ریاض چه نقشه ای برای تهران- بغداد دارد ؟

    کد خبر :141288

سیروس برنابلداجی کارشناس مسائل عراق به معادلات جدید پیش روی عراق و ارزیای سفرهای اخیر العبادی پرداخته است
منطقه خاورمیانه و عراق تحولات پیچیده ای را پشت سر می گذارد. این کشور در فضای پس از داعش به خاطر تعدد قومیتی داخلی آن و همچنین نقش کردها در سپهر سیاسی آن با مشکلات بسیاری در راه ثبات مواجه است. سفرهای اخیر العبادی به چند کشور منطقه از جمله عربستان که بسیار مورد توجه قرار گرفت روندی برای کاهش هزینه های پساداعش و شکل گیری فضایی عملگرایانه برای عراق است. نوع نگاه عراق به ارتباط با عربستان و در کنار آن حفظ تعامل با ایران به چه شکل است؟ آیا العبادی می تواند روند ثبات عراق را شکل دهد؟
نامه نیوز در این باره با سيروس برنا بلداحي کارشناس مسائل عراق گفت و گویی کرده است که از نظر می گذرانید.

فضای سیاسی عراق را در حال حاضر با توجه به کنش کردها و تحرکات العبادی در سفر به کشورهای منطقه ای چگونه ارزیابی می کنید؟ این روند می تواند فضای التهاب گذشته را پایان دهد؟ آیا باید سفر العبادی به عربستان را در راستای دوری آن از ایران ارزیابی کنیم یا العبادی روندی عملگرایانه برای ثبات را پیش می برد؟

سیروس برنا:اتفاقاتی که در منطقه می افتد و بر عراق تاثیر بسیاری دارد و از جمله وضعیت داخلی عراق به گونه ای است که رهبران آن چاره ای ندارند جز اینکه مبتنی بر یک بینش واقع گرایانه و عملگرایانه باشند. لذا سفر اخیر تیلرسون به منطقه و از جمله عربستان و قبل از آن سفری که آقای مقتدی صدر به عربستان داشت، متعاقب آن زمزمه هایی که درباره سفر عمار حکیم به عربستان در گرفت و همینطور مواردی که در قالب سوال به آن اشاره کردید مبین این است که ما باید تلاش کنیم از دو دیدگاه افراطی و تفریطی در این باره اجتناب کنیم. یعنی از یک طرف این دو دیدگاه به این معناست که عده ای معتقدند مثلا سفر آقای مقتدی صدر به عراق نوعی فاصله گرفتن و جداشدن از ایران بود و ادغام شدن در الزامات راهبردی منطقه ای کنشگران فرامنطقه ای و از جمله عربستان و دیدگاه دیگر معتقد است که اتفاقا این سفر را انجام داد تا تعدیل لازم را در سیاستهای منطقه ای عربستان اعمال کند. فی الواقع هیچکدام از اینها درست نیست، بلکه وضعیت منطقه به خاطر آن ویژگی ها و پیچیدگی هایی که دارد،بغرنج است. به تعبیر دیگر دولت عراق مشخصا مبتنی بر بینش پراگماتیکی تلاش می کند یک توازن و تعادل نانوشته ای را بین الزامات منطقه دو بازیگر اصلی منطقه ایجاد کند. ضمن اینکه اصلاحات اخیری که شاهزاده سلمان در عربستان بدان دست زده و شروع کرده را نباید نادیده گرفت. این اصلاحات فقط در جهت اصلاحات داخلی نیست بلکه همانطور که خودشان هم به دفعات مورد اشاره قرار دادند مسائل منطقه ای را هم شامل می شود. این کلیت موضوع است که باید در نظر گرفته شود.

به نظرتان سفرهای دوره ای العبادی و حضور او در ایران و عربستان می تواند در فضای تلطیف بین این دوکشور هم موثر باشد یا باید به شکلی تفکیک شده از هم به این موضوع نگاه کرد و امیدی به فضای منعطف بین ایران و عربستان وجود ندارد؟

می تواند در این زمینه موثر باشد اما از تاثیر تعیین کننده ای برخوردار نیست. به تعبیر دیگر با توجه به مختصات سیاست خارجی دولت آقای روحانی و از طرف دیگر سیاست های اصلاح گرایانه ای که شاه جدید عربستان در پیش گرفته، به نظر می رسد که مختصات روابط و مناسبات دوجانبه عربستان و ایران به گونه ای است با توجه به این دو دولت- البته اگر دولتهای دیگری بود آن موقع شاید نیاز بیشتری به بازیگران یا متغیرهای دخیل داشتند- هر دو تلاش می کنند که در صورت امکان نگذارند مسائلشان به حد بحرانی یا شبه بحرانی برسد. لذا من معتقدم خیلی تعیین کننده نیست ولی بی تاثیر هم نیست. به تعبیر دیگر می خواهم بگویم که این اقدامات یا سفرها یا به دلیل دقیق کلمه تحرکات دیپلماتیک نخست وزیر عراق یعنی حیدرالعبادی و سایر مسئولین ارشد دولت ملی عراق مبتنی بر یک سیاست نوشته شده مذاکره یا مذاکره نیابتی نیست یا اینکه ماموریتی را در دستور کارشان داشته باشند که مثلا بخواهند مشخصا در قالب پرونده عراق روابط بین عربستان و ایران یا به طریق اولی روابط بین آمریکا و جمهوری اسلامی را در حد تعیین کننده ای مورد طرح و تعدیل قرار دهند ولی بی تاثیر نیست یا در یک کلام خیلی تاثیر تعیین کننده ای ندارد.

به نظرتان عربستانی که با اصلاحات یا رویکرد جدید به فضای منطقه ای نگاه می کند رابطه اش با عراق و کمک به عراق را با پیش فرض دوری از ایران می بیند یا این کشور هم می تواند یک نگاه عملگرایانه تر به این فضا داشته باشد؟

مبتنی بر این نگاه واقع گرایانه که نگاه جدیدی هم هست معتقدم عربستان به جد تلاش می کند تا موضوعیت قصه عراق را در مختصات و معادلاتی جدید از نظام جمهوری اسلامی ایران حفظ کند و جو و شکافی ایجاد کند. گرچه باید اذعان داشت با توجه به وضع مثلث شیعیان بر ساختار سیاسی عراق و به تعبیر دیگر نفوذ قدیمی ایران در عراق در کوتاه مدت و میان مدت در این زمینه دستاورد محسوس و قابل توجهی نمی تواند داشته باشد. اما در درازمدت به نظر می رسد که عربستان تلاش خواهد کرد از طریق راهکارهایی که ذیلا مورد اشاره قرار خواهم داد مقدار مناسبات دوجانبه خودش را در عراق تقویت کند و به تعبیری نفوذ طبیعی خودش را در عراق ارتقاء دهد. این راهکارها می تواند در جهت دخالت بیشتر و موثرتر از طریق سرمایه گذاری در فرآیند بازسازی و نوسازی عراق خصوصا بعد از ماجرای داعش در حوزه های آموزش و بهداشت و بیمارستان سازی، دانشگاه سازی و مدرسه سازی باشد که از طریق شرکتهای بزرگی که با خود عربستانی ها شریک های تجاری هستند در حوزه صنایع بالادستی و مطالعاتی، اکتشافی، استخراجی و فروش دنبال می شود. راهکار دیگری که طبعا به جد تلاش می کنند که دنبال کنند تقویت حمایتهای خودشان ازنیروها یا شیعیان میانه روترعراق است مثل جناح آقای ایاد علاوی و جناح آقای مقتدی صدر و دیگران. تقویت همگرایی بیشتر خودشان با دو حزب عمده کردی نیز راهکاری است که به نظر می رسد عرب ها در قیاس با چند سال اخیر به لحاظ وزن سیاسی به کار خواهند گرفت و همه به لحاظ میزان و حجم سرمایه گذاری تلاش می کنند تا در یک کلام با روی کار آوردن نیروهای لیبرال تر و ناسیونال ترو ملی گراتر در عراق نوین تا حدودی معادلات را به نفع خودشان تغییر دهند. ضمن اینکه باید اذعان کنیم که عراقی ها هم به بعضی از این مسائل به جد محتاج هستند. عراق متاسفانه در شرایط فعلی اولا از یک بیماری مزمن فساد سیاسی اداری اقتصادی رنج می برد و پیامدهای ناشی از این فساد قطعا در میان مدت بیشتر از آنچه خواهد شد که تاکنون شاهد هستیم. برای مثال چه خوشمان بیاید و چه خوشمان نیاید حرکت اخیر عمار حکیم به نوعی تکثرگرایی را در بین شیعیان یا تعبیری انشعاب یا اختلاف را در بین شیعیان عراق تقویت کرد و وزن آن را بیشتر کرد. اتفاقاتی که در اقلیم افتاده بدان معناست که به نظر می رسد ما در میان مدت و درازمدت در آن منطقه همچنان باید شاهد برخوردها و درگیری ها و تنش ها باشیم. ضمن اینکه باید یاداوری کنیم که داعش هم هنوز کاملا در حد صد درصد مضمحل نشده گرچه اضمحلالش رو به جلوست و متغیرهای متعدد دیگری که در داخل عراق وجود دارد بغداد را مجبور می کند که به نحوی به الزامات، مطالبات و نیازهای دو طرف یعنی جمهوری اسلامی ایران و عربستان پاسخ دهد و این هم در مجموع در مقام قیاس از مارس 2003 تا الان یک مقدار معادله را به نفع عربستان لاجرم تغییر خواهد داد.

در مورد رابطه ایران و عراق هم بفرمایید که الان به چه شکی است؟ آیا نفوذ ایران بر عراق صرفا امنیتی و نظامی است یا می توان برای فضای بعد از داعش هم امیدوار بود که گسترش روابط سیاسی و اقتصادی بیشتری شکل بگیرد؟

دو ملاحظه در این میان وجود دارد؛ یکی اینکه خود این موضوع مهمی است و به نظر می رسد که مستقلا باید مورد بررسی قرار بگیرد. ضمن اینکه روابط و مناسبات ایران و عراق به نظر من مسائل وموضوعات دوجانبه متعددی دارد که باید حل شود و به سرانجام برسد. مناسبات دوجانبه مرزی، خطوط صفر مرزی، مسئله اروند رود و مسائلی از این قبیل، همچنین سرنوشت قطعنامه 598 و مفاد مندرج در آن و سرنوشت مساله غرامت، آتش بسی که اعلام شد و بعد از آن در قالب یک گام موثری که در دبیرخانه سازمان ملل مورد شناسایی قرار بگیرد، اتفاق نیفتاده است.گرچه در زمینه عملی روابط سیاسی دو کشور در یک وضعیت کاملا صلح به سر می برند اما باید گام هایی برداشته می شد که به زعم من برداشته نشده است. دومین نکته بحث استقرار گروه های معارض ایرانی در قلمروی حاکمیت ملی عراق خصوصا در محدوده قلمرو اقلیم است. واقعیت این است که پژاک و سایر گروه های کوچکی مثل حزب دموکرات وجود دارند. از فضای حواشی آنجا استفاده می کنند که این یک موضوع امنیتی است که همچنان در دستور کار مناسبات دوجانبه قرار دارد. موضوع سوم مسئله مهم تفاهم نامه ها، قراردادهای دوجانبه ای است که از فردای سقوط رژیم بعثی دربهار سال 1382 و مارس 2003 منعقد شده در قالب سفرهای متقابل مسئولین ارشد و وزرای دو طرف در حوزه های نیرو، برق، سدسازی و مناسبات تجاری و غیره، ولی واقعیت این است که بخش قابل توجهی از این تفاهم نامه های دوجانبه عملیاتی و اجرایی نشد و نکته چهارم قطع نظر از این نفوذ طبیعی تاریخی فرهنگی و جغرافیایی که این دو کشور بر هم دارند خصوصا ایران بر عراق اما ما همچنان نتوانسته ایم از این ظرفیتها استفاده اجرایی و عملیاتی ببریم. به تعبیر دیگر هم اکنون برای اقلیم کردستان عراق نفوذ اقتصادی دو کشور چین و ترکیه بر بازارهای شهرهایی مثل سلیمیانه و حتی در مرکز و جنوب عراق خیلی بیشتر از ما است. به تعبیری این دو کشور حدود 97 درصد بازارهای اقتصادی عراق را برعهده دارند و ایران هم 3 درصد که این عدد اصلا قابل مقایسه نیست. مسئله بعدی که خیلی مهم است و خودش مستلزم یک موضوع مستقل برای تجزیه و تحلیل است اتفاقاتی است که اخیرا در اقلیم کردستان افتاد و با کمک ایران و سایر کشورها به سرانجام کنونی رسید. به نظر می رسد که این اتفاق را به مثابه یک آتش زیر خاکستر باید خیلی جدی بگیریم که کاملا به روابط دوجانبه و مذاکرات پیدا و پنهان ایران و عراق مرتبط می شود.

0
نظرات
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد نظرات حاوی الفاظ و ادبیات نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد

دیدگاهتان را بنویسید