خسرو سينايي: ديگر به اکران فکر نمي‌کنم

    کد خبر :127529

آيين رونمايي از کتاب صوتي «يادگاري» با شعر و موسيقي خسرو سينايي امروز در تماشاخانه پاليز برگزار مي‌شود. کتاب صوتي «يادگاري» شامل شعرهايي از خسرو سينايي، فيلم‌ساز باسابقه سينماي ايران است.

علاوه بر شعرها، او موسيقي متن اين اثر را هم نوشته و به همراه محمدرضا اسماعيلي، حسين تذهيبي و رسام لردکاني اجرا کرده است. خوانش شعرهاي «يادگاري» را مهرداد اسکويي و خسرو سينايي بر عهده داشته‌اند.

۲۷ شعر انتخابي از مجموعه شعرهاي سينايي در قالب ۱۳ قطعه در اين مجموعه گنجانده شده است؛ شعرهايي که حاصل نيم‌قرن ذوق شاعرانگي اين کارگردان سينماست و از سال ۱۳۳۴ آغاز مي‌شود و در سال ۱۳۹۴ پايان مي‌يابد. رونمايي از اين کتاب صوتي امروز از ساعت ۱۷:۳۰ با حضور خسرو سينايي، مهرداد اسکويي و ديگر عوامل توليد کتاب در تماشاخانه پاليز، واقع در خيابان کريم‌خان، خيابان عضدي جنوبي (آبان)،‌ خيابان سپند، پلاک ۶۹ انجام مي‌شود. خسرو سينايي غير از سينما،‌ با هنرهايي مانند آهنگ‌سازي، ‌نوازندگي، ‌شعر و ‌نقاشي آشنايي حرفه‌اي دارد. آخرين فيلم او با عنوان «جزيره رنگين»، اقتباسي آزاد از زندگي و فعاليت هنري «احمد نادعليان» بود که به فعاليت‌هاي محيط‌زيستي از طريق هنر محيطي در جزيره هرمز مي‌پرداخت. اين فيلم سال ١٣٩٤ در گروه «هنر و تجربه» به نمايش درآمد که با اين حال فقط توانست با رقمي حدود چهارميليون‌واندي فروش کند که با اعتراض‌هايي از سوي سينايي روبه‌رو شد. آثار مستند اجتماعي سينايي از ارزش‌هاي بصري و زيبايي‌شناسانه برخوردارند و او توانست سال ۱۳۸۷ دريافت نشان ويژه کشور لهستان از سوي رئيس‌جمهور اين کشور را دريافت کند. دليل دريافت اين جايزه، ساخت فيلم مستند «مرثيه گمشده» بود که مهاجرت هزاران لهستاني به ايران را در سال‌هاي ۱۹۴۱ و ۱۹۴۲ (جنگ جهاني دوم) به تصوير مي‌کشد و استاد باستاني‌پاريزي از آن به عنوان سند ماندگار قابل‌اعتنا از فرهنگ ايرانيان ياد کرد. سينايي جدا از فارغ‌التحصيلي در رشته کارگرداني و فيلم‌نامه‌نويسي آکادمي هنرهاي نمايشي،‌ در رشته تئوري موسيقي از کنسرواتوار وين و آهنگ‌سازي تحصيل کرده است. ساز تخصصي او آکاردئون است. فيلم سينمايي درخشان او «عروس آتش» در نقد جامعه بسته عشيره‌اي بود که توانست سيمرغ بلورين بهترين فيلم‌نامه در هجدهمين دوره جشنواره فيلم فجر (١٣٧٨) را دريافت کند. از ديگر آثار او مي‌توان به «تهران امروز» (١٣٥٦)، «زنده‌باد» (١٣٥٨)، «در کوچه‌هاي عشق» (۱۳۶۹)، «هيولاي درون» (١٣٦٢)،‌ «يار در خانه» (١٣٦٦)، «‌کوچه پاييز» (١٣٧٦)،‌ «فرش، ‌اسب، ‌ترکمن» (١٣٨٤)،‌ «گفت‌وگو با سايه» (١٣٨٤)، و «مثل يک قصه» (١٣٨٥) اشاره کرد. به بهانه آيين رونمايي اثر جديد اين هنرمند با او گفت‌وگويي کوتاه کرديم که مي‌خوانيد.

‌ آقاي سينايي تاکنون سه کتاب شعر از شما منتشر شده است. اما چرا اين بار سراغ «کتاب صوتي» رفتيد؟
در واقع داستانش هم مفصل است و هم مختصر. چندي‌پيش مهرداد اسکويي به من اين پيشنهاد را داد که چرا خود شما براي اشعارتان موسيقي نمي‌سازيد و آهنگ‌سازي نمي‌کنيد. من هم که اين روزها قيد فيلم‌سازي‌ام را زده‌ام، ‌از اين پيشنهاد استقبال کردم و با خودم گفتم که رشته دانشگاهي‌ام موسيقي است و چه چيزي از اين بهتر!

‌ آيا واقعا نمي‌خواهيد فيلم بسازيد؟
براي خودم چرا. اما ديگر به فکر اکران آن نيستم!

‌ مگر مي‌شود فيلمي را ساخت و به نمايش عمومي درنياورد؟
خود شما بهتر از من مي‌دانيد که آخرين فيلم من «جزيره رنگين» به چه شکلي اکران شد! وقتي برخي‌ها دوست ندارند فيلم من ديده شود، خب من ديگر مقاومت نمي‌کنم. اين فيلم حدود چهارميليون‌وخرده‌اي فروش کرد. خب اين نکته چه معنايي مي‌دهد؟ مگر اينکه برخي علاقه ندارند فيلم‌هاي من ديده شود. هرچند پول مهم است. اما من هيچ‌وقت به دليل پول فيلمي نساخته‌ام. مي‌سازم چون بايد بسازم. اما درعين حال نمي‌توانم چشمم را روي تبعيض‌ها ببندم و آنها را ناديده بگيرم. به هر حال چنين مسائلي در سينماي ما وجود دارد. من هم گفتم حالا که سينما من را نمي‌خواهد، ‌من هم رهايش مي‌کنم. ديدم فرصت مناسبي است که به علايق ديگرم بپردازم که هم فضاي بهتري دارد و هم چالش‌هاي شبيه محيط سينما را ندارد.

‌ اما آيا اين به معناي عقب‌نشيني نيست؟
اصلا. من بارها به اين نوع مسائل اعتراض کرده‌ام. اما کو گوش شنوا! کم‌کم متوجه شدم که انگار برخي‌ها مي‌خواهند امثال بنده نباشيم! درست است که برخي‌ها دوست ندارند ما نباشيم. اما من به قولي پوست کلفت‌تر از اينها هستم که کنار بکشم و از رو نمي‌روم. به قول دوستي ما شبيه «شيوا» خداي هندو‌ها هستيم که با وجود دست‌هاي متعدد او، ‌اگر يکي از دستانش را قطع کنند، ‌دست ديگري دارد. به همين دليل کار هنري‌ام را انجام مي‌دهم و از حرکت نمي‌ايستم.

‌آهنگ‌سازي اين کار را خودتان انجام داديد؟‌
بله. من به مدت سه سال در رشته آهنگ‌سازي تحصيل کرده‌ام. بنابراين فرصت مناسبي ديدم که براي اشعارم موسيقي بسازم.

‌ البته تا آنجا كه من مي‌دانم شما نوازندگي هم مي‌کنيد؟
بله. ساز تخصصي‌ام آکاردئون است. من شايد تنها ايراني‌اي باشم که در سالن موتسارت «کاخ کنسرت وين» در ششم نوامبر ١٩٦٥ کنسرت سولو آکاردئون دادم. البته بعد از جراحي ستون فقراتم اين ساز را کنار گذاشتم. چون به مهره‌هاي کمرم فشار مي‌آورد. بنابراين در اين کار سعي کردم به گونه‌اي از سازها استفاده کنم که آسيبي نبينم.

‌آيا واقعيت دارد که شما زماني براي گروه موسيقي «کامه راتا» آکاردئون نواخته‌ايد؟
قرار بود چنين کنم. منتها دو، سه جلسه براي تمرين رفتم. ولي ديدم که کار من نيست و ادامه ندادم. حتي زماني قرار بود براي ارکستر بادي ايران هم ساز بنوازم که با جراحي کمرم مقارن شد و درنهايت نتوانستم. به هر حال مراسم رونمايي امروز ويژگي خاصي دارد و حتي برخي از دوستان توصيه کردند از آن فيلم بگيرم تا به عنوان يک کار نو ثبت شود.

0
نظرات
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد نظرات حاوی الفاظ و ادبیات نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد

دیدگاهتان را بنویسید