به بهانه «ملی و راههای نرفته اش»

طرح مشکل زنان یا معرفی خانه امن؟

    کد خبر :147622

آخرین اثر تهمینه میلانی ، «ملی و راههای نرفته اش» مدتی است بر پرده سینماهای کشور در حال اکران است. این سینماگر سالهاست که موضوع «زن» در خانواده و اجتماع را دستمایه ساخت آثار خود قرار می­دهد. در بررسی آثار هنری با موضوع یا مولف زن همیشه یکی از مهمترین نظریه­هایی که می­توان به آن تکیه کرد، نظریه فمنیسم است.

این نظریه به آثار هنری به گونه­ای می­پردازد که به منتقد فرصت می­دهد سوالهایی همچون: آیا موضوع محوری این اثر هم موضوع با دیگر آثار هنرمند است؟ آیا مردان هنرمند در آن حوزه (اینجا، سینما) به چنین موضوعاتی پرداخته­اند و اگر بله، چگونه؟ را مطرح کند و پاسخ به آنها نقد او را بسازد. برای همین در پاسخ باید گفت که تهمینه میلانی همچنان در آخرین اثرش، فیلمی با محوریت زنی که مورد ظلم و ستم مرد قرار گرفته، خلق کرده است.

زنانی مظلوم، منفعل و تحقیر شده در برابر مردانی ظالم، غیرمنطقی و هیولا صفت که معلوم نیست چرا و به چه دلیل این همه کارهای غیرمنطقی می­کنند؟ حالا این مرد، برادر است یا پدرشوهر یا شوهر فرقی نمی­کند، چون مرد است باید هیولا صفت باشد. برای همین «ملی» هم از برادرش، «مراد» کتک می­خورد و حرف زور می­شنود و هم از شوهرش، «سیامک/ سیا».

از خانه پدری و سخت گیری برادرش به خانه شوهری پناه می­برد که همان شب عروسی روی دیگر خود را نشان می­دهد. نه فقط «سیا»، که مادرش هم که یک زن است اینقدر از دست همسر خود ظلم کشیده که او هم تبدیل به هیولایی شده که در مقابل تمام دعواها و کتک زدنهای سیا سکوت می­کند و هر بار که صدای دعوا و کتک کاری آنها شنیده می­شود، در دل حظ می­برد تا اینکه بالاخره لب به شکوه باز می­کند و به پدر سیا که از او می­خواهد «اون طفل معصوم را از زیر دست سیا نجات بده»، از سختی ها و بداخلاقی ها و کتک خوردنهای خود می­گوید.

یا سیا نیز به ملی اقرار می­کند که از وقتی 5، 6 سال داشته از پدرش کتک خورده و از او می ترسیده تا توجیهی بر رفتارهای پرخاشگرانه و همواره با سوءظن به او باشد. ولی آیا این تک جمله برای باور و پذیرش رفتارهای وحشتناک او کافی است؟

البته از وجه دیگر هم می­توان به اثر اخیر تهمینه میلانی پرداخت، مثلا اینکه این فیلم چقدر بازتاب امروز دختر یا خانواده ای است که در نیمه دوم دهه 90 در تهران زندگی می کند، است؟ چطور ملی اینقدر چشم و گوش بسته با یک نگاه دل به پسری می بازد؟ آن هم وقتی در خانواده ای بزرگ شده که ماهواره شان خاموش نمی شود و مادر تمام مدت پای سریالهای ترکیه ای نشسته است. سهم ملی از آن همه داستانهایی که به واسطه علاقه مادر مجبور به دیدن یا شنیدن آنهاست و همگی داستانهایی به ظاهر پیچ در پیچ اما در باطن آبکی دارند که زن و مرد به یک نگاه دل می­بندند و به یک آه دل می­کنند، چیست؟ ظاهرا هیچ. چون ملی باید دختری باشد که فقط به دنبال رهایی از بداخلاقی ها و زورگویی های برادر است تا از دامن این به دامن آن دیگری بیفتد و کتک بخورد و زور بشنود.

«ملی و راههای نرفته اش» البته بیشتراین گمان را پررنگ می کند که اثر اخیر سفارش «خانه امن» و در راستای معرفی این نهاد اجتماعی در کمک رسانی به زنانی است که همچون «ملی» یا خانم ناشناس در پزشکی قانونی (که نقش او را ستاره اسکندری بازی می­کند) مورد ضرب و شتم همسران خود قرار می­گیرند. فرقی هم نمی­کند که این مردان چه شغلی داشته باشند و از چه میزان سواد بهره برده باشند، مهم این است که باید نقش هیولا را بازی کنند تا هر چه بیشتر چهره زنان مظلوم تر و تحقیر شده تر تصویر شود. به همین دلیل است که حضور ستاره اسکندری با سر و دست زخمی در پزشکی قانونی به زور به داستان «ملی و …» الصاق شده تا سفارش دهنده در لایه هایی رویی فیلم به تلاش فیلمساز در معرفی این نهاد اجتماعی باور کند.

برای همین ستاره اسکندری با دیالوگی یک سویه و بی دلیل اینگونه حضور پیدا می کند: «شوهرت زده؟ مال منم می­زنه. شوهرت چکاره است؟» ملی: «راننده». ستاره اسکندری: «مال من مهندسه، ولی می­زنه، می­زنه، موهامو می­گیره می­پیچونه، می­پیچونه… وقتی ازش می­پرسم چرا می­زنی؟ خودش هم نمی­دونه… پای شکایتت وایسا، وگرنه مثل من چشم باز می­کنی می­بینی دو تا بچه دورت رو گرفته­ان و هیچ کاری نمی­تونی بکنی…».

در راستای اجرای سفارش از سوی خانه امن است که مشاور این خانه، در دسترس ترین موجود دنیاست و به محض دریافت پیام، همیشه کسی هست که تماس می­گیرد و ساعتهای زیادی وقت صرف می­کند و درددل فرد را می­شنود و به او بهترین راه را که اینجا شکایت از همسر و مقاومت در برابر کتک زدنها و بدرفتاری های اوست، پیشنهاد می­کند.

راهِ نرفته­ ی ملی یعنی شکایت و به زندان انداختن سیا موثر واقع می­شود و «سیا» دیگر او را نمی­زند ولی «رفتارهای عجیب و غریب» می­کند.

یا اینقدر این مشاوران دسترسی های مختلف و حساس دارند که می­توانند فرد را در هر جا و هر موقعیتی که هست پیدا کنند و به کمکش بشتابند. برای همین وقتی ملی بعد از به قتل رساندن «سیا» در بیایانی سوار بر قطار می­شود و قرص می­خورد و قصد خودکشی دارد، توسط ماموران قطار نجات پیدا می­کند و روی تخت بیمارستان و در حالی که نور، کادر را به واسطه ملحفه سفید پر کرده است، ملی چشم باز می­کند و آقای رییسی را می­بیند و نام او، اولین کلامی است که بر زبان می­راند.

0
نظرات
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد نظرات حاوی الفاظ و ادبیات نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد

دیدگاهتان را بنویسید