مهارت‌آموزی کار باید از کودکی و نوجوانی شروع شود

  • اقتصادی
  • چهارشنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۶ ۵:۳۷
    کد خبر :12868

یک متخصص کارآفرینی معتقد است، آموزش فرهنگ کار، مهارت و کارآفرینی باید در دوران ابتدایی صورت بگیرد تا ذهن کودک از همان ابتدا با این مباحث آشنا شود و در جوانی به مشکل بیکاری برنخورد.

امیررضا قوامیان متخصص کارآفرینی در یادداشتی تحت عنوان «مشکل اشتغال» نوشت: هرچند نمی‌توان تنها علت مشکل بیکاری را بی‌مهارتی دانست اما قطعاً تخصص یا آشنایی نداشتن با هیچ کار و حرفه‌ای از دلایل مهم این معضل است چرا که هر مرکزی به‌دنبال نیروهایی است که توانایی‌های حوزه مربوط خودشان را داشته باشد و از طرفی سن بیکاران معمولاً به آنها اجازه یادگیری یک مهارت از صفر را نمی‌دهند پس برای پیشگیری از بیکاری در سنین بالا باید مسأله مهارت‌آموزی را از سنین پایین‌تر آغاز کرد که دوران نوجوانی بهترین زمان برای این کار است.

نوجوانی را می‌توان طلایی‌ترین دوره زندگی نامید؛ چون یک نوجوان از طرفی از لحاظ فکری و توانمندی به سطح نسبتاً مطلوبی رسیده و از طرفی دیگر وقت آزاد فراوانی برای انجام کاری در سطح حرفه‌ای دارد.

یکی از دلایل بیکاری، استفاده نکردن از دوره طلایی نوجوانی برای کسب مهارت است و به‌نظر می‌رسد وجود برنامه مهارت‌آموزی منسجم و مستمر برای دانش‌آموزان از آغاز مقطع تحصیلی متوسطه تا مرحله دریافت دیپلم می‌تواند گام بلند و مؤثری برای متخصص شدن یک نوجوان در یک مهارت باشد که در اینجا منظور از متخصص شدن، به‌طور دقیق توانایی کسب درآمد از آن مهارت است. مهارتی که می‌تواند در هر زمینه‌ای از جمله فنی و مهندسی، هنری، کامپیوتری و نرم‌افزاری باشد که در نظام آموزش فنی و حرفه‌ای کشور به بخش های خدمات ، صنعت ، کشاورزی ، صنایع دستی و …  تقسیم می شود.

به بیانی دیگر اگر یک نوجوان دو امر درس و کسب مهارت را به موازات هم پیش ببرد و برای خستگی در کردن سراغ تفریح برود می‌تواند در سال‌های اول ورود به جوانی شخص مفیدی برای خود و جامعه باشد اما متاسفانه در حال حاضر زندگی نوجوانان به ترازویی تبدیل شده که یک کفه‌اش درس و کفه دیگرش تفریح است و چه بسا کفه دوم سنگین‌تر از اولی باشد.

آموزش فرهنگ کار، مهارت و کارآفرینی باید در دوران ابتدایی صورت بگیرد تا ذهن کودک از همان ابتدا با این مباحث آشنا شود و در جوانی به مشکل بیکاری برنخورد.

مدارس دنیا از فعالیت‌های علمی صرف به توسعه کارآفرینی روی آورده‌اند و مباحث مربوط به این زمینه را به دانش آموز می‌آموزند درحالی که این تحول هنوز در مدارس ایران رخ نداده است که البته این نقش را تا حدودی آموزشگاه‌های فنی و حرفه‌ای به عنوان مراکز مهارت‌آموزی ایفا می‌کنند.

طرح ایده مهارت‌آموزی به نوجوانان به‌معنای گنجاندن آن در سیستم آموزش و پرورش یا دانشگاه  نیست بلکه باید از ظرفیت‌ دیگر مراکز آموزشی استفاده کرد که با سازماندهی نیروها و تشکیل واحدهای تخصصی و برگزاری دوره‌های آموزشی در زمینه‌های مختلف شرایط یادگیری و پیاده‌سازی آموخته‌ها را برای نوجوانان فراهم کنند.

به اعتقاد نگارنده، هر محصلی در کنار تحصیل باید یک پیوست کارآفرینی داشته باشد؛ یعنی مهارت‌هایی را کسب کند که منجر به کارآفرینی شود و اگر این کار را از همان دوره‌های ابتدایی و متوسطه برای دانش آموزان کلید بزنیم و آن‌ها را به مهارتی که هم مورد علاقه ایشان باشد و هم جامعه به آن نیاز داشته باشد سوق دهیم می‌توانیم کارآفرینی را در جامعه نهادینه کنیم و خوبی این طرح این است که اگر فرد با تحصیل و درس نتوانست به شغل مطلوبی برسد بتواند با کمک آن مهارتی که کسب کرده برای خود و جامعه مفید باشد. باید لیستی از اولویت‌های شغلی مورد نیاز جامعه تهیه و با مشاوره دادن به نوجوان او را در انتخاب مهارت صحیح کمک کنیم تا این طرح قابلیت اجرا پیدا کند.

در گذشته مبحثی به نام «غنی سازی اوقاف فراغت» وجود داشت اما نوجوان عصر حاضر دیگر چیزی به اسم اوقات فراغت ندارد. بازی‌هایی که ذهن نوجوان درگیرشان است دیگر از فوتبال و گل کوچک عبور کرده به پدیده‌ای بسیار اعتیادآور و وقت گیر به اسم شبکه‌های اجتماعی موبایل رسیده است. ظهور موج‌های برنامه ریزی شده غربی همچون «سلفی»، «چالش» و دابسمش نیز اولویت‌های یک نوجوان را از نشان دادن توانایی‌ها به نشان دادن تصاویر خود تغییر داده و کار را مشکل‌تر کرده است. همچنین «لایک»، «کامنت» و «فالوئر» هایی که توسط دیگران نثارش می‌شوند را به منزله «تأیید» تلقی می‌کند و او را برای ادامه این مسیر مصمم‌تر می‌سازد.

ریشه این معضل در این است که نوجوان بیش از آنکه به معنا توجه کند، به سبک توجه می‌کند و جذابیت‌های سبک‌ها او را به‌دنبال خود می‌کشانند. اگر همه مسئولین را متقاعد کردیم که «طرح مهارت‌آموزی» به دانش آموزان را در مقطع متوسطه اجرا کنند مانع بزرگ‌تری که بر سر راه قرار دارد سر به راه نشدن خود نوجوان است؛ به بیان دیگر مسأله این است که چگونه یک نوجوان را متقاعد کنیم که باید به حدود 20 سالگی که رسید، درآمد مالی داشته باشد؟

یکی از این راه‌ها استفاده از ظرفیت «روحیه تقلید از همسالان» در نوجوان است. این روحیه از برجسته‌ترین ویژگی‌های هر نوجوانی است؛ به‌گونه‌ای که اگر ببیند بیشتر همسالانش سراغ چیزی بروند او نیز با علاقه سراغ آن می‌رود. بنابراین اگر بتوان با ایجاد جوی مثبت عده‌ای از نوجوانان را سمت مهارت‌آموزی سوق داد، آوردن بقیه آنها به این وادی کار آسانی خواهد بود به ویژه اگر تأثیرات و ثمراتش را به‌صورت ملموس مشاهده کنند.

کار دیگری که در این راستا باید انجام داد و البته مختص به این مسأله نیست، شخصیت دادن به نوجوان است؛ تا وقتی که با نوجوان همچون کودک رفتار شود، او خودش را کودک فرض می‌کند اما اگر او را متوجه ظرفیت‌های بزرگش کنیم، مسأله حرف‌شنوی را در او تقویت کرده‌ایم. این کار سبب می‌شود نوجوان احساس شخصیت کند و خود را در نظر دیگران ارزشمند بداند در نتیجه راحت‌تر می‌توان او را از فضای کودکانه خارج کرد.

بر این اساس می‌توان گفت حل مشکل بیکاری در گرو نگاه ریشه‌ای به این موضوع و سرمایه‌گذاری بر نوجوانان است و ایجاد رابطه هماهنگ و تنگاتنگ بین وزارت آموزش و پرورش و سازمان فنی و حرفه‌ای و تدوین برنامه‌های بلندمدت و از همه مهم‌تر توجیه خانواده‌ها و خود نوجوانان می‌تواند عامل نجات کشور از این قصه پر غصه باشد و می‌شود به داشتن چشم‌اندازی خوب برای حل معضل بیکاری در سال‌های آینده امید داشت. مهارت‌آموزی در بازار کار می تواند مشکلات را از دوش نهاد دولت برداشته و این عمل باید از ریشه در مدارس به نوجوانان به‌صورت عملی آموزش داده شود.

0
نظرات
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد نظرات حاوی الفاظ و ادبیات نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد

دیدگاهتان را بنویسید