٢ ساعت ٥:٢٦ صبح، زلزله‌ای بزرگ بم را به‌شدت لرزاند. همان روز صبح سر کلاس، یکی از استادهایمان حرف‌های دلنشین و تأثیرگذاری برایمان زد و در کنار فضایی که ایجاد شده بود، نهایتا با سه اتوبوس از دانشگاه صنعتی شریف به سمت شهر بم حرکت کردیم؛ البته تعدادی از هم‌دانشگاهی‌هایمان هم با پرواز به سمت آنجا رفتند. به‌خاطر اینکه موج ماشین‌های شخصی، ماشین‌های اورژانس، اتوبوس‌ها و کامیون‌ها، ترافیک شدیدی در نزدیکی آنجا ایجاد کرده بود؛ حدود ٢٠ ساعت طول کشید تا به بم برسیم (به‌طور معمول حدود ١٢ ساعت طول می‌کشد).

وقتی رسیدیم، به یک کارخانه خرما رفتیم و در آنجا مستقر شدیم. آن کارخانه یکی از بهترین فضاها برای اسکان در آن روزهای شهر ویران‌شده بود. حدود دو روز آنجا بودیم و درنهایت با هواپیمای باری به تهران بازگشتیم. در هواپیمای بدون صندلی، درحالی‌که کنار هم چنبره زده بودیم، بغض گلویمان را می‌فشرد و می‌گفتیم ‌ای‌کاش می‌توانستیم کار بیشتری برایشان انجام دهیم. وقتی بعد از حدود ١٤ سال به آن روزها فکر می‌کنم، با خود می‌گویم آن چند روز بیشتر از آنکه برای مردم بم فایده‌ای داشته باشیم، برای خودمان، درون‌مان، نگرش‌مان و بینش‌مان مفید بود. واقعا دوست داشتیم بیشتر برای آنها کاری کنیم، اما انگار نمی‌شد!

کمک‌کردن هم آموزش، مهارت و مدیریت می‌خواهد. هفته قبل که زلزله کرمانشاه را لرزاند و باز هم غافلگیرمان کرد، مدام یاد آن روزها بودم. به لطف شبکه‌های اجتماعی، انبوهی از خیریه‌های مردم‌نهاد، افراد معروف و مشهور دست به کار شدند و مقادیر قابل‌توجهی کمک‌های نقدی و غیرنقدی جمع‌آوری شد و می‌شود. انصافا هم مردم کم نگذاشتند و جو فوق‌العاده‌ای ایجاد شده بود. شاید به هر کدام‌مان حداقل از طرف پنج یا شش خیریه پیشنهاد شد که کمک‌هایمان را به آنها بدهیم. اغلب هم قابل اعتماد و آشنا! اما سؤال جدی این است که در چنین مواقعی چگونه می‌توان کمک مؤثرتری داشت؟

آیا خیریه‌ها می‌توانند نقش مؤثری ایفا کنند؟ یا نهادهایی مثل هلال‌احمر و ستاد حوادث غیرمترقبه؟ قطعا خیریه‌ها می‌توانند نقش مؤثری ایفا کنند، اما چگونگی‌اش مسئله‌ای جدی، قائل تأمل و قابل برنامه‌ریزی است. انگار ١٠ نفر بخواهند خانه‌ای بسازند، همه هم با نیت خیر و انرژی زیاد، اما به هم کاری نداشته باشند و هرکسی برنامه خودش را دنبال کند. به نظرتان نتیجه چه خواهد شد؟‌ شاید بخشی از مشکل هم در سندرم عمل‌گرایی نمایشی نهفته باشد (دروازه‌بانی را به‌خاطر آورید که در حین پنالتی اگر از جایش تکان نخورد درصد زیادی از توپ‌ها را خواهد گرفت، اما هواداران تیم چه خواهند گفت؟).

خیریه‌ها و افراد معروف نمی‌توانند بگویند ما بی‌تفاوتیم. طبیعتا همه ما که در روزهای معمول سال با آنها در ارتباط بوده‌ایم، از آنها انتظار داریم در چنین شرایطی کاری کنند و دست‌روی‌دست نگذارند. اما نتیجه حرکت‌های غیرهماهنگ و بدون مدیریت یکپارچه چیست؟

معمولا در چنین شرایطی (زلزله)‌ جاده‌های منتهی به منطقه، به‌واسطه تعداد زیاد خودروهای کمک‌رسان و امدادگر، بسته می‌شوند. مایحتاج به قسمت‌هایی بیشتر می‌رسد و به قسمت‌هایی کمتر! برخی چیزها یک‌جا جمع می‌شوند و برخی اصلا آن کالای ضروری را دریافت نمی‌کنند! کالاهایی که ممکن است به اندازه کافی جمع شده باشد باز هم جمع می‌شوند و خود امدادگران غیرحرفه‌ای جای خواب و آذوقه می‌خواهند!

و حتی ممکن است در مواردی به‌خاطر غیرحرفه‌ای‌بودنشان بر مشکلات بیفزایند! اما چه می‌توان کرد؟ در اینکه ما اعضای یک پیکریم و باید نسبت به چنین حوادث و بلایای طبیعی حساس باشیم شکی نیست و بسیار ستودنی است. اما می‌شود که یک؛ به‌خاطر بسپاریم و پیگیری کنیم که برای داشتن مدیریت بحران یکپارچه، حرفه‌ای و اثربخش، سازمان‌هایی مثل هلال‌احمر و ستاد حوادث غیرمترقبه تقویت شوند.

روی آنها سرمایه‌گذاری بیشتری شود؛ چه از جنس تجهیزات و امکانات و چه از جنس آموزش و مهارت. دو؛ سامانه‌ای برای مشارکت خیریه‌ها در چنین شرایطی ایجاد شود که مثلا ما درمجموع به ١٥٠ هزار پتو نیاز داریم و هر خیریه اعلام کند چقدر از آن را (مثلا هزار عدد) تقبل می‌کند و این چیزی است که به لطف اینترنت و تحولات تکنولوژی کاملا عملی است. شاید همین دو راهکار باعث شود تا در حادثه بعدی روند کمک‌رسانی قوی‌تر و غرورآفرین‌تری را شاهد باشیم.

0
نظرات
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد نظرات حاوی الفاظ و ادبیات نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد

دیدگاهتان را بنویسید