رشد بدونِ توسعه، گوژی بر پشتِ اقتصاد

    کد خبر :155088

تکامل یک فرآیند طبیعی است که از دوران کودکی تا پیری در تک‌تک انسان‌های روی کره‌زمین رخ می‌دهد. فرض کنید، بخواهید این فرآیند طبیعی را دست‌کاری کنید. به طور مثال بخواهید کودکی سه‌ساله را در مدت ۱ هفته به جوانی ۲۳ ساله تبدیل کنید. خروج از فرآیند طبیعی ممکن است نتیجه خوبی نداشته باشد. احتمال اینکه این رشد به کودک آسیب بزند و حتی جانش را به خطر بیندازد، بسیار بالاست. از طرفی ممکن است این رشد نامتوازن باشد و بدنِ شخص در طی آن از حالتِ طبیعی‌اش خارج شود و بعد از یک هفته نتیجه این رشد سریع، جوانی ۲۳ ساله با شرایطِ جسمی غیرطبیعی و گوژی بر پشت شود. داستان توسعه نیز کمابیش این‌چنین است.

در فرآیند توسعه اگر بخواهید تنها در بازه‌ای کوتاه به رشد فیزیکی بپردازید، نتیجه‌ای خوب و به‌تبع آینده مطلوبی نخواهد داشت. مانند فرآیند تکامل انسان که رشد سریع باعث آسیب دیدن شخص می‌شود و این آسیب‌ها تا آخر عمر بر بدن او باقی می‌ماند، در فرآیند توسعه نیز توجه به رشد فیزیکی و عدم توجه به رشد مغزی، ذهنی و رفتاری و یا رشد فیزیکی ناگهانی و شدید نتیجه خوبی نخواهد داشت.
انسان‌ها درون سیستمی زنده

جامعه یک سیستم زنده است و انسان‌ها درون این سیستم قرار دارند. اگر اشتباهی در فرآیند تکامل آن رخ دهد، خیلی سخت و پرهزینه اصلاح خواهد شد. زمانی که کشوری از لحاظ تکنولوژی و سایر عوامل لازم برای رشد، پیشرفت می‌کند، ولی فرآیند فکری و رفتاری رشد اتفاق نمی‌افتد و یا بسیار کند و دیرتر اتفاق می‌افتد، نتیجه می‌شود همان کودک ۳ ساله ۲۳ ساله شده، با ظاهری نامتقارن. در این حالت گویی شما تنها بدنه یک خودرو را تغییر داده‌اید و زیبا و به روزش کرده‌اید و موتور و قسمت‌های فنی آن همچنان از تکنولوژی ۵۰ سال پیش هستند.

زمانی که کشوری از لحاظ فناوری پیشرفت می‌کند، ولی رشد فکری و رفتاری اتفاق نمی‌افتد، نتیجه می‌شود گوژپشتی ۳ ساله با ظاهری درشت اما نامتقارن.

زمانی که ذهن‌ها توسعه‌نیافته است، با به روزترین و مدرن‌ترین تلفنِ همراه دنیا در حال مکالمه هستیم و بر روی زمین زباله می‌اندازیم، قوانین را رعایت نمی‌کنیم به اموال عمومی آسیب می‌رسانیم، آیا می‌توان در این وضعیت خود و جامعه‌مان را توسعه‌یافته بدانیم؟ به‌طور کلی‌تر توسعه چیست و اساسا آیا هر جامعه‌ای به آن نیاز دارد؟
از آیفون X تا «بی‌احترامی=بلاک»

در ابتدا باید میان رشد و توسعه تمیز قائل شویم. در ادبیات اقتصادی به‌کرات از رشد نامبرده شده و مدل‌های فراوانی برای رشد ارائه شده است. اما آیا زمانی که کشوری همواره در حال رشد باشد، می‌توان آن را توسعه‌یافته دانست؟

رشد می‌تواند منجر به توسعه شود، اما رشد به‌تنهایی کافی نیست. اگر آخرین مدل‌های خودرو را در اتوبان‌ها ببینید، جدیدترین تکنولوژی‌ها را داشته باشید (حتی اگر کپی‌برداری شده باشند)، بهترین و مدرن‌ترین مراکز خرید و ساختمان‌ها در شهرتان ساخته شده باشد و… اما تا زمانی که ذهن تک‌تک افراد جامعه‌تان توسعه‌نیافته باشد، نمی‌توانید جامعه خود را توسعه‌یافته بدانید. تمام مثال‌هایی که زده شد، نمونه‌هایی از پیشرفت و رشد است نه توسعه.

توسعه‌یافتگی به مدل گوشی نیست، مهم این است که با گوشی چه کار می‌کنیم.

زمانی که به‌عنوان‌مثال افراد از به‌روزترین تکنولوژی‌های تلفن همراه، برای فحاشی و هجوم بردن به صفحات افراد مختلف استفاده می‌کنند، سوارِ بر ماشین‌های مدرن مقررات راهنمایی و رانندگی را رعایت نکرده و دوبله پارک کردن برایشان یک افتخار به‌حساب می‌آید، در خیابان‌ها زباله می‌ریزند و هزاران مثال این‌چنینی، آن جامعه توسعه‌نیافته است.
همای اوج سعادت به دام ما افتد

توسعه بسیار پیچیده است. نمی‌توان یک تعریف واحد و کوتاه برای آن بیان کرد، اگر هم بشود و بخواهیم تمام ابعاد و وجوه بی‌شمار آن را بیاوریم، آن‌قدر این تعریف کش‌دار و گسترده می‌شود که شاید کاربردی نباشد. اما بیاید برای آشنا شدن با آن، تاریخ بشریت را ورقی بزنیم.

به عقیده من پررنگ‌ترین و درعین‌حال نایاب‌ترین مفهوم در زندگی انسان‌ها در طول تاریخ سعادت بوده است. ما و اجدادمان پیوسته در جست‌وجوی سعادت بوده‌ایم. سعادت در طول تاریخ تعاریف متفاوتی داشته است. برخی زندگی در جامعه‌ای عادلانه را مصداق سعادتمندی می‌دانند، از دید برخی دیگر جامعه اشتراکی جامعه‌ای سعادتمند است و از دیدگاه عده‌ای نیز جامعه‌ای که مبتنی بر آزادی طبیعی باشد، سعادتمند است.

گویی هیچ‌یک از تعاریفی که درباره سعادت وجود دارند، دست‌یافتنی نیستند و شاید اصولا نباید در پی سعادت باشیم.

در این زمینه پاسخ‌های فراوان دیگری نیز می‌توان یافت، هر چه به زمان زندگی خودمان نزدیک‌تر می‌شویم، شاید به این نتیجه برسیم که هیچ‌یک از تعاریفی که درباره سعادت وجود دارند، دست‌یافتنی نیستند و شاید اصولا نباید در پی سعادت باشیم. کم‌کم به این نتیجه می‌رسیم که بهتر است به ابزاری که موجبات سعادت را فراهم می‌کنند، دست یابیم. این ابزارها می‌توانند ثروت، سلامت، دانش، رفاه، آزادی، فناوری، امنیت و … باشند. شاید بدین شکل سعادت را ملموس‌تر و واقعی‌تر کنیم و آن را به‌صورت گنجینه‌ای در پستوی ذهنمان نگه نداریم.
کارخانه توسعه

توسعه یک کارخانه است. کارخانه‌ای که تولیدات آن ملزوماتِ توسعه است. به این کارخانه موادی مانند فقر، بیماری، بی‌عدالتی، کمبود رفاه، جهل و اسارت وارد شده و کاهش فقر، سلامتی، عدالت، رفاه، آگاهی و علم و آزادی از آن خارج می‌شود. کارخانه توسعه همان کاری را می‌کند که برای احساس سعادتمندی لازم و کافی است.

از منظر سیستمی، توسعه به این معناست که نظام سیاسی، اجتماعی و اقتصادی مستقر، روزبه‌روز پویاتر شود، بر ظرفیت ارتقای سیستم افزوده شود و سیستم دوره‌به‌دوره به منحنی عمر بالاتری منتقل شود. به‌عبارت‌دیگر هرگاه سیستم وارد مرحله کهولت شد، بتواند با یک جهش خود را به منحنی عمر بالاتری منتقل کند. البته باید اضافه کنم که در فرآیند توسعه باید نظام حقوقی و اقتصادی هم‌پای یکدیگر رشد کنند، در غیر این صورت به‌جای کمک به تسریع فرآیندِ توسعه هرکدام باعث کند شدن حرکت دیگری می‌شوند.

در فرآیند توسعه باید نظام حقوقی و اقتصادی همپای یکدیگر رشد کنند، در غیر این صورت هرکدام باعث کند شدن حرکت دیگری می‌شوند.

با بررسی تعدادی از شاخص‌ها می‌توان به توسعه‌یافتگی و یا عدم آن در یک جامعه پی برد. وقتی شاخص‌هایی مانند درصد باسوادی، ضریب نفوذ آموزش عالی، کاهش نرخ مرگ‌ومیر نوزادان، سرانه پزشک و تجهیزات بیمارستانی، سرانه جاده، تلفن، آب آشامیدنی بهداشتی، برق، اینترنت و… و نیز شاخص‌های نابرابری درآمد و ثروت، سرانه ساعات مطالعه و طیف گسترده‌ای از این نوع شاخص‌ها در جامعه‌ای بهبود یابد، به این معناست که آن جامعه به سطح بالاتری از توسعه منتقل شده است.
لطفا وارد چمن‌ها نشوید!

قطعا بارها در پارک‌ها و بوستان‌ها به این‌گونه تابلوها برخورد کرده‌اید. پارک‌های مدرن و زیبایی در کلان‌شهرها ساخته شده‌اند. در جای‌جای این پارک‌ها و بوستان‌ها از این تابلوها وجود دارد. همچنین با نرده‌کشی دولت سعی می‌کند که از ورود افراد به محوطه گل‌کاری و چمن‌کاری شده جلوگیری کند. از طرفی افرادی هستند که همواره در این بوستان‌ها گشت زده و مراقب آن هستند.

شاید در نگاه اول مشاهده بوستانی مدرن با طراحی زیبا که قطعا هزینه زیادی برای ساخت آن شده است، شما را به وجد بیاورد اما آیا تا به حال به این فکر کرده‌اید که علت این حجم از تمهیدات برای جلوگیری از آسیبِ احتمالی که ممکن است از جانب افراد به گیاهان زده شود چیست؟ آیا این بوستان بزرگ و زیبا می‌تواند توسعه‌یافتگی را برای ما به ارمغان بیاورد و نمود زندگی در کشوری توسعه‌یافته باشد؟

چقدر به دیگر شهروندان اعتماد داریم؟

به عقیده بسیاری در جامعه‌ای که برای جلوگیری از رفتار مخربِ افراد در فضای چون یک بوستان یا پارک هزینه‌های زیادی می‌شود، شاید اساسا لازم نباشد که چنین هزینه‌ای را برای ساخت آن پارک انجام داد. چراکه افراد جامعه هنوز آمادگی پذیرش آن را ندارند. به عبارتی بهتر است این هزینه در جای دیگر و برای فرآیندی دیگر مصرف شود و نیازی به این حجم از هزینه‌های جانبی برای جلوگیری از آسیب رسیدن به آن نباشد.

ما داریم دقیقا مفهوم توسعه را موشکافانه بررسی می‌کنیم، توسعه زمانی رخ می‌دهد که بعد از ساخت یک پارک لازم نباشد که تمهیداتی این‌چنینی برای محافظت از آن انجام داد. توسعه باید کاهنده هزینه‌ها باشد، نه عامل ایجادکننده هزینه‌های زاید.
رشد زورکی

بسیاری از جوامع به‌اشتباه رشد فیزیکی را به‌مثابه توسعه می‌پندارند. در همین راستا بدون توجه به فرآیندِ ذهنی توسعه و نیاز جامعه دست به ساخت‌وسازهای بی‌نتیجه و افراطی می‌زنند. ساخت افراطی فرودگاه در هر شهر (حال آنکه شاید تا سال‌های‌سال هیچ پروازی در آن‌ها رخ ندهد)، ساخت کارخانه‌های متعدد و فراوان، فولادسازی انبوه، ساخت و تولید بسیاری از تجهیزات و وسایلی که تکنولوژی تولید آن وجود ندارد و اقداماتی این‌چنین شاید رشد را برای ما به همراه داشته باشد، اما توسعه را خیر!

توسعه باید از ذهن افراد شروع شود. شاید بهتر باشد به‌جای ساخت فرودگاه و کارخانه و… کمی بیشتر بر روی نظام آموزش‌وپرورش کودکان تمرکز شود تا در آینده فرآیند توسعه را تسریع بخشند.
دوست عزیزم، داگلاس عزیز

داگلاس نورث برنده جایزه نوبل اقتصادی در سال ۱۹۹۳ می‌گوید؛ اگر می‌خواهید بدانید که کشوری توسعه میابد یا نه، اصلا لازم نیست به سراغ فناوری، کارخانه، ماشین‌ها و ابزارهایی که استفاده می‌کنند، بروید. این‌ها همه را به‌راحتی می‌توان خرید، دزدید یا کپی‌برداری کرد. برای دیدن ظرفیت توسعه بروید در دبستان‌ها و پیش‌دبستانی‌ها.

شاید شما با خواندن این جملات شگفت‌زده شوید اما نورث به دقیق‌ترین حالتِ ممکن مفهوم توسعه را بررسی کرده است. نورث می‌گوید؛ ببینید در مدارس چگونه بچه‌ها را آموزش می‌دهند؟ مهم این نیست که چه چیزی آموزش می‌دهند، بلکه باید ببینید بچه‌ها را چگونه آموزش می‌دهند؟ اگر کودکان شما را پرسش‌گر، خلاق، صبور، نظم‌پذیر، خطرپذیر، دارای روحیه گفت‌وگو و تعامل، دارای روحیه مشارکت جمعی و همکاری بار می‌آورند، مطمئنا این کودکان انسان‌ها و شخصیت‌هایی خواهند شد که در بزرگ‌سالی می‌توانند توسعه ایجاد کنند.

ببینید در مدارس چگونه بچه‌ها را آموزش می‌دهند؟ مهم این نیست که چه چیزی آموزش می‌دهند، بلکه باید ببینید بچه‌ها را چگونه آموزش می‌دهند؟

سخنان نورث بسیار قابل تامل است. با این تفاسیر مدیر توسعه‌ای مدیری است که صبر دارد، مدارا دارد، همکاری می‌داند، مذاکره بلد است، خلاق و خوش‌فکر است، تقسیم کار می‌داند چیست و گوش شنیدنِ نقد و منطق پذیرش آن را دارد. قطعا وجود چنین صفاتی در یک فرد لازمه وجود آموزش در سال‌های آغازینِ تولد اوست. اگر فرزندانمان را این‌گونه نمی‌پروریم و در مدارس نیز به این شکل آموزش داده نمی‌شوند، قطعا از جاده توسعه به بیراهه زده‌ایم.
EQ مقدم بر IQ

توسعه نیازمند افرادی توانمند است. منظور از توانمندی، افرادی است که توانایی‌های اجتماعی و گروهی بالایی داشته باشند، نه لزوما افرادی با هوشِ بالا. به دیگر سخن برای توسعه ما نیازمندِ EQ یا هوش اجتماعی هستیم. برای بررسی هوش اجتماعی و اینکه آیا نظام آموزش‌وپرورش جامعه در راستای پرورش هوش اجتماعی حرکت می‌کند یا خیر، باید به سراغ کودکان رفت.

آیا در کلاس‌ها به آن‌ها استفاده مشترک از وسیله‌هایشان را آموزش می‌دهند؟ آیا کار گروهی را به‌درستی فرامی‌گیرند؟ آیا تقسیم کار برایشان پذیرفته شده است؟ می‌توانند بدون قهر و دعوا با یکدیگر حول مسئله‌ای گفت‌وگو کنند؟

چهارچوب رفتار انسان‌ها در کودکی ساخته می‌شود.

شاید بگویید این‌ها چگونه در یک کلاس درسی می‌تواند به وجود بیاید و اصولا برای چه باید به وجود بیاید؟ کودک باید کودکی کند و نباید او را از ابتدا وارد مسائل آدم‌بزرگ‌ها کنیم. اما توسعه می‌گوید اگر این فرآیند در کودکان شکل نگیرد، شما در آینده کودکانی عظیم‌الجثه خواهید داشت که ممکن است کارخانه‌داری باشد که به علت عدم آموزش سرمایه‌گذاری مشترک، به‌تنهایی به فعالیت می‌پردازد، مهندسی باشد که قادر به تقسیم کار میان کارگرانش نیست و یا سیاستمداری باشد که فن مذاکره و گفت‌وگو را بلد نیست.
کودکانِ توسعه

یک کلاس درسی را تصور کنید که معلم از بچه‌ها ساخت یک ماکت را به صورت دسته‌جمعی و با همکاری یکدیگر می‌خواهد. این می‌تواند پروژه‌ای عظیم در راستای بنا نهادن پایه‌های توسعه در کشور باشد.

در قدم اول معلم می‌خواهد هر کسی هر وسیله‌ای که برای ساختِ این ماکت به کار می‌آید را در ظرفی بریزد. این حرکت به نوعی تمرین سرمایه‌گذاری مشترک است. این کار برای بچه‌ها خوشایند نخواهد بود، چرا که با خود می‌گویند؛ وسایلم گم می‌شوند، خراب می‌شوند، بقیه از آن‌ها استفاده می‌کنند، مستهلک می‌شوند و…اما آن‌ها باید این کار را بکنند وگرنه نمی‌توانند در ساخت ماکت که می‌تواند برایشان سرگرم‌کننده باشد، مشارکت کنند. با این کار بچه‌ها متوجه می‌شوند که در سرمایه‌گذاری مشترک بخشی از مالکیتشان از دست می‌رود، سرمایه‌شان مستهلک می‌شود و دیگران نیز برای سرمایه آن‌ها تصمیم می‌گیرند.

اگر بچه‌ها این آموزش را در مدرسه نبینند، قطعا در بزرگ‌سالی مشارکت برای تاسیس یک کسب‌و‌کارِ عظیم و کارهایی این‌چنینی برایشان دشوار می‌شود. هرکدام می‌روند و یک کارخانه کوچک برای خود می‌سازند، چون آن‌ها همچنان همان کودکی هستند که نمی‌تواند وسایلش را با دیگران برای ساخت یک ماکت شریک شود.
کلاس‌های مدرسه سنگ بنای توسعه

مرحله بعد از اشتراک‌گذاریِِ وسایل همکاری است. به طور مثال بچه‌ها باید با همکاری یکدیگر ماکت یک روستا را درست کنند. حال آن‌ها در ذهنشان سوالات مختلفی شکل می‌گیرد؛ چه کسی سقف خانه‌های روستایی را درست کند؟ چه کسی دیوارهای کلبه‌ها را رنگ‌آمیزی کند؟ درخت‌ها و چمن را چگونه درست کنیم؟ و…

این سوال‌ها نهایتا سبب شروع یک گفت‌وگو میان آن‌ها می‌شود، تصمیم مشترک می‌گیرند و به توافق می‌رسند که هر کس چه بخشی از کار را انجام دهد و این خود یادگیری سلسه مراتب تقسیم کار است. آن‌ها متوجه می‌شوند که در این کار گروهی جایی برای خودخواهی، از زیر کار در رفتن و منفعت‌طلبی نیست.

بچه‌ها باید در مدرسه رفتارهای درست اجتماعی را فرا بگیرند.

در اثنای این تقسیمِ کار خلاقیت نیز در بچه‌ها شکل می‌گیرد. علاوه بر این بعد از تقسیم کار هر کس یاد می‌گیرد که باید صبور باشد تا کار دیگری تمام شود و سرانجام کار خود را شروع کند. با یک ماکت ساده معلم می‌تواند به تمام بچه‌های کلاس همکاری، گفت‌وگو، تقسیم کار، خلاقیت، مدارا و… را آموزش دهد. این آموزش‌ها می‌تواند حتی پیشتر از دوران مدرسه و توسط مادران انجام شود. به همین دلیل شیوه تربیتی پدر و مادرها بسیار می‌تواند در فرآیند توسعه تاثیرگذار باشد.
القصه…

شاید تا به اینجا متوجه شده باشید که توسعه کیفیت زندگی است نه کمیت آن. از طرفی آن‌قدر گسترده است که نیاز به بررسی‌های موشکافانه و دقیق دارد. توسعه صرفا رشد و پیشرفت مادی نیست، برای رسیدن به توسعه باید به رضایت رسید و نباید رفاه را به‌جای رضایت قرار داد.

انباشت سرمایه‌های اقتصادی و تولید انبوه سرمایه انسانی که همان دانش‌آموختگان عالی هستند، منجر به توسعه‌یافتگی نمی‌شوند باید به حفاظت و رشدِ سرمایه‌های فرهنگی و اجتماعی پرداخت.

0
نظرات
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد نظرات حاوی الفاظ و ادبیات نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد

دیدگاهتان را بنویسید