اندیشکده آمریکایی: قاسم سلیمانی ما کیست؟

  • سیاسی
  • دوشنبه ۱۷ مهر ۱۳۹۶ ۱۶:۱۹
    کد خبر :119782

«مؤسسه واشینگتن برای سیاست خاور نزدیک» پس از اعتراف به نقش محوری فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران در اِعمال موفقیت‌آمیز نفوذ منطقه‌ای ایران، این سؤال را مطرح می‌کند: «قاسم سلیمانی» ما کیست؟

دکترین جنگ نامتقارن ایران و استفاده تهران از روش‌های نامتعارف تقابل نظامی، یکی از بزرگ‌ترین چالش‌های پیش روی آمریکاست، تا جایی که تحلیلگران آمریکایی معتقدند واشینگتن با استفاده از قدرت گسترده نظامی توانسته به ظرفیت بازدارندگی مقابل کشورهایی مانند روسیه و چین دست پیدا کند، اما ایران از این قاعده مستثناست. از دیدگاه کارشناسان آمریکایی، نفوذ گسترده منطقه‌ای و استفاده از نیروهای نیابتی، دو اهرم مهم اِعمال قدرت ایران در مقابل آمریکا را تشکیل می‌دهند که منافع استراتژیک کاخ سفید در غرب آسیا (خاورمیانه) از جمله در عراق و سوریه و یمن را تهدید می‌کنند.

توصیف قدرت نظامی ایران در ۶۰ ثانیه از دیدگاه اندیشکده آمریکایی

اندیشکده آمریکایی «مؤسسه واشینگتن برای سیاست خاور نزدیک» یکی از اندیشکده‌های تأثیرگذار و نزدیک به محافل تصمیم‌گیری در واشینگتن که روی مسائل غرب آسیا (خاورمیانه) تمرکز دارد، روز چهارشنبه (۴ اکتبر ۲۰۱۷ – ۱۲ مهر ۱۳۹۶) با انتشار سندی مبتنی بر سخنرانی یکی از کارشناسان خود در کمیته امور خارجی مجلس نمایندگان کنگره آمریکا، به ابعاد نفوذ منطقه‌ای ایران و راه‌های مقابله با این نفوذ پرداخته است. این سند که تحت عنوان «چگونه شبه‌نظامیان تحت حمایت ایران را مهار کنیم و عقب برانیم» منتشر شده، برگرفته از سخنرانی «مایکل نایت» کارشناس نظامی و امنیتی در زمینه ایران، عراق و کشورهای حوزه خلیج فارس است. لازم به ذکر است که مؤسسه واشینگتن توسط اعضای لابی صهیونیستی آیپک در آمریکا در سال ۱۹۸۵ تأسیس شد و هنوز هم اندیشکده‌ای «طرفدار اسرائیل» توصیف می‌شود.

آن‌چه در ادامه می‌آید، مهم‌ترین نکات در راه‌کارهای پیشنهادی مایکل نایت و اندیشکده مؤسسه واشینگتن به دولت ترامپ برای مقابله با نفوذ منطقه‌ای و نیروهای نیابتی ایران است. لازم به ذکر است که مشرق صرفاً جهت اطلاع نخبگان و تصمیم‌گیران عرصه سیاسی کشور از رویکردها و دیدگاه‌های اندیشکده‌های غربی این گزارش را منتشر می‌کند و دیدگاه‌ها، ادعاها و القائات این گزارش‌ لزوماً مورد تأیید مشرق نیست.

برای خواندن متن کامل گزارش اندیشکده «مؤسسه واشینگتن برای سیاست خاور نزدیک» روی تصویر بالا یا همین نوشته کلیک کنید

شش محور استراتژی ضدایرانی ترامپ

مایکل نایت با اشاره به اعلام خبر تدوین استراتژی جامع ضدایرانی دولت ترامپ و پرده‌برداری قریب‌الوقوع از این استراتژی، می‌نویسد: «آمریکا به زودی استراتژی جدید خود برای مقابله با فعالیت‌های بی‌ثبات‌کننده ایران را اعلام خواهد کرد و بدون شک موضوع مهار و عقب راندن شبه‌نظامیان تحت حمایت ایران، بخش مهمی از این استراتژی را شامل خواهد شد. من نیز به نوبه خود می‌خواهم شش زمینه‌ای را معرفی کنم که آمریکا می‌تواند این پروژه بلندمدت (مقابله با ایران) را از آن‌ها آغاز کند.»

وی سپس پیشنهادهای خود برای مقابله با ایران را به شرح زیر بیان می‌کند:

رقابت با ایران در حوزه‌های کلیدی: ایران همواره خلأها را پر می‌کند؛ این کشور، فرصت‌طلب است. از سال ۲۰۱۳ به این‌سو نیز کاهش اعتماد به نفس آمریکا و کم‌رنگ شدن نقش واشینگتن در غرب آسیا (خاورمیانه)، فرصتی بادآورده را نصیب تهران کرده است. آمریکا باید در تک‌تک حوزه‌هایی با ایران رقابت کند که تهران می‌تواند در آن‌ها (ظرفیت‌ها و نفوذ خود را) گسترش دهد.

این یعنی تعهد تمام‌عیار به کاهش نفوذ ایران در طیفی از نقاط: عراق، سوریه، یمن، لبنان، بحرین، عربستان، کویت و جاهای دیگر. به طور مشخص، حزب‌الله لبنان، شبه‌نظامیان عراقی و یا نیروهای ایرانی به هیچ وجه نباید در جنوب سوریه و در مجاورت اسرائیل حضور چشم‌گیری داشته باشند. حزب‌الله لبنان، شبه‌نظامیان عراقی و یا نیروهای ایرانی به هیچ وجه نباید در مرز عراق و سوریه حضور چشم‌گیری داشته باشند. و حزب‌الله لبنان یا نیروهای ایرانی به هیچ وجه نباید در یمن حضور چشم‌گیری داشته باشند.

البته موفقیت ما در این وظایف دشوار، قطعی نیست و این موفقیت به سرعت هم حاصل نخواهد شد، اما در هیچ‌یک از این زمینه‌ها هم نباید نقشی قابل‌قبول را برای سپاه پاسداران یا سازمان‌های اطلاعاتی ایران قائل شویم. آمریکا باید آشکارا هدف استراتژیک خود را کاهش نفوذ ایران در تمام این حوزه‌ها قرار دارد. این کار، پیام مناسبی را برای متحدان منطقه‌ای ما و حکومت ایران مخابره خواهد نمود.

سخنگوی کاخ سفید می‌گوید ترامپ به زودی استراتژی جامعی را برای مبارزه با ایران اتخاذ خواهد کرد

تشکیل/بازسازی و حفظ اتحادها(بین‌المللی): ایران چهار دهه گذشته را وقف ایجاد اتحادهای بین‌المللی و تقویت متحدان نظامی خود مانند حزب‌الله لبنان و طیفی از شبه‌نظامیان تحت حمایت خود کرده است. من عادت ندارم حکومت ایران را ستایش کنم، اما بگذارید این را بگویم: آن‌ها موقعیت فعلی‌شان را با حفظ تمرکز بر اهداف خود و چندین دهه سرمایه‌گذاری در این‌باره «به دست آورده‌اند.» اکنون ما هم باید خود را متعهد به اجرای یک پروژه چندین دهه‌ایِ مهار و عقب راندن کنیم. قدرت‌های بزرگ خسته نمی‌شوند و انگیزه خود را از دست نمی‌دهند، بلکه تحمل می‌کنند و از پس دشمنان خود برمی‌آیند.

آمریکا باید حمایت مستقیم و غیرمستقیم خود از نیروهای متحد و حتی نیروهای خنثایی را تشدید کند که ممکن است علاقه‌ای به آمریکا نداشته باشند، اما ایران را هم دوست ندارند. به عنوان مثال، در عراق «سرویس ضدتروریسم عراق» نیرویی متحد با آمریکاست که می‌توان با شبه‌نظامیان تحت حمایت ایران مقابله کند. آمریکا باید به شدت از این نیرو حمایت امنیتی نماید. در سوی دیگر، با توجه به تحریم‌های ضدقطری، ما هم‌چنین باید هرقدر که می‌توانیم آسیب‌های واردشده به شورای همکاری خلیج [فارس] را جبران کنیم، چراکه این وضعیت، موجب اختلال در عملکرد شورای همکاری خلیج [فارس] در این مقطع حیاتی می‌شود.

اروپا نیز در زمینه «تأمین بودجه ضدتهدید» (Counter-Threat Financing) علیه حزب‌الله لبنان، حکومت سوریه و دیگر عناصر تحت حمایت ایران نقش مهمی دارد. برای آن‌که اروپا را در کنار خود داشته باشیم، نباید اعتبار خود را تضعیف کنیم: ترامپ ممکن است در چارچوب «قانون بازبینی توافق هسته‌ای ایران» پای‌بندی تهران به برجام را تأیید نکند، اما ما نباید برجام را لغو کنیم. باید شواهدی را در اختیار اروپا قرار دهیم که اولاً اثبات کند ایران به اقدامات بدخواهانه مبادرت می‌کند و دوماً نشان دهد آمریکا نگرانی‌های کشورهای اروپایی را درک می‌نماید. این روش موجب همکاری بیش‌تری از سوی اروپایی‌ها علیه ایران و حزب‌الله خواهد شد.

رقص ترامپ با ملک سلمان یکی از نمادهای حفظ اتحاد میان آمریکا و عربستان است

ایجاد تفرقه میان ایران و نیروهای نیابتی‌اش، نه کمک به اتحاد آن‌ها: به ندرت اتفاق می‌افتد که منافع ایران کاملاً منطبق بر منافع نیروهای نیابتی‌اش باشد، اما این نیروهای نیابتی اغلب نه تنها به کمک نیاز دارند، بلکه مستأصل هستند و ایران تنها بازیگری است که یک پیشنهاد قابل‌اعتماد را به آن‌ها می‌دهد. به عنوان مثال، عراق لزوماً مایل نبود به نقش شبه‌نظامیان تحت حمایت ایران در این کشور در سال ۲۰۱۴ رسمیت ببخشد، اما سقوط موصل و سرعت اندک پشتیبانی آمریکا از اقدامات تدافعی بغداد، عراقی‌ها را به وحشت انداخت. در نتیجه، ایران از فرصت استفاده کرد و با ورود به عراق، نجات بغداد را به نام خود ثبت نمود؛ نیروهای نیابتی‌اش نیز از همین رهگذر و به عنوان پاداش، بودجه‌ای هنگفت را از دولت عراق دریافت کردند.

آمریکا در صورت خودداری از دادن چنین فرصت‌هایی به ایران، می‌تواند با همکاری متحدانش، میان ایران و نیروهای نیابتی بالقوه این کشور اختلاف ایجاد کند. این کار در عراق، دشوار خواهد بود، چون ریشه‌های نفوذ ایران در این کشور عمیق هستند. به عنوان مثال، منحل کردن «حشد الشعبی» (که احتمالاً یک «روند» طولانی‌مدت است، نه صرفاً یک «رویداد») یکی از فرصت‌های موجود (برای جدا کردن ایران از نیروهای نیابتی‌اش در عراق) است. اگر شغل‌های مناسب و کافی در بخش امنیتی رسمی و حوزه اقتصادی غیرنظامی عراق وجود داشته باشد، تعداد نیروهایی که به گروه‌های شبه‌نظامی تحت حمایت ایران می‌پیوندند، کاهش خواهد یافت.

آمریکا باید بی‌سروصدا و از طریق ائتلاف بین‌المللی، از یک روند تدریجی خلع سلاح، انحلال و استقرار مجدد (نیروهای حشد الشعبی عراق در بخش‌های غیرنظامی این کشور) حمایت نماید. آمریکا باید هم‌چنان به شدت از تعاملات دولت عراق با سایر کشورهای عربی مانند عربستان، کویت، امارات، اردن و مصر و هم‌چنین با ترکیه حمایت نماید. تحکیم جایگاه عراق در جهان عرب، روشی عالی برای کاهش وابستگی این کشور به ایران است.

ریشه‌های نفوذ ایران در یمن و کشورهای حوزه خلیج [فارس]، عمق کم‌تری دارند و ترفند کاهش این نفوذ، اقدام سریع، قبل از آن است که روابط عمیق میان ایران و این کشورها شکل بگیرد. پایان دادن به جنگ مخرب در یمن از طریق گفت‌وگو و اعطای امتیازات منصفانه به حوثی‌ها (پس از بیش از ده سال قربانی شدن آن‌ها به دست دولت سابق در صنعا) بهترین راه برای جدا کردن حوثی‌ها از تهران است. هم‌چنین اِعمال فشار بر عربستان در جهت کاهش ابعاد کثیف و تلفات غیرنظامی جنگش در یمن، و اِعمال فشار به تمامی کشورهای خلیج [فارس] با هدف بهبود شرایط اقلیت‌های شیعه، نمونه‌های خوبی از روش‌های ایجاد اختلاف میان ایران و نیروهای نیابتی بالقوه‌اش در این کشورها هستند.

از دیدگاه اندیشکده مؤسسه واشینگتن، یکی از محورهای استراتژی جدید ترامپ باید ایجاد تفرقه میان ایران و متحدانش باشد

بستن راه‌های ارتباطی ایران: درباره به‌اصطلاح «پل زمینی» میان ایران و سوریه (از طریق عراق) مطالب زیادی تا کنون گفته شده است، اما باید توجه داشت که راه‌های ارتباطی هوایی و دریایی ایران نیز به اندازه راه‌های زمینی در حمایت این کشور از نیروهای نیابتی شبه‌نظامی‌اش اهمیت دارند. راه‌های زمینی ایران بدون شک به ارتباط این کشور با نیروهای نیابتی‌اش استحکام می‌بخشد، اما به عنوان مثال، حمایت ایران از حزب‌الله لبنان از جمله در قالب تقویت ظرفیت‌های گسترده موشکی این سازمان، بدون استفاده از راه‌های زمینی شکل گرفته است.

بنابراین آمریکا باید روی بستن همه راه‌های ارتباطی ایران با تمام نیروهای نیابتی شبه‌نظامی‌اش متمرکز شود. روی زمین، این کار نیازمند استحکام روابط واشینگتن با دولت عراق (که «پل زمینی» را کنترل می‌کند) و حمایت از نیروهای شورشی در جنوب و شمال شرقی سوریه است. در آسمان، محاصره هوایی ائتلاف خلیج [فارس] بسیار مؤثر بوده است و آمریکا باید به این فکر کند که در صورت نیاز، چگونه می‌توان منطقه پرواز ممنوع بر فراز سوریه یا لبنان و مستقیماً در مقابل پدافند هوایی روسیه اِعمال کرد. اسرائیل توانسته بر فراز این کشورها عملیات هوایی انجام دهد. آیا آمریکا هم می‌تواند؟ در دریا، یکی از موفقیت‌های عمده ائتلاف خلیج [فارس] در یمن این بوده که توانسته ارسال اقلام بزرگ نظامی (مانند موشک‌های دوربرد و دقیق) به این کشور را برای ایران بسیار دشوار کند. بستن مسیر دریایی ارسال تجهیزات از ایران به حزب‌الله و حماس نیز تا کنون موفقیت‌آمیز بوده است.

در راستای قطع‌نامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل، آمریکا باید تلاش بیش‌تری کند تا جلوی هرگونه صادرات سلاح از ایران به کشورهای دیگر را بگیرد. در عین حال، واشینگتن باید دائماً مراقب باشد تا اقدامات تحریمی‌اش به دقت هدف مدنظر را محقق کنند. به عنوان نمونه، در یمن، ائتلاف خلیج [فارس] با نادیده گرفتن هزینه‌های بشردوستانه تحریم‌هایشان، پیروزی‌های تبلیغاتی متعددی را به ایران تقدیم کردند که موجب جذب نیروهای نیابتی بیش‌تر توسط تهران شد.

نهایتاً آمریکا باید با همکاری متحدان منطقه‌ای خود، بر کشورهایی مانند عراق فشار بیاورد تا مانع از شرکت شهروندان‌شان در جنگ‌های خارجی و حضور جنگ‌جویان غیرعراقی در کمپ‌های آموزشی حشد الشعبی شوند. حیدر العبادی نخست‌وزیر عراق، ادعا می‌کند که می‌خواهد یک سیاست خارجی خنثی داشته باشد و عراق را وارد جنگ‌های منطقه‌ای نکند، بنابراین مسلماً تحت تأثیر فشارهای قاطع اما ملایمی قرار خواهد گرفت که هدف آن‌ها جلوگیری از دیکته سیاست خارجی کشورش توسط شبه‌نظامیان تحت حمایت ایران و به کشتن دادن عراقی‌ها در جنگ‌های خارجی است.

سرلشکر قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران، مهم‌ترین اهرم نفوذ بین‌المللی ایران در خاورمیانه است

ترسیم و اِعمال خطوط قرمز دردناک علیه ایران: اسرائیل هرگاه تصور می‌کند که تهران و حزب‌الله با ورود یا ساختن نوع جدیدی از سلاح در لبنان یا سوریه از خطوط قرمز عبور کرده‌اند، دست به عملیات نظامی می‌زند. ایران دشمن سرسختی است، اما یاد گرفته که به این نگرش رویکرد اسرائیل بها بدهد. آمریکا هم باید خطوط قرمزی را میان خود و ایران ترسیم کند که به تهران نشان دهد ما نمی‌خواهیم این کشور دست به چه نوع اقداماتی بزند. سپس باید این خطوط قرمز را به وضوح به طرف ایرانی انتقال بدهیم؛ مثلاً از طریق کانال‌های پشت پرده. اگر ایران از این خطوط قرمز عبور کند، آمریکا باید گزینه‌ای دردناک را (برای حمله) از میان اهداف از پیش بررسی‌شده انتخاب نماید. این کار نیازمند شناسایی جزءبه‌جزء و لحظه‌به‌لحظه مستشاران ایرانی، عوامل حزب‌الله، شبه‌نظامیان مرتبط با ایران، حساب‌های بانکی، سیستم‌های تسلیحاتی، پایگاه‌های اطلاعاتی و یا دیگر دارایی‌هایی است که بیش‌ترین ارزش را برای ایران دارند.

اعتبار یک تهدید، از عمل به آن تهدید در زمان مناسب و بدون تعلل، و تکرار این کار به دفعات موردنیاز تا زمانی حاصل می‌شود که طرف مقابل، یعنی حکومت ایران، بپذیرد که ما این کار را تا همیشه ادامه خواهیم داد. ایران، با ربودن شهروندان آمریکایی در عراق و دیگر نقاط جهان، اراده واشینگتن را آزمایش خواهد کرد. تنها نمایش اراده آمریکاست که موجب خودداری ایران از انجام اقدامات تلافی‌جویانه خواهد شد.

انتصاب یک مسئول برای مهارت و عقب راندن شبه‌نظامیان تحت حمایت ایران: ایران چندین دهه را صرف تقویت شبه‌نظامیان تحت حمایت خود کرده است. بنابراین آمریکا هم باید متعهد شود تا دهه‌ها برای از بین بردن این نیروها تلاش کند. در ایران، نهادهای مختلفی در شکل‌گیری و تقویت نیروهای نیابتی نقش دارند، اما می‌توان به یک شخصیت محوری اشاره کرد که بر بسیاری از پروسه‌های لازم برای حمایت از شبه‌نظامیان تحت حمایت تهران «سوار» است: این فرد کسی نیست جز سرلشکر قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران.

اکنون جای طرح این سؤال است: «قاسم سلیمانی» ما کیست؟ واضح است که در آمریکا یک بخش اطلاعاتی، یک بخش دیپلماتیک، یک بخش عملیات ویژه و یک بخش تحریمی وجود دارد. اما چه کسی همه این بخش‌ها را در قالب یک اقدام واقعاً منسجم در کنار هم قرار می‌دهد تا از تمام ابزارهای قدرت ملی ما استفاده کند؟ ما پس از آن‌که کمپین ضدداعش را تحت نظارت یک نماینده ویژه ریاست‌جمهوری قرار دادیم، شاهد موفقیت‌های قابل‌توجهی بودیم. شاید باید برای پرونده مبارزه با نفوذ ایران نیز دست به چنین کاری بزنیم.

0
نظرات
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد نظرات حاوی الفاظ و ادبیات نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد

دیدگاهتان را بنویسید