ماجرای زوجی که به 1000 روستای ایران سفر کرده‌اند؛

    کد خبر :122228

حکایت زوج جوانی که صدای ناشنیده روستاییان ایران شده اند/ باید به روستاهای دورافتاده رفت تا مشکلاتشان دیده و درمان شود

زن و شوهر جوانی که تاکنون به بیش از هزار روستای ایران سفر کرده اند مهمترین نیاز امروز روستاییان را شغل می دانند. این زوج معتقدند سفر به نقاط دور افتاده کشور ،می تواند از نزدیک مشکلات ساکنانش را برای مسئولان نیز مشخص کند و آن زمان است که موفق تر در درمان دردها خواهند بود .

به گزارش برنا، به نظر سخت می آید که جوان باشی و همه استان های کشورت را دیده باشی، شاید از آن دسته آدم هایی هستید که دلتان می خواهد با 2میلیون تومان فقط چند شبی را در یکی از هتل های استانبول بگذارنید حالا ایران را هم ندید، اشکالی ندارد.

اما کسانی هم هستند که در عین حال جوانی ترجیح می دهند نه فقط ایران، نه فقط شهرهای توریستی و اماکن تاریخی بلکه روستاها و همه آن نقاطی که دیگران نمی روند را بروند و ببینند.

آیدا پوریانسب از همان جوان هایی است که ایران را دیده است ،سن و سالی ندارد، اما دنیا دیده است خودش می گوید نزدیک به 1000 روستای ایران را دیده است، اما به همان دیدن هم بسنده نکرده، حالا او و همسرش که در این سفر ها همراهی اش می کند تبدیل به صدای ناشنیده روستاییان ایران شده اند.

امروز تجربه سفر های آیدا و همسرش می تواند منجر به تهیه مایحتاج یک خانواده، هزینه تحصیل دانش آموزان یک مدرسه یا درمان یکی دیگر شود.

او در گفت و گو با برنا تجربیات این سفرها را به اشتراک گذاشت:

از چه زمانی تصمیم گرفتید به سراغ مردم روستایی و نیازهایشان بروید ؟ این حرکت ازچه زمانی شروع شد؟

ما از سفر کردن شروع کردیم ،هر دو با هم ایرانگردی می کردیم، سعیمان این بود که به جز شهرهای بزرگ و شناخته شده به شهرهایی که پای کمتر کسی به آن باز شده هم سفر کنیم و در واقع استارت از همین جا بود. اما نمی توان دقیق گفت که از چه زمانی رسیدگی به درد روستاییان به ذهنمان رسید، ما عاشق سفر بودیم در خانواده هایی بزرگ شده بودیم که ما را همراه خودشان به سفر می بردند پیش ازاین هم به آسیا و اروپا سفر کرده بودیم ، در واقع مدیون خانواده هایمان هستیم که عشق به سفر را در وجود ما نهادینه کردند.

زمانی که مستقل شدیم تصمیم گرفتیم، خودمان سفر کنیم و ایران را بهتر بگردیم و در همین ایرانگردی ها بود که پایمان به روستاها باز شد و توانستیم شنونده درد و دل هایشان باشیم.

هیچ وقت دوست نداشتید مانند دیگر خیریه ها دفتری در یک شهر داشته باشید و مانند یک تشکیلات منظم عمل کنید؟

ما یک خیریه در حال گردش هستیم و آدم هایی که در سفرها با آن ها آشنا می شویم را خودمان پیدا می کنیم ،در واقع آن ها جایی ابراز نیاز نکرده اند، ما هستیم که می بینیم سقف خانه اشان در حال آوار شدن روی سرشان است،یا بچه ای که از تب می سوزد و بیمارستانی نزدیکش نیست و حتی وسیله حمل و نقلی پیدا نمی شود که او را ببرد.

قصه فضای مجازی عکس ها در اینستاگرام از کجا شروع شد؟

در این سفرها شروع کردیم به سفرنامه تصویری نوشتن، از 6 و 7 سال پیش که حساب اینستاگرام را داشتیم عکس های شخصی و سفرها را می گذاشتیم،پس ازآن هم عکس های سفر روستاگردی را می گذاشتیم،آن زمان سعی کردیم در سفر بعدی که که به آن منطقه می رفتیم بخشی از نیازشان را برطرف کنیم ،اگر شخصی لباس مناسب یا وسایل گرمایشی نداشت تهیه می کردیم، کم کم اقوام و آشنایان به ما پیوستند و سعی کردند نیازها را برطرف کنند و با به اشتراک گذاشتن عکس ها در اینستاگرام مردم هم استقبال کردند.

این حضور مردم در شیوه ی سفرهای شما چقدر تغییر ایجاد کرد؟

مردم دوست داشتند که در خوشحالی روستایی های محروم و مشتاق سهیم باشند و منتظر سفرهای بعدی ما بودند، این نکته باعث شد که انرژی بیشتری بگیریم و اگر پیش از آن ماهی یک بار سفر می کردیم،فاصله سفر هایمان دو هفته یک بار سفر شد و مشتاق تر بودیم که روستاهای بیشتری ببینیم و کمک های بیشتری به دست مردم برسانیم.

تا امروز به چند روستا سفر کردید؟

ما به 25 استان ایران سفر کردیم و در هر استان 10 شهررا دیده ایم ، تقریبا هر شهر حدودا 10 روستا هم داشته که ما به آن ها سر زدیم و به جرأت می گویم که بالای هزار روستا را در ایران رفته ایم ،از روستاهای شمالی که در نزدیک تهران بود شروع کردیم بعد به گیلان و مازندران، پس از آن سفر به استان های مرکزی، اصفهان و همدان ادامه دادیم و به استان های جنوبی رفتیم که محرومیت های بیشتری را در آن وجود داشت مانند سیستان و بلوچستان، کرمان، هرمزگان.

مهمترین اولویت برای کمک به روستاییان را چه بوده؟

مهمترین نیاز آنها کار است، خیلی ها در روستاهای دورافتاده کاری برای انجام دادن ندارند، باید کاری کنیم که اشتغال زایی شود ،اگر کسی دوختنی، بافتنی، بلوچی دوزی، حصیربافی حتی سفالگری و هنری دارد سعی می کنیم که از آن خریداری کنیم، اگر اشتغال آنها حل شود به خودکفایی می رسند و شاید جزو قشری باشند که بتوانند چرخ اقتصادی کشور را حرکت دهند.

از طرف دیگر کمبود امکانات شدیدی را شاهد بودیم، برخی روستاها هنوز لوله کشی گاز ندارند، آب آشامیدنی ندارند، تلویزیون ندارند هنوز یخچال برای استفاده ندارند و قوت اصلی آنها لبنیاتی است که از دام هایشان تهیه می کنند و شاید مواد کافی برای رشد به بدنشان نرسد و این بستر را برای مبتلا شدن به انواع بیماری ها فراهم می کند، بنابراین باید به این مناطق رسیدگی شود تا بتوانند با بقیه جامعه هم سطح تر شوند.

الان در شهرها ، بچه های خردسال از تکنولوژی استفاده می کنند ولی در همین کشور آدم های بزرگسالی هستند که نمی توانند از تکنولوژی استفاده کنند، در سفرهایمان شخصی را دیدیم که 30 سال است در غار زندگی می کند ، هنوز آدم هایی در چادر و کپر زندگی می کنند که در باران و باد خیلی آسیب پذیرند ، به برق دسترسی ندارند و همه چیز با شکل زندگی اولیه می گذرد.

شیرین ترین تجربه شما از سفرهایتان چه بوده است؟

هر روز پر از اتفاق های جذاب است، زمانی که بیماری نجات پیدا می کند یا کسی که ساکن کثربوده است صاحب خانه می شود شاد می شوم . زمانی که قلبی که بیمار است عمل می شود و دوباره می تپد یا بچه ای که سال ها راه نرفته می تواند راه برود ذوق وجودمان را پر می ک ند . وقتی یک زندانی آزاد می شود و سایه اش بالای سر خانواده و بچه هایش می آید،زمانی که کودکی از سوء تغذیه رنج می برده و شرایط درمانش مهیا می شود و بهبود می یابد وجومان را شور وشوق فرا می گیرد . وقتی کسی کاری ندارد و برایش مغازه زده می شود و صورتش پر از غرور می شود از اینکه می تواند درآمد داشته باشد ، وجود ما هم پر از حس نشاط می شود . این کارها و حس ها روز ما را می سازد و ما را خوشحال می کند.

0
نظرات
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد نظرات حاوی الفاظ و ادبیات نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد

دیدگاهتان را بنویسید